تیشه شاه بر ریشه کشاورزی ایران
کشاورزی از دیرباز یکی از ارکان مهم اقتصادی در کشور ما بوده است؛ در واقع تا پیش از کشف نفت، این عواید حاصل از فعالیتهای روستاییان، به ویژه کشاورزی و دامداری بود که بخش اساسی تولید ناخالص ملی و درآمد حکومتهای مختلف را تشکیل میداد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خراسان، سیستم سنتی زراعت در ایران، مبتنی بر تجارب نسلهای گذشته بود که البته، بر پایه شرایط اقلیمی موجود در کشور شکل گرفت و بیتردید، نیاز به بازنگری و اصلاحات اساسی داشت تا بتواند تراز کشاورزی ایران را به سطح کشورهای پیشرو در این زمینه برساند. برخی از مورخان بر این باورند که اصلاحات ارضی، مقدمهای برای این تغییر بود؛ مقدمهای که میتوانست فئودالیسم را در ایران از کار بیندازد و با زمیندار کردن کشاورزان، اسباب رونق تولید را فراهم آورد. صرف نظر از اینکه بسیاری از صاحب نظران علوم اجتماعی، استفاده از اصطلاح فئودالیسم را برای شرایط حاکم بر مناطق روستایی ایران، ناصواب میدانند و دیدگاه گروهی دیگر که این رویه را، با ذکر دلایل و مستندات، بر اساس طرح ارائه شده از سوی آمریکاییها ارزیابی میکنند، مسئله تغییر شرایط زندگی روستایی در ایران، وجه تاریخی دیگری نیز داشت که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد، در کتاب مشهور «اقتصاد سیاسی ایران»، آن را در کنار دیگر موضوعات، به دقت واکاوی و ارزیابی کرده است. این کتاب، یکی از معدود آثار قابل توجه در عرصه مورد مطالعه خود است و نگارنده با بهرهگیری از آمارهای رسمی بانک مرکزی ایران در آن سالها و نیز، دیگر منابع بینالمللی، تحلیلهای خود را مبتنی بر نظریات اثبات شده در زمینه اقتصاد سیاسی، به مخاطبان عرضه کرده است.
ژستی که برای مردم گران تمام شد
کاتوزیان در کتاب خود، عملاً همه وجوه سیاستهای رژیم پهلوی را در قبال روستاییان و زندگی آن ها مورد توجه قرار میدهد و با دلایل مختلف، ثابت میکند که بخشی از روند تخریب روستاها و آوارگی روستاییان در شهرها، ناشی از سیاست شاه برای پاک کردن صورت مسئلهای به نام «کشاورزی سنتی» بود؛ در واقع، محمدرضا پهلوی با ژست ایستادن بر «دروازههای بزرگ تمدن» و رسیدن به کشوری مدرن، میخواست هر آنچه را که میتواند ادعای او را به چالش بکشد، از صفحه گیتی محو کند! این رویکرد نامعقول، عواقبی وخیم برای کشور در پی داشت. کاتوزیان معتقد است که بالا رفتن عواید ناشی از نفت، این احساس را در محمدرضا پهلوی به وجود آورد که دیگر نیازی به درآمدهای کشاورزی و لاجرم، توسعه این بخش در داخل کشور ندارد.(صفحه 353)* او مینویسد: «[رژیم پهلوی] برای نخستینبار در تاریخ ایران توانست زندگی و کار اجتماعی در روستاها را تحت سلطه استبدادی خود درآورد. از لحاظ تاریخی، دولت همواره عامل استثمار روستاها بود که مازاد تولید را میگرفت، اما از این گذشته، جامعه روستایی را به حال خود رها میکرد؛ اما دولت شبهمدرنیست نفتی (که از لحاظ اقتصادی بینیاز از کشاورزی بود)، به ده وارد شد که آن را نابود کند و یا بماند و زندگانی ساکنانش را اداره کند. روانشناسی مسئله این بود که یک کشاورزی سنتی گسترده مایه شرمندگی و نشانه عقب ماندگی است؛ جامعهشناسی آن عبارت بود از دولت استبدادیای که به آخرین حد خود رسیده است ... از جنبه اقتصادی این بود که دولت دیگر وابسته به مازاد محصولات کشاورزی به عنوان منبعی برای تأمین مالی، غذایی و صادرات نبود، زیرا عواید نفت به راحتی از دست دادن حتی تمامی عواید کشاورزی را جبران میکرد و وجه سیاسی آن عبارت بود از استبداد.»(صفحه 353)
پیش به سوی زدودن جامعه روستایی!
در دوران نخستوزیری هویدا که مصادف با بالارفتن قیمت نفت یا به اصطلاح انفجار درآمدهای نفتی بود، واردات محصولات کشاورزی، بدون هیچ محدودیتی آزاد شد؛ دسترسی ارزان به محصولات وارداتی، کشاورزان و باغداران ناتوان از رقابت با قیمت محصولات کشاورزی و دامپروری وارداتی را به خاک سیاه نشاند و رژیم شاه، اینگونه بینیازی خود را از تولیدات کشاورزی، به رخ روستاییان درمانده میکشید! دکتر کاتوزیان مینویسد: «نتیجه [اقدامات رژیم شاه] این بود که الف) دولت هیچ اشتیاقی به توسعه بخش کشاورزی نداشت؛ و ب) با اشتیاقی تمام میخواست با روشهای فاجعهبار ایجاد کشت و صنعت و شرکتهای زراعی، یک بخش کشاورزی مدرن کوچک ایجاد کند و اکثریت جمعیت روستایی را به کارگران مزدور شهرنشین بدل کند. این خود شاه بود که اوایل سال 1352(یعنی حتی قبل از انفجار عواید نفت) بر خود میبالید که تا سال 1359 بیش از دو میلیون نفر بر روی زمین کار نخواهند کرد[!]»(صفحه 354)
این رویکرد، آثار و تبعات خود را از حدود یک دهه قبل آشکار کردهبود. توزیع نامناسب زمین و فقدان ساختار مناسب حمایت از روستاییان، هجوم آن ها به سمت شهرها را سبب شد؛ آنچه دکتر کاتوزیان با عنوان «کارگران مزدور شهرنشین» مورد توجه قرار داده است، خیلی سریع معضلات اجتماعی خود را رو کرد؛ بیپولی، سرگردانی و رو آوردن به بزهکاری، بخشی از این مشکلات بود که روستاییان مهاجر را درگیر خود میکرد؛ افرادی که در زادگاهشان نیرویی مولد و کارآمد بودند و میتوانستند افزون بر تأمین زندگی خود، مایحتاج عمومی کشور را هم تولید و عرضه کنند. به نوشته دکتر کاتوزیان، بین سالهای 1342 تا 1357، سهم کشاورزی از تولید ناخالص ملی به شدت کاهش یافت و رقم بازدهی این بخش مولد و راهبردی، به صفر و حتی زیر صفر رسید(صفحه 354). رژیم پهلوی، آشکارا در تخصیص منابع نیز، طریقی را میپیمود که به زمینگیر کردن بقایای جامعه روستایی میانجامید؛ دکتر کاتوزیان مینویسد: «تقریباً تمام اعتبارات دولتی و خصوصی صرف دو طرح فاجعهبار شرکتهای زراعی و کشت و صنعتها میشد و به دلایل سیاسی اقتصادی و نهادین، هر دو این بخشهای مدرن عملکرد به غایت بدی داشتند. [از سوی دیگر،] بخش سنتی با قحطی منابع مالی مواجه بود و از مزاحمتهای ژاندارمری و سایر مأموران دولتی، از جمله مسئولان و اعضای تعاونیها در زحمت بودند. بنابراین، بخش مدرن دچار شکست رقتانگیزی شد، در حالی که بخش سنتی که گویی با موانع عمدی متعددی روبهرو بود، نمیتوانست چنان عمل کند که شکست بخش دیگر را جبران کند.»(صفحه 355) نتیجه این عملکرد، سقوط کشاورزی ایران و از هم پاشیدگی جامعه روستایی بود؛ اتفاقی که دیگر نمیشد به سادگی آن را جبران کرد. یک پژوهش علمی نشان میدهد جمعیت روستایی ایران که در سال 1345، حدود 70 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میداد، در سال 1355، به کمتر از نصف جمعیت کشور کاهش یافت و تنها 30 درصد نیروی مولد کشور، در بخش کشاورزی فعالیت میکرد.(صفحه 306)
آتش بر خرمن دامپروری
تنها بخش کشاورزی نبود که به بلای دولت شبهمدرنیست گرفتار شد؛ بخشی از تولیدات روستایی و عمده تولیدات عشایری کشور، مبتنی بر محصولات دامی است. دکتر کاتوزیان در کتاب خود، ابتدا به افزایش تقاضای بازار ایران، طی سالهای دهه 1350، برای محصولات دامی اشاره و سپس، علت عمده نایابی این محصول در داخل و رو آوردن به واردات آن را، سیاست استبدادی رژیم در قبال عشایر، به عنوان تولیدکنندگان عمده محصولات دامی بیان میکند. او مینویسد: «علت اصلی کمیابی اولیه [محصولات دامی] ... سیاست استبدادیای بود که در قبال تولیدکنندگان عمده آن، یعنی عشایر، در پیش گرفته شد. کوچنشینان به مذاق شبهمدرنیستها خوش نمیآمدند، زیرا بارزترین شاهد عقبماندگی بودند.»(صفحه 356) در واقع، رژیم پهلوی به جای آنکه برای تغییر شرایط به حالتی که فکر میکرد نمایانگر مدرنیسم است، اقدامی انجام دهد، دست به پاک کردن صورت مسئلهها زد و با اتکا به درآمدهای نفتی به جان ساختارهای سنتی کشاورزی و دامپروری کشور افتاد که میلیونها نفر زیر سایه آن زندگی میکردند و روزگار میگذراندند.
*فرازهای منتخب کتاب «اقتصاد سیاسی ایران»، برگرفته از ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی است که توسط نشر مرکز در سال 1373 منتشر شد.