میراث خانم صدراعظم در خطر
طرح جانشینی آنگلا مرکل که از یک سال قبل به دقت برنامهریزی شده بود، هفته گذشته با کنارهگیری نامزد مدنظر مرکل، شکست خورد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، «آنه گرت کرامپ- کارن بائر» هفته گذشته ناگهان اعلام کرد از رهبری حزب دموکراتمسیحی کنار خواهد کشید و با کنارهگیری کارن بائر، چشمانداز سیاسی قدرت اول اتحادیه اروپا تیرهوتار شد. به گزارش فارنپالسی، درحالحاضر تنها نکتهای که در آن تردیدی وجود ندارد، حضورنداشتن مرکل در دور بعدی انتخابات است؛ اما تکلیف بسیاری از موضوعات ازجمله تاریخ برگزاری انتخابات و وضعیت احزاب سیاسی مهم و نامزدها روشن نیست. به این ترتیب، آلمان در سالهای پایانی صدراعظمی مرکل، وارد دورهای از بیثباتی و سردرگمی خواهد شد که تاثیر آن بدون تردید از مرزهای این کشور فراتر خواهد رفت.
عوامل منجر به استعفا
استعفای کارن بائر رقمزننده هفتهای فاجعهبار برای حزب حاکم دموکراتمسیحی بود. چند روز قبل از استعفای کارن بائر، این حزب در ایالت تورینگیا در شرق آلمان دست به تابوشکنی زد و برای تعیین فرماندار مدنظر خود برای این ایالت، با حزب راستگرای افراطی «آلترناتیو برای آلمان» همکاری کرد. این اقدام در حالی از سوی دفتر منطقهای حزب دموکراتمسیحی انجام شد که کارن بائر بهعنوان رهبر این حزب، با آن مخالف بود و پس از آن نیز هواداران حزب در سراسر آلمان واکنش خشمگینانهای به آن نشان دادند. کارن بائر بلافاصله خواستار برگزاری انتخابات جدید در این ایالت شد؛ اما نمایندگان حزب دموکراتمسیحی در تورینگیا، خواسته رهبر حزب را اجرا نکردند. عدم اقتدار کارن بائر که باعث شد اعضای حزب از خط قرمز او عبور کنند، چارهای جز استعفا برای او باقی نگذاشت. کارن بائر با وجود استعفا، همچنان وزیر دفاع آلمان باقی میماند. با اینکه پایان کار کارن بائر در جایگاه رهبری حزب دموکراتمسیحی ناگهانی رقم خورد، از همان ابتدای روی کار آمدن، انجام اشتباهاتی اجتنابپذیر، باعث افول اقتدار او شد. رهبر جدید حزب حاکم، بیش از یک بار در سخنرانیهای عمومی خود درباره موضوعات متفاوتی از حقوق همجنسگرایان گرفته تا اخبار جعلی موضعگیری کرد. اظهارات کارن بائر، به التهاب موجود دامن زد و واکنشهایی منفی در افکار عمومی برانگیخت. از سوی دیگر، او وعده داده بود برای جلب رضایت بخش محافظهکار حزب دموکراتمسیحی، برنامه اصلاحات اقتصادی را اجرائی کند؛ اما این برنامه تاکنون عملی نشده است.موضوع اساسیتر اما به چالش مهاجران مربوط میشود. با گذشت یک سال از رهبری کارن بائر بر حزب دموکراتمسیحی، او با وجود تلاش برای میانجیگری میان جریانهای محافظهکار و لیبرال حزب، نهتنها نتوانست درباره مهمترین موضوعی که حزب با آن روبهرو بود، استراتژی مؤثری اتخاذ کند، بلکه به شکاف درون این جریانها بر سر سیاستهای مهاجرتی دامن زد.
هر اندازه حزب دموکراتمسیحی از ناکامیها و عدم اقتدار کارن بائر ضربه خورد، دیگر احزاب از آن سود بردند و محبوبیت احزاب راستگرای افراطی و نیز سبزها، در نظرسنجیها افزایش یافت و تأثیر آن بیشتر در آلمان شرقی نمایان شد؛ بهطوریکه در شرق آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان» به مهمترین رقیب حزب دموکراتمسیحی تبدیل شد.
مرتس، جانشین احتمالی
کارن بائر رقبای زیادی در داخل حزب دموکراتمسیحی دارد و با کنارهگیری او، رقابت برای جانشینیاش آغاز خواهد شد. شاخصترین گزینه، فردریش مرتس محسوب میشود که یکی از چهرههای محافظهکار حزب است. مرتس سال گذشته در انتخابات درونحزبی با اختلافی ناچیز به کارن بائر باخت. مرتس برخلاف رهبر مستعفی حزب، عقیده دارد بهجای تعامل و مذاکره میان احزاب و جریانهای مختلف برای همراهکردن آنها با سیاستهای جدید، باید مقتدرانه به اصلاح سیاستهای فرهنگی و اقتصادی پرداخت؛ حتی اگر به قیمت ایجاد شکاف و دوقطبی سیاسی تمام شود.
پس از مرتس، آرمین لاشت، فرماندار میانهروی ایالت «راین شمالی- وستفالیا»، پرجمعیتترین ایالت آلمان و نیز «ینس سپان»، وزیر جوان بهداشت آلمان، از دیگر نامزدهای رهبری حزب دموکراتمسیحی محسوب میشوند. بااینحال به نظر میرسد برای تعیین جانشین کارن بائر باید تا دسامبر انتظار کشید.
تأثیر بر جایگاه مرکل
در اولین نگاه به نظر میرسد استعفای کارن بائر، روند خروج مرکل از قدرت را سرعت ببخشد. عدم اقتدار کارن بائر باعث شد کنترل حزب دموکراتمسیحی بر سیاستهای مهم دولت کاهش یابد و هر فردی که جانشین کارن بائر شود، حاضر نیست ناکامیهای یکساله او را تکرار کند.
تأثیر وسیعتر شکست کارن بائر، بازبینی و تجدیدنظر در میراث مرکل خواهد بود. تردیدی نیست که مرکل برای بیش از یک دهه مقتدرترین و بانفوذترین سیاستمدار در آلمان و اروپا بود؛ اما با گذشت زمان، تعداد افرادی که به میراث مرکل تردید میکنند، رو به افزایش است.
استدلال آنها این است که اگر مرکل میراثی درخور توجه دارد، چرا در یکی، دو سال اخیر دیگر هیچکدام از نهادهایی که زمانی تحت نفوذ و اقتدار مرکل بودند، به اجرای سیاستهای مدنظر صدراعظم تضعیفشده آلمان نمیپردازند و دیگر هیچ نشانی از آن میراث درخور توجه حتی در حزب دموکراتمسیحی وجود ندارد.
کارن بائر در شرایطی سال گذشته رهبر حزب شد که وعده ایجاد تغییرات تاکتیکی در حزب دموکراتمسیحی برای رویارویی با چالشهای جدید را داده بود. با گذشت یک سال، او با ناکامی جایگاه ریاست را ترک کرد و اکنون مرتس بهعنوان مهمترین نامزد جانشینی، تئوری رهبری مرکل را از اساس زیر سؤال برده است: «استراتژی مرکل برای اجتناب از چالشها و جنجالها درباره موضوعات متعدد، از هزینههای عمومی گرفته تا اصلاحات فرهنگی، به سود جریانهای افراطی و سرکوبگر سیاسی بود و باعث تقویت جایگاه جریانهای راستگرای ارتجاعی ازجمله آلترناتیو برای آلمان شد». تردیدی نیست که حزب دموکراتمسیحی از رهبری مرکل خسته و ناتوان شده و اکنون سؤال اساسی این است که خروج مرکل از سیاست میتواند این حزب را به اتخاذ مسیر سیاسی تازهای ترغیب کند؟