بدرود اسطوره سرزمینم
خداحافظ سردار دلها، همه آمدهاند برای بدرقه ات. آمدهاند برای سپاسگزاری از یک عمر مجاهدت. صبح روز ۱۶ دیماه تهران مثل هرروز خود نیست. خیابانهای ولیعصر و میدان فلسطین و طالقانی و انقلاب و ۱۶ آذر و آزادی و... یکدست سیاهپوش است. انگار همه شهر جمع شدهاند اینجا برای بدرقه مردی که سالها در عراق و سوریه با داعش جنگیده و در نهایت به دست حامی تروریستها به شهادت رسیده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، شهر ماتم زده است گویی خیابانها هم به عزا نشستهاند. تصاویر شهید حاج قاسم سلیمانی را میشود همه جا دید. ساعت 7 و نیم صبح است و لحظهبهلحظه به جمعیت سیاهپوش افزوده میشود. ایستگاههای مترو و اتوبوس غلغله است. جمعیت است که روانه این دریا میشود. لبیک یا حسین گویان از میدان فلسطین بسوی میدان انقلاب میروند تا فرماندهشان را بر دستان پر مهر خود به آرامگاه ابدی بدرقه کنند.
از زن و مرد و کودک و جوان و پیر آمدهاند برای بدرقه بزرگ مردشان؛ مردی که به «سردار دل ها» معروف است، همانی که داعش را با ایثار و شهامت و شجاعت در نطفه خفه کرد؛ همانی که امنیت را به عراقیها بخشید و نگذاشت تروریستهای تکفیری به مرزهایمان نزدیک شوند. مردم با چشمانی اشکبار به استقبالش آمدهاند.
سردار فقط امروز را میهمان تهرانیهاست. او سهشنبه برای همیشه در خاک وطنش یعنی کرمان و کنار همرزمان دوران دفاع مقدس آرام میگیرد؛ وصیت خود اوست. تهرانیها آمدهاند از او برای سالها تلاش و برقراری امنیت برای کشورمان تشکر کنند و بگویند انتقام خونش را از امریکای جنایتکار خواهند گرفت.
مرد میدان های جنگ
چشمان مردم اشکبار است، شاید باورش سخت باشد مرد میدانهای جنگ دیگر میان ما نباشد، مردی که وقتی دشمن میدانست او وسط میدان است به خود میلرزید. او دیگر نیست ولی شجاعتها و دلاوریهایش برای همیشه در تاریخ ثبت و ماندگار خواهد شد.
خیابانهای منتهی به میدان انقلاب جا برای سوزن انداختن نیست. عزاداران از میدان فلسطین تا انقلاب صف بستهاند و عکس سردار سلیمانی را در دست گرفتهاند و شعار مرگ بر امریکا سر میدهند. خیابانهای منتهی به دانشگاه تهران ظرفیت این همه جمعیت را ندارند. امروز نه تنها تهرانیها بلکه از شهرهای کوچک و بزرگ سراسر کشور خود را به پایتخت رساندهاند برای شرکت در مراسم تشییع سردار دلها.
هر لحظه بر جمعیتشان افزوده میشود ازدحام به قدری است که حدفاصل خیابانهای دانشگاه و میدان فلسطین غیر قابل تردد است. ملتی که آمدهاند با تشییع و بدرقه پیکر شهید سردار حاج قاسم سلیمانی همبستگی ملیشان را به رخ جهانیان بکشند. صدای «حسین حسین جانم» و «سپاه با صلابت انتقام انتقام» ملت در گوش شهر فریاد میزند. امروز (16 دی) روز وداع است، روزی که بغضهای گره خورده در دل و گریههای بیامان در گلو شکست. مردم آمدهاند با سردارشان خداحافظی کنند، بغض امانشان را بریده است. آن اشکها، آن بغضها و آن «هایهای» عزا برای فرمانده قلبها است.
معلم بازنشستهای که همراه همسر و دخترش خودشان را از شهرستان سراب به مراسم بدرقه شهید سردار قاسم سلیمانی رساندهاند اشکهایش را با گوشه چفیهاش میگیرد و گریه دوباره امانش نمیدهد. او علت حضورش را در این مراسم اینگونه توضیح میدهد: «این یک وظیفه مهم بر دوش هر مسلمانی است که از سردار قهرمان جهان که چندین سال است در جنگها جهاد کرده، کشور ما را از دستبرد و تجاوز بیگانهها نگهداری کرده و نگذاشته یک وجب از خاک ما بر دست بیگانگان بیفتد در تشییع ایشان شرکت کند. این قدم کوچکی است که دینمان را ادا کنیم.»
رهروانش باور دارند؛ سردارشان شربت شهادت را نوشید چون در طلبش بود. خانم شایق که خودش را پزشک زنان معرفی میکند، میگوید: «ما همه ارزش سردار سلیمانی را میدانیم آنهایی که بر خلافش در شبکههای اجتماعی مینویسند یک مشت افرادی هستند که غلط هدایت شدهاند آنها باید قدر زحمات سردار را بدانند کسی اگر ذرهای غیرت وشرف داشته باشد خیلی راحت میتواند خدمات ایشان را بشناسد و این غم را درک کند.»
آقای مروتی ساعت 3 صبح همراه با دو بچه خردسال و همسرش از گرمسار آمدهاند تا شهادت فرمانده بزرگ زمانهشان را به رهبر معظم انقلاب تسلیت بگویند. شغل او راننده کامیون است و بهگفته خودش کسادی بازار و وضعیت بد اقتصادی و نارضایتی از برخی ناملایمتیها باعث نشده که ذرهای از عشق به وطن در وجودشان کمرنگ شود. او به زبانی ساده سردارش را اینگونه توصیف میکند: «شهید قاسم سلیمانی چهرهای مردمی بود، شخصی برآمده از دل مردم و با مردم بود با اخلاص و اهل تواضع بود و ریا نداشت. اینها باعث محبوبیتش شد اینها باعث شد مردم اینچنین در تأیید راهشان جوش و خروشی از خود نشان دهند.»
همراه انقلابیم
مشتهای گره کرده و بیرقهای برافراشته در آسمان تهران میچرخد از خیابانهای منتهی به میدان انقلاب نوای حزن و اندوه به گوش میرسد و عزاداران را به سوی خود میکشاند. فریاد دلدادگان، از ظلم و خباثت امریکا به آسمان میرسد مردم در خیابان طالقانی نوحه خوانی و عزاداری میکنند. پیرمردی 78 ساله که تولیدی کفش دارد، میگوید: «ببینید همه به میدان آمدهاند. نوع شهادت حاج قاسم همه مردم را بیرون ریخت. حتی مردمی که نسبت به دولت انتقاد دارند هم آمدهاند. این میرساند که امریکا باید خودش از مردم ایران بترسد. امریکا باید گوشش را باز کند و ببیند همه ما با انقلابمان همراه هستیم.»
از هر قشر و سن و سالی در این دریای سیاهپوش دیده میشوند. از دور و نزدیک آمدهاند تا برای آخرین بار با سردارشان خداحافظی کنند. چشمها خیس و گلوها بغض آلود است. در ضلع غربی میدان فلسطین دستهای از جوانان جنوب کشور با دمام زنی عزاداری میکنند. دمام زنها سربند قرمز «این منتقم»به سر دارند و بر طبل و سنج میزنند. اشک و آه است که فضا را پر کرده است.
هرچه از میدان فلسطین و خیابان طالقانی بهسمت میدان انقلاب حرکت میکنیم، شکوه عزاداری مراسم تشییع به اوج میرسد. حضور مردم از طیفها و قشرهای مختلف غیر منتظره است. عدهای از دخترهای دهه 80 با ظاهر متفاوتتر از بقیه برای بدرقه فرماندهشان آمدهاند. یکی از آنها وقتی میبیند خبرنگار هستم میگوید که خانم خبرنگار در روزنامه ات پیام ما را بهگوش استکبار جهانی برسان: «ما بزرگترین پیام را به امریکا میرسانیم که هیچ غلطی نمیتواند بکند. حتی اگر زن باشیم قاسم سلیمانیهایی را به میدان میفرستیم و همیشه پشت رهبری هستیم و امریکا تا ظهور امام و زیر سایه رهبر هیچ غلطی نمیتواند بکند. انتقاممان از امریکا سخت خواهد بود.»
عزاداران با شنیدن نوحه خوانی آذریها در گوشهای از خیابان طالقانی اشکشان سرازیر میشود. زن و مرد، پیر و جوان همه ماتم زدهاند و من اما از این خروش و جوشششان در حیرت.
مردم با هر عقاید سیاسی وطیفهای مختلف اجتماعی یک شعار دارند و آن «لبیک یا حسین» است. سردار دلها دل همه ایرانیان را لرزانده است. چه آنها که مدت هاست بهدلیل وضعیت سیاسی و اجتماعی ناراضیاند و چه آنها که غم نان و معشیتشان مانعی برای شرکت در این گردهمایی باشکوه نشده است. همه در داغ مصیبت سردار شهیدشان محزون اند.
آقای نگاری 29 ساله و کارمند که خودش را از دسته منتقدان برخی سیاستها و وضعیت اجتماعی معرفی میکند میگوید: «بین این همه سانسورهای خبری که اتفاق میافتد مردم هنوز آگاهند و پای اعتقاداتشان ایستادهاند. از هر حزب و جناح سیاسی اینجا هستند. من و دوستانم دیدگاههای مختلف سیاسی داریم اما حس وطن پرستی و اتحاد اصلیترین ویژگی ما است. سردار شهید سلیمانی علاوه بر اینکه بسیار مقتدر بودند از لحاظ مردمی هم همه دوستش دارند. جامعه دانشجو هم با وجود مشکلات و سختیها پشت رهبر معظم انقلاب ایستادهاند. خود سردار هم در صحبتهایشان به مشکلات جوانان اشارهای داشتند ولی ما شاید درون خانه دعوایمان شود ولی بیرون خانه هوای هم را داریم.»
ساعت نزدیک 9 صبح است. جمعیت عظیم مردم در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران به احترام نماز بر پیکر فاجعه سحر 13 دی ماه، رو به قبله ایستادهاند. اینجا وادی عشق و دلدادگی است. عشق به سرداری که یاد و نامش در قلب میلیونها ایرانی زنده است.
مرد میانسالی که به نظر میرسد خوشنویس است شعار «سردار قلبم با توست» را روی پلاکارد مینویسد. او در توصیف فرمانده وطنش میگوید: «سردار همه تلاشش استقامت و یاری مسلمانان بود و دوست داشت ملت ایران و مسلمانان جهان از زیر یوغ ستم و کفر در بیایند و این برای سردار بزرگترین کلید موفقیت و پیروزی اش است. شهادت سردار باعث شد در جامعه اسلام و کفار بخوبی بدرخشد تا الان هر چه از ایشان ترسیدند بعد از این باید از حرکت و هشتگی که برای شهید قاسم سلیمانی ایجاد شده، درس بگیرند.»
زن جوانی که شغلش آرایشگری است و همراه دو قلوهایش از میدان فلاح خود را به این مراسم رسانده درباره علت حضورش در این شلوغی غیر قابل توصیف، میگوید: «آمدیم تا به امریکا بگوییم اگرچه سردار سلیمانی را از ما گرفت اما به جز ایشان پرشمار سردارهای دیگری هم هستند که برای کشورمان جانفشانی میکنند.»
امیر 35 ساله و فارغالتحصیل مهندسی برق است. بهگفته خودش 5 سال است بیکار است. او که همراه دو دختر کوچکش خود را به خیابان انقلاب رسانده در حالی که بیاختیار اشک میریزد، میگوید: «قطعاً عقل و درایت و سیاست مردم چند برابر شد آنهایی که مخالف کارهای دولت بودند الان یک دستهاند و یک جور فکر میکنند این مردم، مردم دو ماه پیش نیستند و منتظر دستور رهبر انقلاب هستند که اگر ایشان اشاره کنند تمام مواضع امریکا در خاورمیانه را نشانه خواهیم گرفت. الحمدلله دولت هم آگاه شده و تمام عهد و پیمان نافرجام برجامی را بههم زده و این اولین قدم دولت و مردم است.»
دیروز مردم پیام مرگ بر امریکا را با نمایش همبستگی ملیشان نشان دادند. آنها نشان دادند که سربزنگاهها اتحادشان را حفظ میکنند و یک دشمن مشترک بیشتر ندارند و با وجود همه اختلاف سلیقههایی که دارند در مقابل دشمنشان متحداند و کوتاه نمیآیند. میگویند شهید حاج قاسم سلیمانی چه در حیاتش و چه حالا در مماتش باعث خیر و برکت شده است.
چشم بگشای سردار دلها تا ببینی مردان و زنان وطنت آمدهاند که نفسهایشان را به آخرین لحظات هم نفسی با تو گره بزنند. چشم بگشا علمدار تا ببینی در پی شهادت مظلومانهات چه رستاخیزی در ایران برپا شده است. اینجا چشمها بارانیست همه آمدند تا بگویند ما هر کدام مان سلیمانی هستیم. رادمردان سرزمینت آمدهاند تا بگویند راهت را ادامه میدهند، از جان خود میگذرند اما وجبی ازخاک ایران را رها نمیکنند. اینجا سرزمین سپیده و سحر است. مراسم وداع و تشییع پیکر پاک و مطهر سردار وطن، حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش روز گذشته با حضور حماسی و میلیونی مردم تهران درحالی برگزار شد که به گواهی تاریخ یکی از بینظیرترین گردهماییهایی بود که به دست ملت ایران رقم خورد. در این وداع بی سابقه و باشکوه، مردم قدرشناس، حماسه ادامه مقاومت را به نمایش گذاشتند و پرفروغتر از همیشه ظاهر شدند. اینجا دانشگاه تهران است. خیل کثیری از مشتاقان فرهنگ ایثار و شهادت دور هم جمع شدهاند تا از اسطورهای بی مانند و مجاهدی خستگیناپذیر تجلیل کنند.
نوههایم یتیم شدند
داستان حاج قاسم سلیمانی را باید از شیون و ناله زنی آغاز کرد که فرزندش را در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) فدا کرده است. با تسبیح نگاهش تک تک حاضرین را رج میزند تا شاید آشنایی بیابد. او میگوید: «از روزی که پسرم شهید شد، حاج قاسم شد سنگ صبور نوههایم. با گوشه روسری اشکهایش را پاک میکند اما آسمان چشمانش خیال خشک شدن ندارد. به سختی ادامه میدهد: «او را عمو قاسم صدا میکردند. از کودکانم دلجویی میکرد و نمیگذاشت غم نبود پدر جانشان را بسوزاند. حالا من آمدهام از دردانه دخترش دلجویی کنم. حالا آمدهام با همین پاهای ناتوانم در مقابل فرزندانش زانو بزنم و برایشان از خدا طلب صبر کنم و بگویم نوههای من هم یتیم شدهاند.»
خون به ناحق ریخته سردار پرافتخار اسلام، عشق را تفسیر کرده و به مردم آموخته است که جز حقیقت نپذیرند و جز از حق نهراسند. این را در چهره افرادی میتوان یافت که همانند دریایی خروشان گرد میدان انقلاب تهران جمع شدهاند و برای ابرقهرمان ایرانی به سوگ نشستهاند. زن و مرد، پیر و جوان، چفیه بر سر و بیرق بر دوش یا در ظاهری متفاوت از دیگران، همه و همه در کنار هم یک شعار را فریاد میزدند و آن اینکه سبز و سفید و سرخ رنگ تن ماست، خاک ایران همه هستی ماست.
هیبت سلیمانیاش در دل شیاطین لرزه انداخته
بیرقهایی به رنگ سرخ، سبز و سیاه بر دوش و سربندهایی به رنگ خون بر پیشانی بستهاند. گروهی دیگر اما عکسهایی از سردار بر سینه چسباندهاند. یکی اشک میریزد و دیگری فریادی از خشم برمیآورد «هیهات منا الذله»، «مرگ بر امریکا»، «انتقام، انتقام.» همه اما یک داغ بر دل دارند و همدرد در کنار هم برای گرفتن انتقام سخت قد برافراشتهاند.
مرد میانسالی که از شهر ری آمده و عکس سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را بر دست گرفته، میگوید: «سردار نمونهای ویژه از تربیت شدگان مکتب بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی بود. او بر اساس آنچه از مکتب امام آموخته بود، رفتار میکرد. همین امر باعث شده سرمایه اجتماعی عظیمی در داخل و خارج از کشور تشکیل شود.»
او ادامه میدهد: «سردار مرد عمل بود و شعار نمیداد همین رفتار و سلوکش او را به محبوب القلوب تبدیل کرده بود. حاج قاسم مرد جبهههای جنگ بود و هرگز در هیچ پادگانی پایبند نشد و به شعار دادن بسنده نکرد. حضور میلیونی مردم امروز، نتیجه همین رفتار سردار شهید اسلام است.»
آن دست به خاک افتاده، نشان از علمداری توست
مقام معظم رهبری که به اقامه نماز ایستاد طنین صدایش مردم را به آرامش و همبستگی فراخواند. همه آرام ایستادند و زمزمه کردند آنچه را رهبرمعظم انقلاب بر زبان راند.
«اللّهُمَّ انّ هولاء المُسَجّون قُدّامَنٰا عبادک وَابْنُ عبادک وَابْنُ امائک نَزَلَوا بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ ...
خداوندا این کفنشدگان که در پیش پای ما قرار دارند، بندگان تواند و فرزند بندگان تو و فرزند کنیزان تواند. نزد تو فرود آمده و تو بهترین کسی هستی که نزد او فرود میآیند. خداوندا آنها، محتاج رحمت تواند و تو از عذاب بندگانت بینیاز هستی...»
اشک که بر گونههای مقام والای ولایت جاری میشود صدای گریه مردم در عزای از دست دادن مالک اشتر زمان بلند میشود. گویی دردی جانکاه بر جان تک تک حاضران در مراسم پیچیده....
خط خون نقطه پایان سلیمانی نیست به راستی که این نقطه اول بسم الله است
نماز و دعا که تمام میشود جمعیت غرق در غم و اندوه پیکر مطهرترین انسانهای روزگار را برای رسیدن به آرامگاه ابدی بدرقه میکنند. گروهی از دانشجویان با لباس رزم و برخی هم کفنپوش شعار «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر میدهند و گروهی دیگر سینه زنان فریاد میزدند «خونبهایت فتح قدس است». زنان و مردان سوگوار که نزدیک به تابوتهای شهدا بودند هم برای دستیابی به تحفهای متبرک از سردار دلها و همرزمان شهیدش شال و چفیه خود را به سربازان تشریفات میسپردند تا پس از تبرک کردن به رسم یادبود به آنها بازگرداند. گویی این چفیههای متبرک مرهمی است بر دلهای سوخته آنها. گویی این تنها راه آرام کردن زخمی است که بر عمق قلبشان نقش بسته...
در تقاطع نواب اما گروهی از افراد دارای معلولیت با شعار «سنگرت خالی نیست سردار دلها» به جمع بدرقه کنندگان سردار رشید اسلام پیوستند. آنسوتر هم پرچمهای گره خورده ایران، لبنان و عراق همبستگی را فریاد میکشید.
مرد میدان ولایتمداری
هر چقدر به میدان آزادی نزدیکتر میشوی، بر تعداد جمعیت اضافه میشود. مردم از خیابانهای فرعی مجاور وارد مسیر اصلی میشوند و سردی هوا و طولانی بودن مسیر از اشتیاق آنها نمیکاهد. انگار خون سردار ولایتمداری جانی تازه به آنها بخشیده. یکی از همرزمان سردار میگوید: «سردار رشید اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی در سن 22 یا 23 سالگی فرماندهی لشکر نصر 41 را برعهده گرفت و تا پایان 8 سال جنگ تحمیلی همواره در کسوت فرماندهی در جبهههای حق علیه باطل دوشادوش رزمندگان اسلام، جان برکف به دفاع از وطن پرداخت. پس از آن نیز به عضویت سپاه قدس درآمد و این بار در جبهههای مختلف جهان اسلام به مبارزه با شرک و کفر پرداخت.»
او ادامه میدهد: «من حدود 60 سال سن دارم و تاکنون فقط سه بار چنین جمعیتی را دیده ام. نخستین بار هنگامی که بنیانگذار انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) از پاریس به خاک وطن قدم گذاشتند با چنین جمعیتی مواجه شدم و دومین بار جمعیت میلیونی مردم در هنگام رحلت آن فقید بزرگوار کنار یکدیگر جمع شدند. از آن پس این صحنه تکرار نشد تا امروز که دریایی جوشان از مردم برای وداع با مرد میدان ولایتمداری در کنار یکدیگر قرار گرفتند. به گمان من شخصیت مردمی حاج قاسم و تبعیت بی چون و چرای ایشان از ولایت فقیه مردم را به خیابانها کشاند. فکر و ذکر این سردار پیروزی اسلام در همه کشورهای اسلامی بود. این چهره مردمی برای همه مسلمانان عزیر بود.»
زنی که از قم راهی تهران شده هم میگوید: «بعد از نماز صبح به راه افتادم اما از همان لحظات ابتدایی صبح ازدحام جمعیت در حدی بود که گمان نمیکنم تاکنون تهران چنین خروشی را به خود دیده باشد. این نشان میدهد محبوبیت سردار فراتر از هر جناح و رویکرد سیاسی است. حاج قاسم سلیمانی سرداری فراجناحی، سردار ملی و اسطوره مقاومت بود. او هر جای عالم که صدای مظلوم را میشنید، به کمک او میشتافت.»
وداع با ابرقهرمان ایرانی تداعی کننده مسیر کربلاست
مردی که موهای سپیدش خبر از گذشت چند دهه از زندگی اش میدهد، میگوید: «طی مسیر فلسطین تا آزادی مرا به یاد پیادهروی کربلا میاندازد. جاماندگان از پیادهروی امسال توفیق حضور در این مراسم را به دست آوردهاند. سردار دلها همه دلها را جذب کرده، من معتقدم هزینه کردن میلیاردها دلار هم نمیتوانست مردم را این گونه همبسته و یکپارچه در کنار یکدیگر قرار دهد.»
مرد جوانی که از شهرستان البرز برای شرکت در مراسم وداع آمده هم میگوید: «حال و هوای امروز مردم ما را به دوران جنگ و دفاع مقدس بازمیگرداند. به گونهای که میتوان سردار سلیمانی را به شهید چمران تشبیه کرد. شهید چمران فرماندهی بود که در زمان جنگ برای کشور گره گشا بود. سردار سپهبد سلیمانی هم شاگرد مکتب جنگ، جهاد، ایثار و شهادت بود. امیدوارم آزادیخواهان دنیا از خون به ناحق ریخته سردار دفاع کنند.»
پیکر مطهر سردار دلها و همرزمان شهیدش در میدان آزادی از خیل سوگواران تهرانی جدا شد و بر دوش گروهی از داغدارانش به سوی آرامگاه ابدی رهسپار شد.