جویندگان طلا ورشکست میشوند
این حرفها را میتوان در هر شهر دارای طبقه متوسط به راحتی شنید، کارگران به سختی نیازهای خود را برطرف میکنند: «نه حقوق بازنشستگی، نه هیچ ساختار درآمدی در بلندمدت.»... «تا زمانی که وام مسکن خانهام پرداخت نشود پسانداز نخواهم داشت.» ... «والدینم هنوز هم باید به من کمک کنند تا هزینه غذایم را بدهم.» اما در این مورد، داستانهای مشکلات اقتصادی از سوی برخی از بهترین ورزشکاران جهان مطرح میشود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، در نظرسنجی گروه حقوق ورزشکاران از نزدیک به 500 ورزشکار نخبه در 48 کشور جهان، 58درصد اعلام کردند که خود را از نظر مالی پایدار نمیدانند، بسیاری از این ورزشکاران برای حضور در المپیک امسال آماده میشوند.
حتی درصد بالاتری اعلام کردند که از کمیته بینالمللی المپیک یا فدراسیون کشورشان که آنها را به بازیها و سایر رویدادهای مهم میفرستد، «حقوق اقتصادی مناسب» دریافت نکردند و 57درصد به سوال آیا کمیته بینالمللی المپیک باید به آنها برای شرکت در رویدادهایش حقوق پرداخت کند، پاسخ مثبت دادند.
طی یک سال گذشته، گروه دادخواهی ورزشکاران جهانی، پاسخهای 491 ورزشکار در 6 قاره را جمعآوری کرد، حدود 200 نفر از آنها خود را المپیکی یا پارالمپیکی معرفی کردند و بقیه آنها در کشور خود یا در سطح بینالمللی ورزشکار نخبه هستند.
این پاسخها یکی از جامعترین تصویرهای ثبت شده از رقابت در بالاترین سطح بازیهای المپیک را به ثبت کرد: به ندرت ورزشکاری پولدار میشود، درحالی که اکثر ورزشکاران فقیر هستند. در بخشی از این نظرسنجی، به ورزشکارانی که میگویند امنیت مال ندارند، فرصت توضیح داده شد. 89 پاسخ دریافت کردند که اکثر آنها موضوعات مشابهی داشتند: «نمیتوانید بدون پول تمرین کنید اما پیدا کردن کار با وجود تمرین آسان نیست و دایما میگویند که اگر سر تمرین نیایید انتخاب نمیشوید.»، «شغل ثابت ندارم، قراردادی کار میکنم و مادرم از من حمایت میکند. ورزشم هیچ سود اقتصادی برایم ندارد.»، «پرداخت چک به این بستگی دارد که هر دو تا چهار سال در مسابقات قهرمانی مهم چگونه عمل کنم. اگر یک لحظه به خوبی کار نکنم، نمیتوانم خودم از لحاظ مالی تامین کنم.»
سال گذشته، براساس حکم دادگاهی در آلمان، کمکهای کمیته بینالمللی المپیک به کمیتههای ملی المپیک کشوری اجازه داد دستورالعملهای مربوط به قانون شماره 40 را تعدیل کند. قانون شماره 40 حق استفاده کامل ورزشکاران از ظرفیت بازاریابیشان در طول المپیک را محدود میکند. تعداد معدودی از کشورها تغییراتی ایجاد کردند. اما آیا این تغییرات کافی بودند؟ چهار نفر از پنج ورزشکار شرکتکننده در این نظرسنجی موافق بودند که به آنها حق داده شود که «در خود المپیک تصویرشان را بسازند و بفروشند»، بسیاری از آنها اغلب فقط در زمان المپیک است که چنین بستر عظیمی را در دسترس دارند. کیمته بینالمللی المپیک و سازمانها وابسته به آن مدتها استدلال میکردند که برای حفظ ارزش اسپانسرهای المپیک، به ویژه در طول بازیها، به فضای تبلیغاتی بدون سر و صدا نیاز دارند که به نوبه خود، به آنها اجازه میدهد صحنه عظیم موردنیاز برای رقابت ورزشکاران را فراهم کند. برای آن 111 ورزشکاری که در نظرسنجی درباره چگونگی به دست گرفتن کنترل برندشان در المپیک اظهارنظر کردند، واقعیت چندان مشخص نبود. یک مثال: برداشته شدن قانون 40 ... اما نه بهطور صددرصد، چراکه پولی که کمیته بینالمللی المپیک از اسپانسرهایش میگیرد در طول چهار سال آینده به ورزشهای کوچکتر کمک میکند.
اما دلایل بیثباتی اقتصادی فراتر از قانون چهلم است و موضوعاتی مانند مزایای تمرین، هزینههای زندگی، بیمه و فرصتهای بعد از بازنشستگی را مطرح میکند. در سالهای برگزاری المپیک، از ورزشکارانی که برای تامین نیازهایشان کیک و غذا میفروختند یا صفحات اینترنتی برای جذب حمایت مالی راهاندازی میکردند، دهها روایت چاپ شد. بسیاری از فدراسیونهای ملی سعی کردهاند شرایط را برای ورزشکاران خود در همه این موارد بهبود بخشند، اما طبق نظر شرکتکنندگان در این نظرسنجی این تلاشها بسیار ناچیز بوده است.
در مقایسه با بسیاری از ورزشها و لیگهای حرفهای، المپیک و سازمانهای وابسته به آن اهرم ویژهای برای کنترل ورزشکاران دارند. در حالی که هزاران ورزشکار در چندین کشور جهان برای اتحاد و داشتن صدای واحد تلاش میکنند، کمیته بینالمللی المپیک بزرگترین و معتبرترین رویداد جهان را برگزار میکند.
غالبا این ورزشکاران که بدون آنها هیچ المپیکی وجود ندارد، در این موقعیت قرار میگیرند که بدون هیچ شانسی برای چانهزنی، موقعیت پیشنهادی را بپذیرند. همچنین از ورزشکاران چندین سوال پرسیده شد که آیا در هیئتها و کمیتههای مختلف تصمیمگیرنده درباره ورزشهای المپیکی جهان به خوبی نمایندگی میشوند یا خیر.
وقتی از ورزشکاران سوال شد که آیا فکر میکنند وقتی قوانینی که روی آنها تاثیر میگذارد در حال تصویب است باید حداقل نیمی از آرا را در سازمانهای ورزشی داشته باشند، هشتاد و هفت درصد گفتند: «بله.» این روندی غیرمعمول در لیگهای ورزشی مانند انافال و امالبی نیست که در آن اتحادیههای بازیکنان قدرت زیادی دارند. اما در فضای المپیک، این اتفاق مفهومی دور از ذهن است.
به عنوان مثال، کمیته المپیک و پارالمپیک ایالاتمتحده، با بررسی دقیق این موضوع، اخیرا آییننامهای را بازنویسی کرد تا نمایندگان ورزشکاران را در بیشتر بخشهای مدیریتی خود تا 33درصد بیشتر به کار گیرد. ورزشکاران همچنین به مجموعهای از سوالات در مورد رفاه عمومی خود در سیستم ورزش بینالمللی پاسخ دادند. اکثریت گفتند سازمانهای مختلف از کمیته بینالمللی المپیک گرفته تا فدراسیونهای ملی المپیکشان، حقوق آنها را رعایت میکنند.
اما وقتی از جزییات پرسیده شد -برای مثال، آیا در زمینههای بهداشت روانی، روند پس از بازنشستگی و مراقبتهای پزشکی مداوم (چه در طول دوران حرفهای و چه پس از آن) مراقبتهای مناسب دریافت کردهاند- تعداد زیادی از ورزشکاران در هر مورد جواب دادند: «خیر.» همه پاسخها منفی نبودند. از 42درصد ورزشکارانی که گفتهاند خود را از نظر اقتصادی پایدار میدانند، 66درصد بخش نظرات را پر کردهاند تا دلیل آن را توضیح دهند. با وجود نگاه مثبتتر در این پاسخها، بیشتر آنها این واقعیت را یادآوری میکرد که شرکتکنندگان ورزشکاران نخبهای هستند که فقط هر چهار سال یکبار روی صحنه بزرگ حاضر میشوند.
چند نمونه: «درک مناسبی از نحوه بودجهبندی داشتم و زمانی که ورزشکار شدم شروع به سرمایهگذاری پولم کردم.» حقوق ورزشکاران زیاد نیست بنابراین شروع کردم به پسانداز کردن.»، «پشتکار خودم برای داشتن آینده شغلی عالی بعد از ورزش.»، «این ورزش من است، نه کارم.»
گاردین در گزارشی تقریبا مشابه، سراغ مشکلات اقتصادی ورزشکاران رفته است. تیتر گزارش این است: «به دنبال طلا بروید، ورشکسته شوید: دلیل نگرانی مالی ورزشکاران المپیک». در حالی که برخی از المپیکیها ممکن است با حامیان مالی سودآوری قرارداد ببندند، بسیاری از رقبا با فشارهای مالی هزینههای مربی، مسافرت، تجهیزات و سایر مخارج میجنگند.
روز جمعه شب با حضور در ورزشگاه ماراکانای ریودوژانیرو بیش از 11000 ورزشکار رژه رفتند و بازیهای المپیک 2016 را رسما آغاز کردند. با این حال تنها تعداد معدودی از آنها با کسب مدال به کشورشان باز خواهند گشت. تعداد زیادی از ورزشکاران مبلغ عظیمی را برای رسیدن به المپیک خرج کردند، اما تعداد خیلی کمی به پاداش مالی دسترسی دارند. البته، تعداد انگشتشماری از ورزشکارانی که سرنوشت جذابی هم داشتند -به فرض اینکه با طلا به خانه برگردند- با حامیان مالی سودآوری قرارداد امضا میکنند. تخمین زده میشود که پرافتخارترین ورزشکار المپیک تابستانی تاریخ و شناگری که قصد کسب مدالهای بیشتر در ریو را دارد، مایکل فلپس، در حال حاضر ارزش خالصی بیش از
50 میلیون دلار داشته باشد. سیمون بایلز ژیمناستی که با پاهایش مربیان کهنهکار را هم به حیرت وا داشته، اسپانسرهای زیادی را به دنبال خود کشانده و موافقت کرده که برای نایک، اسپشال کی، پودر لباسشویی و یک تامینکننده وسایل ژیمناستیک (تشکها ژیمناستیک با امضای او) تبلیغ کند. به جرات میتوان گفت که اگر بایلز نیز پولش را خوب مدیریت کند، در راه میلیاردر شدن است.
همه المپیکیهای موفق میلیاردر نمیشوند. در واقع، آنها نیز همان فشاری را تجربه میکنند که ورزشکاران تازهکار با آن روبهرو میشوند: دسترسی ناگهانی به پول زیاد. آنها مانند بیشتر ورزشکاران 20 ساله، همه فکر و ذکرشان بهتر کردن عملکردشان است و مسائل مالی برای آنها فقط به هزینه مربیگری، تجهیزات و مسابقات محدود میشود.
ویزا یک شرکت ارایهدهنده کارت اعتباری، برنامه جهانی آموزش مالی را در المپیک ریو با هدف کمک به ورزشکاران برای کنترل آینده مالی خود آغاز کرده است. این برنامه که با همکاری کمیته بینالمللی المپیک (IOC) طراحی شده است، یک مجموعه ابتدایی آموزش مالی است: مقدمهای برای بودجه، پسانداز، مدیریت پول و خدمات بانکی. این سازمانها قصد دارند در پاییز این برنامه را در دهکده المپیک با جلسات آموزشی معرفی کنند. چنین برنامههایی بسیار مورد نیاز است.
فقط ورزشکارانی که در ورزشهای سطح بالا با هم رقابت میکنند شانس کسب درآمد قابلتوجه از حمایت مالی را دارند و حتی در این صورت، یک آسیبدیدگی یا عملکرد ضعیف میتواند بهطور چشمگیری در پرداخت تاثیر بگذارد. اگر ورزش شما ورزشی است که فقط هر چند سال یکبار در المپیک حضور مییابد -مثلا اسکیت سرعت مسیر کوتاه یا کایکینگ و اگر یا در کسری از ثانیه از مدال دور شوید و رتبه چهارم را به دست آورید، در چک پرداختیتان تاثیر میگذارد.
بسیاری از المپیکیها با این احساس آشنا هستند: برخلاف ژیمناست برتر زن، که هزاران هوادار-و حامیان مالی را جذب میکند- بسیاری از ورزشکاران برتر نزدیک به خط فقر زندگی میکنند. آیا میخواهید در رشته شمشیربازی رقابت کنید؟ تبریک میگویم: برای پرداخت سالیانه 20000 دلار آماده باشید. زن سوارکار تازهکاری هستید؟ دلایل زیادی مانند اسطبل، اسب، مربی وجود دارد که نشان میدهد چرا خاندان سلطنتی (شاهزاده آن انگلستان) و فرزندان میلیاردرها (دختر مایکل بلومبرگ) در سطح قهرمانی رقابت میکنند.بیش از 100 ورزشکار امریکایی در آستانه بازیهای ریو صفحاتی را برای جمعآوری پول راه انداختند و به دنبال کمک هزینه برای تجهیزات جدید و تامین هزینههای اولیه زندگی بودند، درحالی که تلاش میکردند روی تمریناتشان تمرکز کنند. برخی حتی برای دریافت کوپن غذایی درخواست دادهاند.
بسیاری از کشورها به برندگان مدال جوایز نقدی وعده میدهند. امسال هند مبلغ قابل توجه 10 میلیون روپیه، به ارزش 160000 دلار برای برنده مدال طلا، 120000 دلار برای مدال نقره و 80000 دلار برای مدال برنز تعیین کرده است. ورزشکارانی که برای سیستم راهآهن هندوستان کار میکنند، مبلغ اضافی و ترفیع دریافت میکنند. چین پول نقد، اتومبیلهای لوکس و حتی خانههای جدید را به ورزشکاران تحویل داده است. سخاوتمندی ایالاتمتحده بسیار کمتر خواهد بود: کمیته المپیک ایالات متحده 25000 دلار برای مدال طلا، 15000 دلار برای مدال نقره و 10000 دلار برای مدال برنز پرداخت میکند
-و برندگان مدال باید انتظار داشته باشند که حتی 39درصد از این مبلغ را به عنوان مالیات بپردازند. کمیته المپیک ایالاتمتحده به این همه کمک نمیکند- براساس یک تحلیل، بین سالهای 2009 تا 2012، فقط 10.3درصد بودجه خود را صرف حمایت از ورزشکاران کرد. یک مدالآور المپیک که هنوز در ورزش خود رقابت میکند، میتواند انتظار داشته باشد فقط در حدود 50000 دلار در سال جمع کند. اما حتی مدالآوران هم ورشکست میشوند. سال 2008 در المپیک پکن راندا روزی برای توانایی خود در جودو به مدال برنز دست پیدا کرد -اما چند ماه بعد نتوانست اجاره خود را بپردازد و در خودروی خود زندگی میکرد.
او بعد از آن وارد دنیای یوافیسی شد و به موفقیتهایی دست پیدا کرد. اما سرنوشت دبی توماس، مدالآور المپیک از او غمانگیزتر است. او که در سال 1986 با جلد مجله تایم شناخته شد، نخستین امریکایی-آفریقایی بود که موفق به کسب مدال در اسکیت نمایشی شد و در المپیک کالگری سال 1988 برنز گرفت. توماس از استنفورد فارغالتحصیل شد و از دانشگاه نورثوسترن مدرک پزشکی خودش را دریافت کرد و جراح ارتوپدی شد. امروز، جواز پزشکیاش منقضی شده است. ت
وماس ورشکستگی را ثبت کرده است و به همراه نامزد خود در یک خانه سیار زندگی میکند. او حتی مطمئن نیست اسکیت یا مدالهایش کجاست. بدیهی است، درمورد توماس مسائل بیشتری هم دخیل است و فقط آماده نبودن برای زندگی پس از دوران قهرمانی و کنار آمدن با واقعیتهای اقتصادی بعد از بازنشستگی المپیک دلیل اصلی وضعیت او نیست. اما ورزشکاران و خانوادهها هنوز هم با بدهی ناشی از این هزینهها سر و کار دارند -اما این بار هیچ حامی مالی سودآوری وجود ندارد- و شاید ارزش این را داشته باشد که برنامههای اقتصادی شرکتهای مختلف را بررسی کنند.
واقعیت سخت اقتصاد المپیک این است که برخی از اعضای آیاُسی -از جمله افرادی مانند شاهزاده آلبرت موناکو که احتمالا به پول اضافی احتیاج ندارند- فقط با نشستن و نگاه کردن پول بیشتری از ورزشکاران حرفهای به دست میآورند. پیدا کردن حامیان مالی استثناست، نه قاعده. این مساله واقعیت بیرحمانهای است که فراتر از کنترل ورزشکار المپیکی است و احتمالا چیزی نیست که در زمان المپیک باید نگران آن باشند، در المپیک باید بهترین عملکرد عمرشان را به نمایش بگذارند. اما برنده یا بازنده، ورزشکاران با یک چالش جدید روبهرو هستند: مدیریت پول خود.