حکم مرگ برای دستفروش متهم به قتل
پسر دانشجو که برای تأمین هزینههای دانشگاه دستفروشی میکرد، دیروز به اتهام قتل محاکمه شد و جزئیاتی از زندگیاش را در جلسه دادگاه شرح داد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، متهم دو سال قبل در منطقه خیرآباد ورامین در پی یک درگیری مرگبار دستگیر شد.
بر اساس محتویات پرونده 21 مرداد ماه دو سال قبل به پلیس خیرآباد خبر دادند مردی جوان در خیابان زخمی شده و با وجود انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است. شاهدان به مأموران گفتند ضارب جوانی قویهیکل به نام سیاوش است. سیاوش بعد از دستگیری اعتراف کرد در درگیری حضور داشت اما گفت قتل را مرتکب نشده است. با توجه به شهادت شهود و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. متهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت؛ او اتهام قتل را قبول نکرد و گفت: روز حادثه فردی در خیابان داشت با تلفن حرف میزد و فحشهای رکیک میداد. کسبه محل اعتراض کردند و گفتند زن و بچه مردم از اینجا رد میشود فحاشی نکن. او دوباره فحاشی کرد؛ من اعتراض کردم و او را هل دادم؛ به من هم فحش داد. در این هنگام یکی از دستفروشها گفت او فامیل من است؛ کاری به کارش نداشته باش. من هم عذرخواهی کردم و همه چیز تمام شد. سر بساط خودم بودم که یکدفعه دیدم شش یا هفت نفر با قمه وارد خیابان شدند. دوستم که زعفران میفروخت گفت اینها دوستان همان مردی هستند که فحش میداد و دنبال تو آمدهاند. من هم دیدم تعدادشان زیاد است دیگر چیزی نگفتم. ترسیده بودم. آنها من را پیدا و با فحاشی و دعوا شروع کردند به کتکزدن من. یکی از آنها با چاقو ضربهای به کتفم زد. به سمت او برگشتم و چاقو را گرفتم. چاقو را به این طرف و آن طرف پرت میکردم تا آنها را دور و فرار کنم. من به کسی ضربهای نزدم و نمیدانم دقیقا چه اتفاقی افتاد. دیگرانی هم آنجا بودند که چاقو داشتند و همه روی هم چاقو کشیده بودند. متهم درباره زندگیاش گفت: من زندگی پردردی دارم. ما خانواده فقیری هستیم؛ پدرم بهتازگی فوت شده و مستأجر هستیم. من دانشگاه قبول شدم؛ درس میخواندم و هزینه دانشگاه را از طریق دستفروشی تأمین میکردم. خودم هم ورزش میکردم و در چند مسابقه کشوری هم برنده شدم. همه فکرم روی ورزش کشتی و درس بود تا زندگی سالمی داشته باشم. آن روز هم بعد از دعوا سر بساط روسریهایم برگشتم و کارم را شروع کردم اما آنها به من حمله کردند. قاضی خطاب به متهم گفت: آیا توانایی پرداخت دیه داری؟
متهم جواب داد: من اصلا قتلی مرتکب نشدم؛ من فقط جانم را از آن مهلکه به در بردم؛ ضمن اینکه ما خانواده بسیار ضعیفی هستیم و من همه کاستیهای زندگیام را تحمل میکردم تا کار خلافی نکنم و با تلاشم به سختیهایم پایان دهم؛ الان هم واقعا خانوادهام توانایی پرداخت دیه ندارد. برادری دارم که او هم دستفروش است. من آدم خلافکاری نیستم. روزهای زندان به سختی برایم میگذرد. خودتان میدانید در زندان هرجور آدمی پیدا میشود. من که سعی کردم درس بخوانم و زندگی سالمی داشته باشم حالا میان آنها هستم.
بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافعش هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.