بحران اقتصادی ناشی از کرونا به هیچ کشوری سود نمیرساند

علیرغم تلاشهای دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا برای کاهش تولید نفت از سوی عربستان و روسیه، قیمت نفت در بازارهای جهانی با سقوط ناگهانی مواجه شد تا جایی که قیمت نفت تحویل ماه آینده در امریکا به اعداد منفی رسید، یعنی تولیدکنندگان نفت برای تحویل نفت خام خود به خریدار، مبلغی هم به او پرداخت میکنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، سقوط بیسابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی و به ویژه در امریکا این سوال را پدید آورده است که شرایط اقتصاد جهانی و تعامل قدرتهای جهانی با یکدیگر بعد از پایان بحران کرونا، چه تاثیری از این تحولات بیسابقه میگیرد. در امریکا، عربستان و روسیه به توطئه علیه واشنگتن برای بیارزش کردن نفت این کشور متهم شدهاند، در برابر گروهی اعتقاد دارند که چین ممکن است این بحران را برای منفعت بردن از یک بازار به هم ریخته و دسترسی ارزان به انرژی ایجاد کردهباشد. علیاصغر زرگر، استاد روابط بینالملل و کارشناس مسائل انرژی، معتقد است که هیچ کشوری در جهان، از بحرانی چنین فراگیر، منفعت بلندمدت نمیبرد. زرگر گمانهزنی در مورد توطئههای بینالمللی برای سقوط بازار انرژی را مردود میداند و معتقد است که بحران قیمت نفت در امریکا، آثار بلندمدتی بر اقتصاد این کشور خواهد داشت و ممکن است باعث شود تا امریکاییها در رویکرد خود برای استقلال انرژی تجدیدنظر کنند و در عین حال تاکید میکند که چنین کاهش قیمت نه برای روسیه و عربستان و نه برای چین و هند، به عنوان مصرفکننده انرژی، منفعتی در پی نخواهد داشت. در ادامه متن کامل را با علی اصغر زرگر، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل انرژی مطالعه میکنید.
آیا سقوط قیمت نفت در بازارهای جهانی بهویژه کاهش بیسابقه ارزش نفت امریکا حاصل نوعی توطئه و بازی سیاسی از سوی رقبای نفتی امریکا است؟
من تصور نمیکنم که توطئهای در کار بودهباشد. توافقی که با وساطت امریکا انجام شد که بر اساس آن قرار شد کشورهای تولیدکننده نفت بین ۹ تا ۱۰ میلیون بشکه نفت خام تولیدی خود را کاهش دهند که به معنای کاهش ۲۰ تا ۲۲ درصدی تولید نفت خام برای برخی از کشورهای صادرکننده بود، قرار نبود که یک روزه و یک جا عملی شود، بلکه قرار بود که این توافق به صورت پلکانی و به تدریج اجرا شود، در نتیجه نتایج آن هم قرار نیست که به سرعت مشخص شود، اتفاقی که اکنون در بازار نفت رخ داده است، مربوط به افزایش تولید نفت خام پیش از توافق مذکور است و تا زمانی که این توافق عملا اجرا شود، وقت بیشتری لازم است، هرچند لزوما اجرای کامل آن توافق هم به معنای افزایش عمده در قیمت نفت خام نیست. بحران کرونا باعث شده است که بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و کسب و کارهایی که نیاز به مصرف انرژی داشتند، کار خود را متوقف کنند. صنعت توریسم در جهان تقریبا به صورت کامل زمینگیر شده است، حمل و نقل عمومی در شهرها تقریبا متوقف شده است و بسیاری از صنایع هم تولیدات خود را متوقف کردهاند یا اینکه بسیاری پایینتر از ظرفیت فعالیت میکنند.
صادرکنندگان عمده نفتخام مانند روسیه و عربستان، بسیار به درآمد ارزی حاصل از فروش نفت خام در بازارهای بینالمللی نیازمند هستند و زمانی که بر اثر کاهش تقاضا در بازار و سقوط قیمت نفت خام با کاهش درآمد مواجه شدند، تصمیم گرفتند که بنا به عادت برای جبران کمبودهای ارزی خود، تولید نفت خام را افزایش دهند. اما این اقدام روسیه و عربستان، نتیجه عکس داد، هر اندازه که این کشورها تولید خود را بیشتر کردند، قیمت نفت هم کمتر شد و اقدام آنها به افزایش تولید به جای جبران کاهش درآمد ارزی، نتیجه عکس داد.
دونالد ترامپ که کشورش یکی از تولیدکنندگان عمده نفت خام در جهان است، کاهش قیمت نفت را نظاره میکرد. او دو نگرانی عمده داشت؛ نخست اینکه با کاهش قیمت نفت و کاهش صرفه تولید نفت خام، کمپانیهای انرژی امریکایی نیروهای خود را تعدیل میکنند و بر حجم بیکاری اضافه میشود و دوم اینکه او نگران بود با کاهش سوددهی کمپانیهای انرژی، میزان سرمایههایی که امریکا برای سرمایهگذاری در بخش انرژی دریافت کرده است از دست برود. هر دو نگرانی ترامپ منافع اقتصادی امریکا بود. به همین دلیل او تلاش زیادی به کار برد تا دولتهای عربستان و روسیه را به کاهش تولید نفت خام و ایجاد توازن در عرضه و تقاضا در بازار بینالمللی ترغیب کند. تلاشهای دونالد ترامپ و گفتوگوهای تلفنی او با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه و سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، نتیجه داد و این دو کشور موافقت کردند که برای احیای بخشی از قیمت نفت خام، تولید خود را کاهش دهند. اما این توافق قرار نبود که بلافاصله اجرا شود، تصمیمها به صورت گام به گام اجرا شود و کشورها به صورت تدریجی تولید خود را کاهش دهند. همزمان بحران کرونا هم مربوط به یک روز و دو روز اخیر نیست. نزدیک به چهار ماه است که این بحران در چین، اقتصاد را تقریبا فلج کرده است و در خیلی از اقتصادهای بزرگ دنیا ۶ هفته تا دو ماه است که خیلی از کشورها محدودیتهای شدیدی را برای رفت و آمد مردم و کسب و کارها و صنایع تعیین کردهاند. وقتی آمد و شد در خیابانها متوقف شود و صنایع تعطیل باشند و صنعت توریسم کاملا متوقف شدهباشد، مصرف انرژی هم در سراسر دنیا کمتر میشود، در نتیجه تقاضا برای انرژی هم پایین میآید.
آیا راهی برای جلوگیری از وقوع این بحران در بازار انرژی وجود نداشت؟
واقعیت این است که ظرفیت ذخیره انرژی جهان تقریبا اشباع شده است. کشورهای مختلف جهان همواره برای مقابله با نوسانهای بازار نفت، راهکارهایی داشتند. مثلا معروف است که امریکاییها در دوران ارزانی قیمت نفت، نفت خام میخرند و در چاههای نفت خود با عنوان ذخایر استراتژیک انرژی ذخیره میکنند تا هنگام افزایش قیمت نفت خام از ذخیرههای ارزان استفاده کنند، در برابر هم کشوری مانند ایران که تولیدکننده است، در دوران کاهش قیمت نفت خام اقدام به ذخیره کردن تولیدات خود بر ابرنفتکشها و مخازن بزرگ میکند تا در زمان احیای قیمت، نفت ذخیره شده را بفروشد. اما در حال حاضر ظرفیت ذخیره انرژی همه کشورها پر شده است. در واقع کاهش قیمت به این دلیل است که کسی جایی برای نگهداری مازاد عرضه ندارد.
با توجه به اینکه صادرکنندگان عمده نفت از جمله عربستان سعودی و روسیه و بزرگترین تولیدکننده نفت خام جهان، یعنی امریکا بهشدت از این کاهش قیمتها آسیب میبینند، تصور میکنید که راهی خواهند داشت تا بتوانند جلوی آثار آن را بگیرند؟
من دورنمایی برای بهبود وضعیت نمیبینم. امریکاییها قبلا اگر با چنین نوسانهای شدید مواجه میشدند، با استفاده از بحرانهای ساختگی تلاش میکردند تا آن را جبران کنند. مثلا ممکن بود یک جنگ راه بیفتد یا اینکه ناامنیها و بیثباتیهایی در شاهراههای انرژی به ویژه خلیج فارس پیش بیاید. چنین اقداماتی را امریکا در گذشته انجام داده است. اما بحران کنونی بازار نفت، اصولا با چنین اقداماتی قابل حل نیست. حذف کردن یک یا دو تولیدکننده یا بستن یک شاهراه انرژی، دردی از مازاد عرضه دوا نمیکند. حساب و کتاب اتفاقی که افتاده است کاملا روشن و قابل درک است. نه ربطی به جنگ دارد و نه ربطی به توطئه عربستان و روسیه. حساب سرانگشتی این است که آنقدر نفت تولید شده است و آنقدر عرضه افزایش یافته که بازار اشباع شده و دیگر خریداری برای نفت وجود ندارد. احیای تقاضا در بازار منوط به این است که کشورهای جهان بر بحران کرونا فائق بیایند، چرخهای صنایع بچرخند، ماشینها به خیابانها برگردند، صنعت توریسم دوباره حیات پیدا کند و در نتیجه کمکم احتمال بازگشت تقاضا در بازار وجود دارد. اما اینکه تمام این اتفاقات چه زمانی رخ دهد، هنوز معلوم نیست.
اثر این سقوط قیمت بر شرایط اقتصادی و سیاسی امریکا، عربستان و روسیه چگونه است؟
این بحران اثرات عظیم و بلندمدتی بر اقتصاد امریکا بر جا خواهد گذاشت. اولین اثرش تاثیر بر آمار بیکاری است. خروج عظیم سرمایهها از امریکا آغاز میشود. حتی ممکن است بورس معاملات نفت خام در امریکا کاملا منحل شود. به هر حال امریکا یک اقتصاد مبتنی بر بازار و غیردولتی است، در نتیجه وقتی منفعتی در یک بازار نباشد، آن بازار تعطیل میشود، بورس معاملات نفت امریکا هم چندان سنتی و قدیمی نیست و ممکن است که در واکنش به این بحران کلا موجودیت آن با خطر مواجه شود. عربستان و روسیه، بودجههای سال ۲۰۲۰ خودشان را بر مبنای نفت بشکهای ۵۰ تا ۵۵ دلار تنظیم کردهاند و حالا که بیش از چهار ماه از آغاز سال میگذرد، خیلی کمتر از حد مورد نظر درآمد داشتهاند و پیشبینی میشود تا نیمه سال، بخش عمده درآمدهای پیشبینی شده در بودجههای آنها محقق نشود. قطعا روسیه و عربستان باید فکری برای در آمدهای ارزی خود بکنند، اما در میانمدت قطعا با مشکل در طرحهای توسعه و نوسازی مواجه میشوند.
ایران چطور؟
در مورد کشوری مانند ایران، واقعا این بحران بازار نفت اثر چندانی ندارد. میزان صادرات نفت خام ایران بر اثر تحریمها بسیار کاهش یافته است.
در واقع میتوان گفت ایران شانس آورد که تحریم شد.
شاید. میزان صادرات نفت ایران بسیار کم بود، آمارها از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار بشکه نفت صادراتی ایران خبر میداد، هر چند مقامهایی هم خوشبینانه از پیدا کردن روزنههایی در ساختار تحریمها و فروش ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار بشکه نفت خام سخن میگفتند. اما با بهترین قیمت هم مجموع این اعداد رقم چندان بزرگی نیست و درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت خام ایران، حداکثر شاید کفاف یارانهها یا بودجههای اضطراری مانند مقابله با سیل و زلزله و اینها را میداد. در نتیجه ایران طی یکی دو سال اخیر، چندان منفعتی در بازار جهانی نفت نداشت که حالا با کاهش این قیمتها دچار مشکلات جدی شود. در حال حاضر بخش عمده درآمد ارزی ایران حاصل از صادرات غیرنفتی به ویژه به کشورهای پیرامونی است، اگر ایران بتواند این تجارت را حفظ کند چندان آسیب شدیدی از این بحران بازار نفت نمیخورد. شاهد هستیم که در هر صورت مسیر دیپلماسی با جدیت در حال پیگیری است تا ایران بتواند روابط تجاری و اقتصادیاش را به ویژه با کشورهای همسایه حفظ کند. ایران اگر بتواند از هر طریق ممکن، حتی شده با فروش اموال دولت، به سرعت از بحران حاصل از شیوع بیماری کرونا خارج شود و بتواند کسب و کارهای کوچک و خرد را که بر اثر این بیماری دچار مشکل شدهاند بار دیگر سر و سامان دهد، با کمترین آسیب نسبت به گذشته از بحران میگذرد.
آیا میتوان گفت امریکا با پیگیری استراتژی استقلال انرژی، به جای اینکه خودش را از آثار اقتصادی بحرانهای جهانی و نوسان قیمت نفت رها کند به دلیل تبدیل شدن به صادر کننده و بزرگترین تولیدکننده نفت خام، مجددا گرفتار آسیبهای حاصل از نوسان قیمت نفت شده است؟
کاملا درست است. اگر در هر بخشی از اقتصاد یک کشور اتکای بیش از اندازه به یک محصول وجود داشتهباشد، در آن بخش آسیبپذیر خواهد شد. امریکاییها تلاش وافری کردند که سرمایههای بسیاری را به بخش نفت ببرند و نه تنها اعلام کنند که از نفت خاورمیانه بینیاز شدهاند، بلکه به صادرکننده نفت خام هم تبدیل شوند. چنین بحرانی با این ابعاد جهانی، در جهان بسیار کمسابقه است، اما همین یکبار وقوع این رویداد باعث شد تا امریکا با همان آسیبها و مشکلاتی مواجه شود که به قول شما اقتصادهای وابسته به صادرات نفت خام با آن مواجه هستند.
در مجموع استراتژی استقلال نفتی امریکا، در حال تبدیل شدن به عدوی خودش است. امریکا در گذشته از بازار انرژی جهانی به عنوان یک اهرم استفاده میکرد و میتوانست به عنوان یک دلال و نه یک بازیگر مستقیم عرصه تولید و مصرف، در بازار نفت اثرگذاری کند. کارتلهای بزرگ انرژی امریکا با خرید و فروش کاغذی نفت خام میتوانستند بازار را کنترل کنند. این اهرم بسیار موثری هم برای کنترل اقتصاد جهانی بود و هم میتوانستند با کنترل قیمت انرژی، رقبا و دشمنان خود را دچار مشکل کنند. اما ورود امریکا به عرصه تولید باعث شده است که این کشور خودش به یک تابع بازار تبدیل شود و اهرم تاثیرگذاری از بیرون گود و بورس بازی را از دست دادهاند. احتمال دارد که بحران اخیر در بلندمدت باعث بازنگری در سیاست استقلال انرژی امریکا شود.
در امریکا گروهی از مقامها و نمایندگان کنگره، بحران اخیر بازار نفت را گردن عربستان سعودی میاندازند و ریاض را مقصر میدانند، فکر میکنید که آیا این اتفاق در روابط استراتژیک امریکا و عربستان اثر بگذارد؟
من تصور نمیکنم در بلندمدت چنین اتفاقی بیفتد. در دوران بحران عادی است که کشورها سعی کنند مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازند و دیگران را مقصر بشمارند، اما به تصور من بعد از پایان بحران کرونا، بخش عمدهای از روند نظم جهانی به قبل بازخواهد گشت. پیشبینی من این است که جهان اگر از بحران کرونا خلاص شود، تغییراتی در بخشهای اقتصادی و سیاسی ایجاد شود، اما آنچه تغییر نمیکند رقابت در سطح جهان میان قدرتهای جهانی و رقابت در سطح منطقه در میان قدرتهای منطقهای است. اگر فرض کنیم که عامل پیشرانه روابط سنتی امریکا و عربستان بر مبنای رقابتهای جهانی و منطقهای باشد، در پی بحران کرونا هم روابط دو کشور بر همین بنیان ادامه خواهد یافت. الان موقعیت بحرانی است که عکسالعملهای تند و حرفهای نسنجیده، چندان غیرمنتظره نیست و بعد از اینکه تب بحران فروکش کند، آنقدر وابستگیهای نظامی، اطلاعاتی، مالی و پولی میان دو کشور وجود دارد که دو طرف مجبورند به شرایط قبلی باز گردند.
گروهی معتقدند که بحران کرونا و بحرانهای اقتصادی ناشی از آن باعث شده است که وزن گروههای سیاسی ملیگرا و جریانها مخالف جهانیسازی افزایش پیدا کند. آیا شما با این تحلیل موافقید؟
به هر حال یکی از آسیبپذیرترین بخشها حین بحران کرونا، صنایع فراملی و صنایعی بودند که برای تولید نیازمند مواد اولیه ساخت کشورهای دیگر بودند. قطعا این بحران باعث بازنگری در عملکردهایی مانند اقتصاد از راه دور و تلاشهایی برای تقویت خودکفاییها و خوداتکاییها در کشورهای جهان میشود. اما من معتقدم که ساختار جهان به شکلی تغییر یافته است که مزیتها و نیاز به جهانی شدن اقتصاد، ضرورت و منافع خود را همچنان دارد. بسیاری از تحلیلگران پیشبینی میکنند که یکی از نتایج بحران کرونا، بر اساس تجربه گذشته به ویژه در دهه ۱۹۳۰ بازگشت به دوران درونگرایی و ملیگرایی باشد و ابزارهایی مانند دیوارهای تعرفهای و نگاه به درون رواج پیدا کنند. به اعتقاد من، هرچند ممکن است برای مدت کوتاهی دولتها چنین رویکردی را اتخاذ کنند، اما این رویکردها موقتی است. امروز مساله وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورها و جهانی شدن به حدی فراگیر شده است که عملا بدون آن دیگر امکان فعالیت بسیاری از صنایع و کسب و کارها وجود ندارد. کشورها مجبور به تعامل با یکدیگر هستند. این وابستگی به جهانی شدن برای قدرتهای بزرگ بیشتر هم هست. برای مثال فقط یک مورد تحریمهای امریکا علیه ایران را در نظر بگیرید. اگر ساختار در هم تنیده اقتصاد جهانی نبود، کسی تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران را اجرا نمیکرد. اگر همه کشورهای جهان خوداتکا و مستقل بودند، میگفتند امریکا هر غلطی میخواهد بکند به ما ربطی ندارد، ما به تعامل با ایران ادامه میدهیم. اما این جهانی شدن بود که اهرم قدرت را در اختیار امریکا قرار داده است تا اراده خود را به کشورهای دیگر دیکته کند. در نتیجه بعید است که ساختار نظم جهانی کنونی، به سادگی و با این بحران از هم بپاشد. ممکن است که یکی دو سالی گروهی از کشورهای جهان به طرف خوداتکایی و استقلال حرکت کنند، اما ضرورتها و منافعی که باعث جهانی شدن اقتصاد شد، همچنان وجود دارد. کشورهای جهان به دلیل مزیتهای نسبی که در اقتصاد دارند، بعد از مدت کوتاهی دوباره به همان ساختار اقتصاد بینالمللی و جهانی شدن باز میگردند.
سقوط قیمت نفت آیا برای کشورهای مصرفکننده نفت منفعتی در پی دارد؟ آیا میتوان تصور کرد که در جهان پسا کرونا، شرایط رقابت بینالمللی به سمت اقتصادهای نوظهوری مانند چین و هند که کمتر وابسته به فروش نفت هستند تغییر کند؟
نه! این هم یک منفعت کوتاهمدت است. هند و چین انرژی را برای چه میخرند؟ برای اینکه چرخ تولید در کشورهایشان را به گردش در بیاورند و برای صادرات کالا تولید کنند. انرژی ارزانتر باعث ارزانتر شدن هزینه تولید میشود و قیمت تمام شده کالای صادراتی را رقابتیتر میکند. اما وقتی بحران کرونا سراسر جهان را فراگرفته است، تقاضا هم برای کالای نهایی کاهش یافته است. چین و هند قرار است با انرژی ارزان چه کار کنند؟ وقتی مرزهای هند و چین بسته است، وقتی مرزهای روسیه و اروپا بسته است، وقتی امریکا و اروپا مرزهای خود را به روی چین میبندند، وقتی که بازارها تعطیل میشود و وقتی مصرف کاهش پیدا میکند، قرار است تولیدات به چه کسی فروخته شود؟ قطعا در کوتاهمدت و در یک دوران فترت که چرخ صنعت به راه میافتد و قیمت نفت همچنان پایین است، تا حدی این کشورها منفعت ببرند، اما نهایتا هر اندازه که تقاضای این کشورها برای نفت خام دوباره بیشتر شود، قیمت نفت هم به همان نسبت بالاتر خواهد رفت و دوباره همان تناسب قبل از کرونا شکل میگیرد. کاهش قیمت نفت در صورتی به نفع کشورهایی همچون چین و هند است که شما با این نفت بتوانید تولید کنید و تولید خود را به فروش برسانید. در صورتی که قرار باشد نفت را جایی ذخیر کنیم، هزینه ذخیره کردن نفت از قیمت آن بالاتر میرود. بحران کنونی، همه اقتصاد جهان را تحت تاثیر قرار داده است و منفعت هیچ طرفی در ضرر دیگران نیست.