گذر از اقتصاد نفتی
مدتی است که در محافل اقتصادی و سیاسی کشور بر«اقتصاد بدون اتکا به نفت» تأکید ویژهای میشود و حتی ابتدای هفته جاری، رهبر معظم انقلاب در میان جمعی از فرماندهان، خلبانان و کارکنان نیروی هوایی ارتش براین موضوع مجدداً تأکید داشتند.
ایشان فرمودند: «تحریم میتواند یک فرصت باشد که تاکنون هم تا حدود زیادی فرصت هایی را برای ما بهوجود آورده، بعد ازاین هم میتواند یک فرصت بزرگ را برای ما بهوجود بیاورد. اگر ما مسئولان هوشیارانه عمل بکنیم، میتواند اقتصاد کشور را از اتکا به نفت نجات بدهد، بند ناف اقتصاد را از نفت ببرد و قطع کند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، عامل عمده و مهم مشکلات اقتصادی ما این است: وابستگی به نفت که موجب شده برای درآمد کشور، به نیروی داخل و جوشش داخلی، به استعدادهای گوناگون و ظرفیت های گوناگون داخلی توجه چندانی نشود، خاطرمان جمع باشد که نفت می فروشیم، درآمد کشور تأمین خواهد شد؛ عامل عمده مشکلات کشور این است. اگر چنانچه ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم، بهترین فرصت را از تهدید دشمن -یعنی از همین تحریم- توانستهایم برای خودمان به دست بیاوریم.» اما چگونه میتوان «اقتصاد کشوررا باید از اتکا به نفت نجات داد و بند ناف اقتصاد را از نفت برید و قطع کرد؟» اقتصاد بدون اتکا به منابع نفتی، چه نوع اقتصادی است و باید از کجا تأمین شود؟ سرنوشت صنعت نفت در چنین اقتصادی چه خواهد شد؟ دراین باره از کارشناسان و صاحبنظران حوزههای اقتصاد و انرژی نظرخواهی کردهایم و همگی بر این باورند که رهایی از نفت کاری سخت، اما ممکن است. فریدون برکشلی، جمشید پژویان و محمود زرین ماه با تأکید بر لزوم توجه بیشتر به اقتصاد غیرنفتی و تولید صنعتی، میگویند که اگر اقتصاد از اتکا به نفت رها شود، زمینه توسعه کشور رقم خواهد خورد.
یادداشت
سرنوشت نفت در روزگار اقتصاد بدون نفت
محمود زرین ماه
کارشناس مسائل انرژی
بارها درباره اقتصاد بدون نفت صحبت شده است؛ اما این مبحث به معنی نادیده گرفتن نفت نیست. بلکه مفهوم آن قطع وابستگی به درآمد نفت است. به این ترتیب که اگر روزی نتوانستیم نفت را بفروشیم، اقتصاد با تنگناهای جدی مواجه نشود. این موضوع محقق نخواهد شد تا زمانی که ساختارهای اقتصاد را کارشناسی شده و بر مبنای علم اقتصاد تعریف کنیم. رابطه بودجه جاری کشور باید در این اقتصاد با نفت قطع شود و نظام مالیاتی عادلانه جای نفت را در بودجه بگیرد. آن زمان میتوانیم پول حاصل از فروش نفت و فرآوردههای نفتی را به اختیار خودمان و با اولویتهایی که کارشناسان خبره مشخص میکنند و به بهترین شکل مصرف کنیم. بنابراین وقتی مقام معظم رهبری از اقتصاد بدون نفت صحبت میکنند، منظورشان اقتصادی است که نفت دارد اما برای درآمدزایی توجه خود را به «استعدادهای گوناگون و ظرفیتهای گوناگون داخلی» میدهد و مجبور نیست که برای بودجه جاری و تأمین حقوق مستخدمین هر طور که شده نفت بفروشد. این مطلبی است که از نظر علم اقتصاد نیز اثبات شده و دارای پشتوانه است. زمانی که وابستگی مستقیم اقتصاد به نفت کم شود، میتوان برای ایجاد ارزش افزوده برنامهریزی کرد. هزینه کردن نفت منهای هزینههای جاری، میتواند اقتصاد را به سمت توسعه سوق دهد. زمانی که بتوانیم با درآمدهای نفت به سمت توسعه پایین دست این صنعت حرکت کنیم و درآمدهای نفت و مشتقات آن را صرف توسعه زیرساختها و صنایع کنیم، توانستهایم به هدفی که در شعار «اقتصاد بدون نفت» است، دست یابیم. در این سیاست، نفت و درآمدهایش به اشتغالزایی کمک میکند.
خاستگاه اقتصاد مقاومتی
فریدون برکشلی
کارشناس ارشد انرژی
مرحوم محمود نریمان از چهرههای نزدیک به دکتر محمد مصدق، زمان ملی شدن صنعت نفت، بارها هشدار داده بود که از تحریم خرید نفت بترسید. اما آن زمان کسی باور نمیکرد و همه میگفتند که «مگر میشود! دنیا بدون نفت ما از بین خواهد رفت.» نریمان میگفت که ملی شدن را یک سال به تأخیر بیندازید و بگذارید که به خواست خودمان نفت نفروشیم و یا پول نفت فروخته شده را وارد اقتصاد نکنیم تا آثار آن را بر اقتصاد ارزیابی کنیم. اما این مسأله که مصداق اقتصاد مقاومتی بود، رقم نخورد. متأسفانه سالها بعد نیز وقتی بحث اقتصاد مقاومتی مطرح شد، بد هم فهمیده شد. در اوج اعتراضات اواخر دهه 1380 شروع به ترویج اقتصاد مقاومتی کردیم و همه فکر کردند که این واژه دارای بار معنایی صرفاً سیاسی است که از سوی یک طیف سیاسی بسط پیدا میکند. به همین دلیل دانشگاهیان و محافل آکادمیک استقبال چندانی از آن نکردند. درحالی که این موضوع بسیار مهم است. اقتصاد مقاومتی Resilience Economy از دهه ۱۹۶۰ توسط اقتصاددانان توسعه به صورت جدی مطرح شد. من در آن موقع اقتصاد توسعه تدریس میکردم و به خاطر میآورم که اقتصاددانانی مثل گونار میردال، اندره گوندر فرانک و شوماخر آن را مطرح میکردند. با تکیه بر این نوع اقتصاد، آرژانتین در طول ۱۵ سال از یکی از بدهکارترین کشورهای امریکای جنوبی به دهمین اقتصاد جهان تبدیل شد. اقتصاد مقاومتی، مالزی را به شرایط امروز رساند. اکنون در اقتصاد بدون وابستگی مستقیم به نفت، باید به دنبال استراتژی پائین دستی داخلی برای صنعت نفت باشیم. مانند شرکت آرامکوعربستان که هم در پایین دستی صنعت نفت و هم بخش بینالمللی آن استراتژی مفصلی دارد. به هر حال بستن چاهها در شرایط تحریم یک گزینه دردناک است و ممکن است بخشی از ذخایر را شاید برای همیشه از دست بدهیم. البته اهداف نباید حاشیهای باشد و نمیتوان واکنشی سیاستگذاری کرد. یعنی چون نفت کشور را نمیخرند، در پی پالایشگاهسازی باشیم. ساخت یک پالایشگاه ۲۵۰ هزار بشکهای در معیار جهانی 4.5 میلیارد دلار هزینه دارد و ساخت پالایشگاه جدید یک فرآیند ۵ ساله است. اما باید در اقتصاد بدون وابستگی به نفت، برنامهریزی دقیق تری برای این صنعت کرد تا حداکثر سودآوری برای کشور رقم بخورد. در این برنامه میتوان از پالایشگاهها و پتروپالایشگاهها تا پتروشیمیها را لحاظ کرد.
مقابله با شوکهای نفتی
جمشید پژویان
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
اقتصاد ایران، بیش از 70 سال است که متکی به درآمدهای نفتی است. هر چند در تمام برنامههای اقتصادی، هدف این بوده که بودجه دولت مستقل از درآمد نفت باشد اما اتکا به درآمد نفت مرتب بیشتر شده است. کاهش اتکا به درآمد نفت و حذف آن از بودجه البته اقدامی نیست که بتوان آن را در مدت زمان کوتاهی برنامهریزی و اجرا کرد. برای کاستن از اتکا به درآمد نفت در اقتصاد به زمان و سیاستهای مناسب نیاز داریم. اقتصاد از اتکا به نفت زمانی دور میشود که سیاستها به آن سمت باشد. تحریمهای جدید، شوکهایی به اقتصاد وارد کرد و بهنظر نمیرسد شوک جدید در انتظار اقتصاد کشور باشد. برای اصلاح سیاستهای اقتصادی نباید در انتظار شوکهای جدید باشیم. برای کاهش اتکای به نفت، سیاستهای اقتصادی باید به سمت سیاستهایی متکی به تولید ناخالص داخلی باشد. برای افزایش تولید ناخالص داخلی نیاز به افزایش تولید داریم. تولید باکیفیت و ارزان از عوامل افزایش تولید ناخالص داخلی است. تولید باکیفیت و ارزان باعث میشود مردم از تولید داخلی استفاده کنند و صادرات کالاها به بخشهای خصوصی در کشورهای مختلف افزایش یابد. این روش بتدریج کاهش درآمد نفت را جبران میکند. اما تأکید میکنم این سیاستها به زمان نیاز دارد. درآمدهای مالیاتی راهکار دیگر برای کاستن از اتکا به نفت است اما ساختارهای مالیاتی معیوب، این فرصت را از اقتصاد گرفته است. در حال حاضر بیشترین مالیات را قشر متوسط میپردازند و نمیتوان برای این قشر مالیاتها را افزایش داد. یکی از روشهای درآمدزایی فروش داراییهای دولت است اما با اینکه میزان زیادی خصوصیسازی در کشور انجام گرفته، این خصوصیسازی باعث رشد بخش خصوصی نشد. چون فروش داراییها، بیشتر به شرکتهای وابسته به دولت بود. قدرت گرفتن بخش خصوصی و ورود سرمایه از خارج موجب رشد اقتصادی و فاصله گرفتن اقتصاد از درآمد نفتی میشود.