چگونه به یک مدیرعامل تبدیل شویم؟
مدیرعامل شدن یک شبه اتفاق نمیافتد. مدیرعاملان از راه پیمودن ردههای سازمانی، ارتقای اندیشه، سختکوشی، پشتکار و ویژگیهای رفتاری به نقطهای میرسند که آنها را به رهبر سازمان تبدیل میکند.
قدمهای زیر را مطالعه کنید تا راه رسیدن به مدیرعاملی را بیشتر درک کنید. در اینجا همچنین به ذکر روشهایی میپردازیم که مدیرعاملان برای موفق ماندن به آن نیاز دارند. تحصیل کنید. اگر میخواهید مدیرعامل شوید، باید از همان دوران مدرسه تلاش خود را شروع کرده باشید. حالت ایدهآل این است که هم تحصیلات دانشگاهی و هم تحصیلات تکمیلی داشته باشید. از همان ابتدا سعی کنید تمرکز خود را بر مطالعه درباره صنعتی بگذارید که بیشتر به آن علاقهمند هستید، اما در عین حال، مطالعه عمومی خود را نیز فراموش نکنید تا اگر به شغل رویایی خود نرسیدید آنقدر انعطافپذیری داشته باشید که بتوانید در زمینه دیگری موفق باشید. • بسیاری از مدیران عامل ابتدا مدرک کارشناسی خود را دریافت میکنند، بعد چند سال بهعنوان کارمند فعالیت میکنند، ردههای سازمانی را یکی پس از دیگری طی میکنند و بعد به فکر تحصیلات تکمیلی و دریافت مدرک امبیای (MBA) میافتند. • هر چه شرکتی که در آن کار میکنید و امید دارید روزی در آن به بالاترین رده سازمان دست یابید بزرگتر باشد، اهمیت مشارکت (و فارغالتحصیلی) از سازمان یا دانشگاهی که دارای حسن شهرت باشد بیشتر میشود. اینکه مدرک شما دارای اعتبار و حیثیت بالایی باشد شانس شما را برای موفقیت بالاتر میبرد. زمان بیشتری را برای یادگیری امور مالی اختصاص دهید. هیچ چیز به یک مدیرعامل برای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه برای سازمان به اندازه داشتن پایه قوی در دانش مالی کمک نمیکند. درست است که هر زمان اراده کنید و در هر رده سنی که باشید میتوانید درباره امور مالی و اقتصاد مطالعه کنید و یاد بگیرید، اما سالهای دانشجویی یکی از بهترین فرصتها برای یادگیری این موضوعات است. اگر در حسابداری، اقتصاد یا امور مالی به اندازه کافی مطلع نیستید، میتوانید چند واحد درسی در این زمینه بگذرانید حتی اگر این واحدها کوچک باشند. • زمانی که بخشی از نیروی کار یک سازمان شدید، از هر موقعیت و فرصتی که شرکت برای افزایش دانش مالی شما چه از طریق سمینار، کلاسهای خصوصی یا سایر جلسات میگذارد استفاده کنید. یک مدیرعامل خوب، هیچوقت رشد، به روز بودن و ارتقای دانش خود را متوقف نمیکند. از همان ابتدا ارتباط ایجاد کنید. طی زمان دانشجویی هر زمان که میتوانید، در سمینارهای کسبوکار و ایجاد شبکه شرکت کنید. هر جایی که فرصتی برای نشان دادن مهارتهای رهبری و تمایل شما به سختکوشی وجود دارد در آن مشارکت کنید. وقت خود را به فعالیتهای داوطلبانه یا هر فرصتی که در آن میتوانید دوش به دوش افراد موفق در آینده کار کنید، اختصاص دهید. در یک کلام، طوری رفتار کنید که گویی قبل از شروع، در حال پیمودن نردبان موفقیت شرکت هستید. • دریغ نکنید. هیچوقت برای تاثیرگذاری مثبت بر بخش کوچکی از شرکت یا رهبران سازمان زود نیست. شما هیچوقت نمیدانید که چه کسانی ارزش شما را درک میکنند و در موفقیت آینده شما یا گفتن یک جمله مثبت درباره شما (وقتی که زمان آن فرابرسد)، به شما کمک خواهند کرد. • با بالاترین ردههای سازمان در ارتباط باشید. به محض اینکه بعد از فارغالتحصیلی شغلی پیدا کردید (یا حتی اگر هنوز دانشجو هستید) طوری رفتار کنید که گویی صاحب سازمان هستید. تعداد کارمندانی که طراوت و جدیت در کار دارند، زیاد نیست. در عین حال، در جهت رشد سازمان اقدام کنید و در تیمها حضور داشته باشید. در اینصورت مطمئن باشید که مورد توجه قرار خواهید گرفت. با اشتیاق وظایف بیشتری را بر عهده بگیرید و آنها را به نحو احسن انجام دهید. هر کاری میتوانید انجام دهید تا به روسای خود نشان دهید که جدی هستید و زندگی حرفهای شما در حال رشد است. • همه سعی خود را بهکار گیرید تا با مدیران رده بالا روابط دوستانه داشته باشید. به شیوهای که آنها رفتار و صحبت میکنند توجه کنید. شاید حتی بتوانید از یکی از آنها بخواهید راهنمای شما باشد. بدترین چیزی که آنها میتوانند بگویند «نه» است، اما مدیران اغلب کمی خودسری را نسبت به نزاکت بیش از حد ترجیح میدهند. اگر بتوانید مشاوره یک مدیر را داشته باشید، در اینصورت یک ابزار مهم برای موفقیت سریع خود در دست دارید. • انعطافپذیر باشید. شاید این روزها درباره این موضوع کمتر صحبت شود، اما بلندپروازی یکی از ویژگیهای بسیار مهم (و به نظر بعضیها حیاتی) برای پیشرفت رهبران کسبوکار است. یکی از نشانههای بلند پروازی و اراده برای پیشرفت این است که اگر درمسیری قرار گرفتید که انتظار رسیدن به آن را نداشتید، پذیرا باشید. حداقل اگر تغییر مکان یا موقعیت شغلی باعث پیشرفت شما میشود، آن را رد نکنید. اگر این فرصت برای شما مهیا شد که مدیر دفتر دیگری دور از مکان فعلی خود باشید، آن را رد نکنید. اگر چنین اقداماتی انجام دهید، نسبت به افراد محافظه کار در اطراف خود، شانس بیشتری برای ارتقا خواهید داشت. • وقتی یک یا دو سال در یک شرکت کار کردید، اگر احساس کردید که پیشرفت نمیکنید، مرتبا لیست مشاغل را مرور کنید و اگر فرصتی برای رشد فراهم بود، برای آن تقاضا دهید. بسیاری از مدیران عامل قبل از آنکه در راس شرکت قرار گیرند، در دو یا سه شغل مربوط در سمت مدیر یا معاون مدیر کار کردهاند و تجربه لازم را بهدست آوردهاند. • از کارآفرینی واهمه نداشته باشید. مدیرعاملان و کارآفرینان ویژگیهای مشترک زیادی دارند و کسی که میخواهد مدیرعامل یا کارآفرین شود، هر یک از این دو شغل را داشته باشد، شروع خوبی برای موفقیت در دیگری است. اگر برای شما فرصتی به دست آمد که برای خودتان کار کنید و اگر این کار نسبت به شغل فعلی تان بهتر است، مطلقا این فرصت را از دست ندهید. شروع یک شرکت موفق از صفر، یک مزیت بسیار بزرگ برای رزومه شرکت است. • عضو یک هیاتمدیره شوید. اگر این امکان را دارید، به عضویت هیاتمدیره شرکتی که در صنعت مشابه شما فعال است درآیید. این کار به شما تجربه ارزشمندی میدهد که میتوانید وقتی مدیرعامل شدید، از این تجربیات در شرکت خود بهرهمند شوید. همچنین این موضوع به شما اعتبار زیادی میبخشد، چرا که تقریبا نیمی از مدیران عامل در ایالات متحده قبل از آنکه مدیرعامل شوند در مقاطعی عضو هیاتمدیره شرکتهای دیگر بودهاند. تبدیل شدن به یک مدیرعامل خبره و توانمند از وظایف یک مدیرعامل شناخت داشته باشید. مدیرعامل یک شرکت الزاما موسس یا صاحب آن شرکت نیست. یک مدیرعامل حتی میتواند کارآفرین هم نباشد. همچنین، مدیرعامل یک دفتردار یا یک شخصیت نمایشی هم نیست. بلکه کار مدیرعامل، اداره شرکت است: سرپرستی تصمیمات مالی، حل موارد بحرانی و در مسیر درست نگه داشتن اموری که هر روز و هر سال به افزایش سودآوری منجر شود. این یعنی یک مدیرعامل توانا ترکیبی است از یک شخص ایده پرور (مثل یک کارآفرین) که ریسک میپذیرد و بزرگ فکر میکند، بهعلاوه کسی که توان اجرایی دارد، در امور مالی و منابع انسانی تمرکز دارد و همیشه در همه جزئیات کنکاش میکند تا مطمئن شود همه کارها به نحو احسن انجام خواهد شد. • تکیه بر تجربیات. بیشتر مدیرعاملان بعد از سالها یا حتی دههها کار در یک صنعت یا حتی در یک شرکت به این سمت میرسند. وقتی به بالاترین نقطه رسیدید، ریشههای خود را فراموش نکنید. از همه آنچه درباره کسبوکار میدانید استفاده کنید تا بتوانید شرکت را به بهترین شیوه ممکن اداره کنید: تفاوت میان سیاستهای مکتوب و قوانین نانوشته سازمان؛ ایجاد ارتباط با افرادی که میتوانند به شما درباره بخشهایی که دیگر در آن حضور ندارید اطلاعات بدهند، ویژگیها و باورهایی که میان کارمندان رده پایین سازمان درباره شرکت و کسبوکار شما وجود دارد. • رهبری با بصیرت. برای آنکه واقعا یک مدیرعامل توانا باشید، باید با ایجاد محیط کاری با فرهنگ مشخص و متمایز و قابل درک، بر سازمان کنترل داشته باشید. به عبارت دیگر، یک مدیرعامل خبره حسی را در میان کارمندان خود ایجاد میکند که آنها جزئی از یک پدیده واقعا خاص هستند، اینکه آنها کار بزرگ و منحصربهفردی را بر عهده دارند. ویژگیها و عمل شما در قبال کارمندان گام حرکت سازمان را در همه سطوح تعیین میکند. • دنیای کارکنان خود را تسخیر کنید، اما به آنها فرصت اشتباه کردن نیز بدهید. به آنها نشان دهید که شرکت آنقدر آنها را قبول دارد که به آنها فرصت سعی دوباره میدهد تا زمانی که به موفقیت برسند. با تشویق ریسکپذیری و نظرخواهی از آنها، بهرهوری را افزایش دهید. در هر حال، حتی اگر موضوعی به نفع سازمان نباشد، این شما هستید که بهعنوان مدیرعامل حرف آخر را میزنید. • شفاف و قابل درک بودن. بهعنوان یک مدیرعامل، اداره یک کسبوکار بر عهده شماست. هر چند بسیاری از کارهای روزانه را به زیردستان خود محول میکنید، اما این شما هستید که مانند یک عقاب کل الگوی سازمان را مشاهده میکنید و همانطور که میدانید سازمان زنده و پویا است و همواره در حال تغییر است. یادتان باشد، از آنچه میبینید و میدانید برای ایجاد ارتباط با کارمندان و مطلع کردن درباره برنامههایتان استفاده کنید، تصمیمات خود را بهطور واضح، ساده و قابل درک بدون مخفی کاری برای کارمندان تشریح کنید. اگر دیدگاه خود را درباره آینده شرکت میدانید، در اینصورت کارمندان بهتر میتوانند به شما در رسیدن به این دیدگاه کمک کنند. • حفظ ارتباط. هیچوقت اسیر این توهم نشوید که مدیرعامل در راس هرم سازمانی کار میکند درحالیکه دیگران در پایین هستند و باید از بالا به آنها دستور داد. یک مدیرعامل خوب همیشه در بطن موضوعات قرار دارد: از همه واحدها دیدن میکند، در هر کاری که بتواند کمکی انجام دهد دریغ نمیکند، با کارمندان صحبت میکند، به آنها گوش میدهد و از آنها بازخورد دریافت میکند. درست است که بخشی از زمان شما باید فعالیت در راس هرم باشد و برای کل سازمان برنامهریزی کرده و به برنامههای بزرگتر فکر کنید، اما بقیه زمانتان را باید به عمق و بطن سازمان اختصاص یابد. • اگر لازم میدانید مدیریت کنترلی داشته باشید. با این رویکرد نشان میدهید که ترجیح میدهید کار آزادانه انجام شود، اشکالی ندارد و میتوانید این کار را انجام دهید. اما یادتان باشد در صورت بروز خطا آنها را سرزنش نکنید و به جای سرزنش آنها، خودتان آن کار را به درستی انجام دهید و در هر مرحله به آنها روش انجام صحیح کار را نشان دهید. یک مدیرعامل توانا با مثال زدن و نمونه نشان دادن کار میکند نه با توهین و تنبیه. • داشتن استراتژی. در ورای همه مواردی که ذکر شد، وقتی مدیرعامل شدید، عملکرد شما آینده سازمان را رقم میزند. باید آنقدر مهارت داشته باشید که چند قدم جلوتر از خود را با همه زوایا و از همه لحاظ مشاهده کنید و اتفاقات آینده را حدس بزنید. همیشه درباره اتفاقات به روز باشید و شرکت خود را در دنیای کسبوکار بزرگ ببینید. همواره از خود سوالهایی بپرسید که شما را به سوی استراتژی درست کسبوکار سوق دهد. اگر بتوانید این کار انجام دهید، احتمالا قادر خواهید بود به یکی از تاثیرگذار ترین مدیران عامل تبدیل شوید. • شفاف باشید. به نظرات و پیشنهادهای کارمندان خود توجه کنید (یا حداقل بخشی از نظرات آنها). این کار کمک میکند آنها احساس مفید بودن کنند و در نتیجه تعهد آنها به سازمان بیشتر میشود. در اینجا منظور کارمندانی هستند که مستقیما با شما در ارتباطند. پس یک رهبر خوب برای آنها باشید و از آنها نترسید. یک رهبر خوب، یک تیم خوب دارد و به آنها اعتماد میکند و رفتار اخلاق مدارانه را مقدم بر رفتار احساسی و عکسالعملهای آنی میداند.
نویسندگان: Excelsior, Maluniu, Genius_knight, John Murphy مترجم: رویا مرسلی