پوتین و «ریاست جمهوری در سایه»
مراتب انتقال قدرت در روسیه بهشکلی بسیار غیرمنتظره آغاز شده است؛ آن هم چهار سال مانده به پایان دوره فعلی ریاستجمهوری ولادیمیر پوتین.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، پیش بینی میشد او به انواع کارها دست بزند تا حضور خود را در کرملین استمرار بخشد و حتی متن قانون اساسی روسیه را عوض کند. با اینکه او دقیقاً همین امر را در دستور کارش دارد اما نه به قصد انجام کار فوق بلکه با هدف قویتر ساختن سایر پستهای کلیدی در روسیه؛ پستهایی که پوتین پس از رها کردن مقام ریاستجمهوری طبعاً حائز یکی از آنها خواهد شد!
نامگذاری و توصیف کار فوق براساس شناخت و ذهنیتی که از پوتین وجود دارد، باید به آحاد جامعه روسیه و اعضای جامعه جهانی واگذار شود اما یک نگاه این است که بگوییم وی برای حفظ قدرت بیکرانش حاضر به قربانی کردن هر چیزی نیست. چند سال پیش که براساس قوانین روسیه او نمیتوانست برای سومین دوره متوالی ریاستجمهوری شود، در یک انتقال قدرت صوری و بسیار فرمایشی دیمیتری مدودف را که دوست نزدیک وی است، به پیروزی در انتخابات رهنمون کرد و خودش نخستوزیر شد و سپس با فتح دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری، مدودف را به نخستوزیری بازگرداند و خودش مجدداً رئیس جمهوری شد. تکرار آن سناریوی آشنا و تا حدی تمسخرآمیز در سال 2024 مردم را از پوتین دلسردتر خواهد کرد و در نتیجه او تصمیم گرفته از کانال و روش دیگری در هرم قدرت بماند. انتخاب و تصمیم او، پر و پیمانتر کردن سایر پستهایی است که او میتواند صاحب آنها شود و همسو با آن وی طرح کمتر کردن اختیارات و قدرتهای رئیسجمهوری روسیه را نیز در مسیر اجرا نهاده است تا در حیات سیاسی جدیدش یک مغلوب صرف، مقابل پست و مقامی نباشد که خودش سالها صاحب آن بوده و در زمان تصدی آن تا جایی که توانست این پست را پرقدرتتر و پروارتر ساخت.
در وضعیت آچمز
پوتین با پیشدستی کردن درباره جداییاش از کرملین عملاً جنگ قدرتها و ستیزههایی را که حتماً علیه وی طی چهار سال آتی صورت خواهد گرفت امری بیهوده و منتفی ساخته. رقبای پوتین و سران احزاب مخالف که همگی به کرملین چشم دارند، مجبورند از این پس با روش مبارزاتی تازهای به صحنه آیند و دیگر پوتین در مرکز پرگار نیست تا بتوان او را آماج و هدف و مقصد تمامی انتقادها قرار داد و از این طریق کسب محبوبیت کرد. امروز که او هنوز هست و به اهداف آشکار و نهان بعدیاش چشم دوخته مخالفان وی نیز باید تغییر آرایش جنگی بدهند و چون آمادگی این امر را از قبل نداشتند، آشکارا آچمز شدهاند.
رهبری غیر محسوس
مهمترین تغییری که پوتین در دستور کارش دارد، انتقال بخشی از قدرت ریاستجمهوری روسیه به پارلمان این کشور است. پوتین طی چهار دوره ریاستجمهوریاش در روسیه تا توانست این پست را قویتر و سایر پستها را تضعیف کرد اما حالا که باید از کرملین برود میخواهد این نهاد را ضعیفتر کند تا پست تازهاش زیر سایه رئیسجمهوری محو نشود. پوتین میخواهد اختیارات نخستوزیری را هم که در 20 سال اخیر اندک بوده، افزایش بخشد تا در صورت احراز این پست هم جا و امکان برای تحمیل خواستههای خود داشته باشد و هم از رئیسجمهوری بعدی عقب نماند. از این طریق پوتین بهطور غیر محسوس سیاست داخلی و خارجی را همچنان در دست خود خواهد داشت و جانشین او در کرملین قدرت حذف وی را نخواهد داشت. تجربه تصدی پست نخستوزیری که برای پوتین کاری آشنا است، قبلاً توسط رجب طیب اردوغان در ترکیه هم اجرا شده است اما همان طور که پیشتر آمد این نقشه تکراری او را از چشمها خواهد انداخت.
نفع پوتین است که وارد این بحث مکرر نشود و او اصولاً دوست دارد در شرایطی از پشت پرده روسیه را هدایت کند که دیگر لازم نباشد زحمات کار هر روزه برای گردش امور مملکت را حس کند. تصور میرود پوتین با زرنگی هرچه بیشتر در پست تازهای تحت عنوان رئیسشورای عالی کشور ظاهر شود.
یک پدر معنوی
پوتین البته این نهاد را شخصاً در سال 2000 بنا نهاد و ادعا کرد که وظیفه این نهاد رهنمود دادن به ریاست جمهوری است اما این سازمان تا بهحال فقط یک دکور بوده است.
اگر قرار باشد پوتین وارد این نهاد و رئیس آن شود، طبعاً بازی بسیار فرق خواهد کرد و او اختیارات بیکرانی را به این پست تزریق خواهد کرد.
در چنین حالتی او در مقام یک هدایتگر ارشد و پدر معنوی برای روسیه، کشور را همچنان در دست خود خواهد داشت و «بزرگ بزرگان» محسوب خواهد شد و رئیس جمهوری هم بنده او خواهد بود. او چندی پیش در یکی از نطقهایش به وضوح درباره لزوم تقویت این پست و بالا بردن پتانسیل و جایگاه آن سخن گفت و مقدمات انتقال قدرت از کرملین به این نهاد را فراهم آورد. چنین چیزی قبلاً در قزاقستان هم روی داده است. در سال 2018 نورسلطان نظربایف بعد از 30 سال احراز پست ریاست جمهوری این کشور ظاهراً و باطناً از این مقام کناره گرفت اما بلافاصله به نهاد شورای عالی امنیت کشور و ریاست آن انتقال یافت و این نهادی بود که وی را در سالهای آخر ریاست جمهوریاش بشدت تقویت و صاحب اختیارات بیکران کرده بود. به این ترتیب نظربایف توانسته است وسایل حکم راندن خود بر قزاقستان را تا آخرین روزی که زنده است، فراهم کند و بدون اعلام رسمی، رئیسجمهوری مادامالعمر این کشور باشد.
نمونههای دیگر
در دیگر اقمار شوروی سابق نیز این تجربه مشاهده شده و «رؤسای جمهوری در سایه» سالهای مدید حکومت کردهاند بدون اینکه در بخشهای آخر زمامداریشان صاحب پست ریاست جمهوری باشند. پسر مراد نیازاف در ترکمنستان و اسلام کریماف در ازبکستان افرادی از این دست بودهاند و هر دو آنان در زمان مرگ قدرت را همچنان در دست داشتند و اگر جولان نیازاف 16 سال طول کشید، کریم اف از او فراتر رفت و 25 سال دوام آورد. کارشناسان میگویند، چنین روندهایی لزوماً باعث ایجاد بحران و اغتشاش پس از مرگ حاکمان طولانیمدت نیز نخواهد شد زیرا احزاب مخالف و جانشینان احتمالی، پذیرفتهاند که برای احراز قدرت باید همانقدر برنامهمند و هدفدار و آرام باشند که رهبر پردوام تازه درگذشته بوده است.
همه اینها بدین معنا است که چندسال بعد در زمان خارج شدن پوتین از هرم قدرت و بواقع مرگ وی، روسیه در چنان حیطه قدرت و ثباتی خواهد بود که برای تعیین جانشین وی دچار بحران نخواهد شد.
خلق یک نخستوزیر تسلیم پذیر
از سوی دیگر پوتین با انتخاب و اقدام اخیرش در مورد پست نخستوزیری روسیه و کنارگذاشتن مدودف و انتصاب میخاییل میشوستین به این سمت، پایه اصلی و اولیه انتقال قدرت بعدی مورد نظرش را استوار ساخته است. بسیاری از رهبران سیستمهای اتوکرات با انتصاب افراد معمولی و ضعیف برای پستهای زیردستشان کاری میکنند که در زمان تشکیل یک «حکومت در سایه» مجبور به تقابل با آدمهای قوی نشوند و براساس این تعبیر میشوستین که پیشتر رئیس سازمان مالیاتهای دولتی بوده و چندان هم به چشم نمیآمد، آدمی نیست که در نظام رهبری بعدی روسیه موی دماغ پوتین شود و تسلیم و تحت تأثیر وی خواهد بود. برای قطعی شمردن همه این حالتها و صدور حکم نهایی درباره جایگاه بعدی پوتین هنوز قدری زود است و او هنوز چهارسال وقت در کرملین دارد اما شکی نیست که فقط یک مرگ برخاسته از بیماری یا حرکت تروریستی (که البته در کشور روسیه کمیاب است) قادر به حذف زودهنگامتر پوتین خواهد بود و او حالا حالاها در اریکه قدرت خواهد ماند، حتی اگر فرد دیگری رئیسجمهوری شود. از حالا میتوان چشمهای پوتین را پشت شیارهای کوچکی دید که اینجا و آنجا در کریدورهای قدرت در کرملین تعبیه شده و فقط جایگاه افراد هوشمندتر است.