لیلاز: دستمزد را امنیتی نکنید
در جریان مصوبه دستمزد نه تورم و نه سبد معیشت بهعنوان ملاکهای ماده 41 قانون کار معیار نبود، بلکه اضلاع سهجانبه کار با مذاکره به رقمهای پیشنهادی رسیدند و در نهایت دو به یک رأی به افزایش 21 درصدی دستمزد دادند.
با اعلام افزایش 21درصدی دستمزد، انتقادات بسیاری بر عملکرد اضلاع روابط سهجانبه کار وارد شد. اینکه این مصوبه برخلاف ماده 41 قانون کار است. براساس این ماده دو ملاک برای تعیین دستمزد آورده شده، یکی تورم و دیگری سبد معیشت. براساس اعلام بانک مرکزی میانگین تورم در سال 98 حدود 41 درصد بوده و میزان سبد معیشتی که در شورایعالی کار به امضا رسید، چهارمیلیونو 940 هزار تومان بود. حقوق ماهانه یکمیلیونو 800 هزارتومانی با هیچکدام از این مؤلفهها همخوانی نداشت. نظر شما چیست؟
واقعیت این است که اگر دستمزد (همانطور که عرض کردم که من باور دارم افزایش دستمزد نه 21 درصد؛ بلکه 32.5 درصد بوده)، بیشتر از این افزایش پیدا میکرد، ما شاهد این بودیم که کارفرماها از پس پرداخت آن برنمیآمدند و کارگران را اخراج میکردند. از طرف دیگر باید منتظر افزایش موج امضای قراردادهای سفیدامضا میبودیم.ما نباید سبب راندن توده کارگران به توده تهیدستان بیچیز شهری شویم. چیزی به نام کارفرما در آن سمت طبقه کارگری وجود ندارد. ما در 60 سال گذشته سرمایهداری در مقابل طبقه کارگر نداشتیم. سرمایهداری در کشور ما نه از طریق آنچه کارل مارکس ارزش اضافی مینامد؛ بلکه از طریق رانت شکل گرفته است. تضاد بین کار و سرمایه در ایران کار نمیکند. ما تعداد قلیلی کارفرما در بنگاههای تولید داریم که اتفاقا نه تحت فشار کارگران؛ بلکه تحت فشارهایی بیرون از طبقه کارگر ممکن است به تعطیلی کشانده شوند. در ایران بورژوازی کار نیست؛ بلکه بورژوازی رانت پیش میرود. داریم راجع به پدیدهای حرف میزنیم که تقابلی روبهروی آن وجود ندارد. اگر ما بیش از 32.5 درصد دستمزد کارگران را اضافه میکردیم، بهویژه در مشاغل کوچک طبقه کارگر در معرض قرارگرفتن در زیردست پرولتاریا بودند.من میگویم دریافتی دستمزد کارگران دومیلیونو 800 هزار تومان شده و این رقم مناسبی است، شما میگویید الزامی برای پرداخت سایر حقوق بیشتر از یکمیلیونو 800 هزارتومانی ماهانه وجود ندارد و کارفرمایان عمدتا پرداخت نمیکنند و حتی همین مبلغ هم جوابگوی هزینههای یک خانوار کارگری با تورم 41درصدی نیست. خب، من به شما پاسخ میدهم. تا زمانی که مبانی اقتصاد در ساختار اقتصاد ما وجود ندارد، هیچ قانونی نمیتواند الزام ایجاد کند. اساسا قانون کار در چنین شرایط اقتصادی معنایی ندارد.
آیا وظیفه دولت بهعنوان مجری قانون حفاظت از اجرای قانون کار و حمایت از کارگران نیست؟ یعنی در این وضعیتی که شما ترسیم میکنید، مسئولیت دولت چیست؟
وظیفه دولت این است که کیک اقتصاد را بزرگ کند. کیک اقتصاد ایران در دو سال گذشته بیش از 12 درصد کوچک شده است. در این وضعیت منابع تأمین پرداخت دستمزد بیشتر از این را از کجا بیاورد؟ بهطوریکه منجر به تشدید تورم هم نشود؛ چون میدانیم تورم دودش بیشتر به چشم طبقه کارگر میرود. از آذر سال گذشته رشد اقتصادی ایران در تولید مولد مثبت شد؛ بنابراین اگر کرونا اتفاق نیفتاده بود، ما رشدمان مثبت بود. خالص اشتغال ایران اکنون بیشتر از دو سال گذشته است. ما هفت سال پیدرپی با سرعت اندکی قدرت خرید را افزایش دادیم و تازه به سال 89 رسیدهایم؛ بنابراین بله، طبقه کارگر حدود 12 سال از ما طلب دارد.
یکی دیگر از اتفاقاتی که در جریان تصویب دستمزد اتفاق افتاد، این بود که در حالی میزان دستمزد به تصویب رسید که نمایندگان کارگران بهعنوان یکی از اضلاع روابط کار و تصمیمگیر دراینباره موافق با این میزان افزایش نبودند و در نهایت متن مصوبه را هم امضا نکردند. پیشنهاد دولت از ابتدای مذاکرات افزایش دستمزد 20درصدی بود و در نهایت هم نتیجه نهایی مذاکرات بدون موافقت نمایندگان کارگری حدود همین رقم تصویب شد.
من از مصوبه سال جاری دستمزد دفاع میکنم؛ اما وزارت کار باید این مصوبه را شفافتر عرضه میکرد. توصیهام هم این نیست که نماینده کارگران امضا نکنند، انتظارم از اضلاع سهجانبه این بود که حفظ امنیت و ثبات ایران را اولویت خود قرار دهند. این خیلی مهم است که نه قدرت خرید طبقه کارگر از حدی کمتر شود و نه اینکه این مصوبه را سیاسی کنیم و سعی کنیم از آن جنبشِ کارگری امنیتی بسازیم. این عملکرد نمایندگان کارگران برخلاف رویکرد ما در حفظ ثبات و امنیت کشور است و به نظرم دیگر اضلاع روابط کار بهویژه وزارت کار باید درباره این موضوع هشدار دهند.