تله نیکوکاری در فضای مجازی
پرداخت وام به افراد نیازمند... کمک در حد توان... کمک به سرپرست خانوار.... این جملات حالا به بخش جداییناپذیری از فعالیت روزانه برخی شبکههای اینترنتی و نرمافزارهای ارائهکننده خدمات برخط تبدیل شده است؛ خدماتی که در نگاه خوشبینانه به آن، دست نیازمندان برای کمک گرفتن از توان توانمندان را باز کرده است و در نگاه بدبینانهاش، فرصتی شده برای سوءاستفاده از نیاز افرادی که دل به کمک غریبههایی بستهاند که جز یک شماره و ادعا چیز بیشتری از آنها نمیدانند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، آگهی را در چند کلمه خلاصه کرده است« کمک به زن سرپرست خانوار». برای اینکه بدانم شرایط کسی که قصد کمک به زن سرپرست خانوار را دارد چیست، یکی از همکاران خانم کمکم میکند. همکارم به شمارهای که در آگهی نوشته شده است زنگ میزند و خود را زن سرپرست خانواری که 4سال است از همسرش جدا شده و با مادر و دختر 11سالهاش تنهاست معرفی میکند و درخواست کمک مالی میدهد. آن سوی خط مردی که صدای جاافتادهای دارد پاسخ تلفن را میدهد. مرد مدعی کمک به زن سرپرست خانوار میگوید:«باید حتما ببینمتون. اینطوری نمیتونم بگم چه کار میتونم براتون انجام بدم». اصرار همکارم به اینکه مرد مدعی کمک چه کاری از دستش برمیآید با کمتوجهی مرد آن سوی خط روبهرو میشود. مرد که گویا خیلی از اصرار همکارم خوشاش نیامده تند میشود و میگوید:«خانوم شما کمک نیاز داری یا نه؟ اگه کمک میخوای باید ببینمت. اینطوری نمیتونم چیزی بگم. اگه واقعا نیاز به کمک داری دیگه اینقدر چونه زدن نداره. یه ساعت وقت بذار بیا تا ببینم چه کار میتونم برات انجام بدم». مرد آدرس میدهد و بدون اینکه خیلی منتظر جواب بماند، گوشی را قطع میکند.
کمک هزینه تحصیلی برای دانشآموز
دوباره دنبال پیدا کردن سوژه دوم میگردم. چشمام به آگهی کمک به تامین هزینه تحصیلی یک دانشآموز میافتد. آگهی خاصی است و معمولا از این نوع آگهیها خیلی کم پیدا میشود. به شمارهای که نوشته شده زنگ میزنم و مردی گوشی را برمیدارد. سلام و احوالپرسی میکنم و مرد هم با حوصله جواب میدهد. میگویم بابت آگهیای که برای تهیه ملزومات تحصیلی داده زنگ میزنم. مرد کمککننده میگوید:«ببخشید آقا همین چند روز قبل به یه بنده خدای دیگه کمک کردم. ایکاش زودتر زنگ میزدین». سعی میکنم با افسوس خوردن و کشدادن داستانی که سر هم کردهام دل مرد را به رحم بیاورم تا شاید راضی شود به من و فرزند خیالیام کمک کند. مرد میگوید:«میدونم روزگار سختی شده و پدر و مادرا دستشون برای تهیه وسایل بچشون تنگ شده اما چهکار میشه کرد؟». مرد که بهنظر نسبت به حرفهایم تردید دارد، میپرسد: «شغلتون چیه؟ احیانا معتاد که نیستین؟».سریع جواب میدهم که کارگرم و چند ماهی هست که حقوق نگرفتهام و اعتیاد هم ندارم. برای اینکه اطمینانش را جلب کنم میگویم حاضرم همین الان با مرد به آزمایشگاه بروم و تست اعتیاد بدهم. به مرد که بهنظر نرمشده و دلش به حالم سوخته میگویم دخترم 9ساله است. مرد آن سوی خط آهی میکشد و میگوید:«خوش به حالت دختر داری. من همیشه حسرت اینو داشتم که بچه داشته باشم اما خب نشد. برای همینم هروقت سال تحصیلی شروع میشه، برای یه بچه لوازم تحصیلی میگیرم. تلاشمرو میکنم تا برای بچهت یه چیزی هدیه بفرستم. فقط مشخصات بچه رو بگو ببینم چه کار میتونم بکنم. اگر کاری تونستم انجام بدم خودم باهات تماس میگیرم و خواهشا شما تماس نگیر». مشخصات بچه را میدهم و مرد هم قول داده و نداده، قطع میکند و من میمانم و این سؤال که مرد غریبه تماس میگیرد یا نه!
اگر اهل کاری، بسمالله
«حمایت از بیکار» آگهی دیگری است که توجهم را در یکی از شبکههای اجتماعی جلب میکند. مشخصاتی که در آگهی نوشته است نشان میدهد آگهیدهنده دنبال فردی است که در پی پیدا کردن کار دوم برای خودش نباشد. چندبار تماس میگیرم و شماره تلفنی که داده شده اشغال است. تلاش نیمساعته برای برقراری تماس با آگهیدهنده هم بیفایده است. کمکم به این نتیجه میرسم که احتمالا شماره آگهیدهنده اشتباه است یا آگهیدهنده کسی را که میخواسته جذب کرده است. برای آخرین بار تصمیم میگیرم شماره را بگیرم. در کمال ناامیدی خط اشغال نیست. هنوز بوق اول تمام نشده، مردی آن سوی خط گوشی را برمیدارد. یادم میرود سلام و علیک کنم و میگویم برای آگهی زنگ زدهام. مرد هم که صدای جوانی دارد میگوید: «اینجا کار زیاد داریم و نیرو هم زیاد میخوایم. فقط نباید دانشجو باشی یا دنبال کار دوم باشی. اینجا از صبح تا غروب کار هست و نمیشه زیاد مرخصی گرفت. اگه مرد کاری؛ بسمالله بیا سرکار. حقوقش هم یهمیلیون و 300. بیمه هم نمیکنیم». کنجکاو میشوم تا بدانم، کاری که برای آن نیرو جذب میشود چیست؟ مرد که گویا درسش را از حفظ است میگوید: «بستهبندی. ساعت کار از 8تا 5عصره. مسیر هم متروخوره هم اتوبوسخور. فقط زود تصمیمت رو بگیر که خیلیها زنگ میزنن و میخوان بیان». بستهبندی همهچیز تنها مطلبی است که در مکالمه نهچندان طولانیام با فردی که دنبال نیرو میگردد و آگهی داده است میفهمم. بهنظر میرسد پرداخت حقوق کمتر از قانون کار و شانه خالی کردن از زیر بار بیمه افراد، مزیتی است که این کارفرما با آگهی خود دنبالش میگردد.
پرداخت وام با گیروگور کمتر
پرداخت وام 5میلیونی هم از آن دسته آگهیهایی است که طرفداران زیادی دارد. گویا افرادی که در این فضا وام به افراد میدهند، تخصص در نحوه پرداخت تسهیلات به افراد دارند. در یکی از آگهیها پرداخت وام ازدواج به زوجهای جوان پیشنهاد شده است. شماره این آگهیدهنده هم اشغال است اما با یکی، دو تماس موفق میشوم با کسی که گویا نماینده آگهیدهنده است حرف بزنم. پیرمردی آن سوی خط میپرسد ازدواج کردهام یا نه؟ میگویم مدتهاست قرار و مدار ازدواج را با همسرم گذاشتهام اما پول جهیزیهاش جور نشده و به این خاطر فعلا معطل ماندهام. پیرمرد با خوشرویی میگوید: «دست همسرت رو بگیر بیا.... اینجا اسم حاج آقا... رو ازهرکی بپرسی میدونه جامون کجاست. انشاءالله خیره وقتی با همسرت اومدی عقدنامه هم بیار تا انشاءالله جفتوجور بشه و شما هم برین سر خونه و زندگیتون». پیرمرد حرفش را اینطور ادامه میدهد: «یه برگ چک صیاد به شرط اینکه چک برگشتی نداشته باشی برای وامتون کافیه. وامی هم که میدیم نقدی نیست و معادلش رو میتونید برید چند تیکه از وسایل جهیزیه رو بگیرید. خودم میگم پیش کی برید. قسطاشم زیاد نیست و از پسش برمییاین. فقط قبل اومدن بهم زنگ بزنید تا شرمندتون نشم». روش پرداخت وام به زوجهای جوان به نظر خیلی راحتتر از بانکهاست. پیرمردی که آن سوی خط است بهنظر سهلگیری در ازدواج و تامین جهیزیه دختران دمبخت را هدف گرفته و با این کارش، برای خود دعای خیر میخرد.
تو را به خدا به دادم برسید
کسانی که در شبکههای اجتماعی درخواستهایی مطرح میکنند تنها معطوف به آنهایی که قصد وام دادن به دیگران را دارند یا میخواهند از کسی حمایت کنند نیست. افرادی هم هستند که شرایط بغرنج خود را میگویند و تقاضا میکنند حامیای پیدا شود تا بلکه از بار سختی که ادعا میکنند،کم شود. برای اینکه وضعیت این افراد را هم بدانم در نقش فردی که قصد کمک کردن دارد به شمارهای زنگ میزنم که درخواست کمک از خیران را کرده است. شماره متعلق به خانمی است که میگوید 45ساله است و زن سرپرست خانوار؛ «برادرم، به خدا گرفتارم. همسرم چند ساله تو زندانه و من موندم و دو تا بچه قدو نیمقد. خونمون تو شهریاره و صاحبخونم گفته باید پول پیش رو زیاد کنم و اجاره بیشتری بدم. والا دستم بسته اس. کار ندارم و نمیدونم باید به کی رو بزنم.» بعد با اشک حرفش را اینطور ادامه میدهد: «بیا و جوونمردی کن یه کمکی کن از این وضع منو و بچههامو خلاص کن. به خدا دعات میکنم. خدا بهت عوض بده. کمکت راه دوری نمیره. معلومه دستات به خیره و دنبال کمک کردنی... تورو حضرت عباس...». زن آنقدر عجز و لابه میکند که ناچارم میکند به او بگویم خبرنگارم و برای اینکه بدانم چه وضعی دارد به او زنگ زدهام. زن قبل از اینکه تلفن را با عصبانیت قطع کند، کلی دعایم میکند!! تصمیم میگیرم بیش از این به کسی زنگ نزنم تا کمتر مورد سرزنش قرار بگیرم.
خشونت علیه زنان در قالب آگهی
عمده آگهیهایی که در فضای مجازی با عناوین مختلف منتشر میشود، جامعه زنان را هدف گرفته است. هرچند نمیتوان همه آگهیها را ناشی از سوءنیت آگهیدهنده دانست و گاهی میتوان ردی از نیکوکاری واقعی را در آنها مشاهده کرد، اما بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند چنین آگهیهایی در فضای مجازی، اهداف پیدا و پنهانی را دنبال میکنند که در نهایت ردی از خیر در آنها نیست. رضا بافتی -روانشناس و رواندرمانگر- میگوید: «امروز شاهد نهادینه شدن برخی رفتارها در قالب فرهنگهای جدید هستیم. اگر تا دیروز معتمدان و بزرگان خانواده کمک حال اعضای کمبضاعت فامیل و اقوام بودند، امروزه این نگاه بهدلیل مشغلههای کاری، دوری از بستگان، اختلاف و بیاعتمادی بین افراد خانواده کمتر دیده میشود. حاصل چنین شرایطی سبب شده است افراد نیازمند دنبال پیدا کردن حامی با استفاده از فناوریهای جدید باشند که خود بدون آسیب نیست». او با اظهار تعجب از انتشار برخی آگهیهای دعوت به همکاری، دعوت از همخانه و...که هدف اصلی از انتشار آنها سوءاستفاده از افراد خصوصا زنان است، هشدار میدهد:«متأسفانه انتشار این آگهیها در فضای مجازی در سایه تعریف نشدن چارچوب مشخص انتشار آگهی در اپلیکیشنها و فضای مجازی است. این فقدان قانون و نبود چارچوب باعث شده تا افراد سودجو بهخود اجازه دهند پا را از حد فراتر گذاشته و نسبت به درج آگهیهایی با مقاصد شوم اقدام کنند. قطعا پرداخت وام، پیدا کردن نیروی کار و... بهدلیل وجود سازوکارهایی مانند صندوقهای خیریه و مراکز کاریابی توجیه درستی ندارد و بدون شک در پسپرده این اقدامات اهدافی نهفته است که مسئولان و متولیان امر باید به آن توجه کنند». این رواندرمانگر در ادامه بروز چنین رفتارهایی را ریشه در بحرانهای روانی پیش روی افراد میداند و ادامه میدهد: «انسان در 2بعد عقلانی و احساسی تعریف میشود. در بعد عقلانی همه رفتارهای انسان باید بر اساس منطق باشد و در بعد احساسی، همه لذایذ قرارمیگیرند. اینکه چه شد ما امروز در جامعه شاهد این هستیم که عدهای بیپروا نسبت به انتشار آگهیهای خاص، خود را فقیر و بیکسوکار معرفی کرده و دنبال جلب ترحم و کمک از دیگرانند یا کمک و کار خیر خود را فریاد میکنند، ریشه در بعد احساسی افراد دارد. هم طرح این مسئله از سوی افراد در قالب آگهی قابلبررسی است هم پذیرش احتمالی این شرایط از سوی افراد». او حرفش را اینطور ادامه میدهد: «ظاهر بسیاری از آگهیها خیرخواهانه است و افراد با فریب خوردن این ظاهر، در تلههایی میافتند که خروج از آن گاه بسیار مشکل است. متأسفانه اغلب قریببهاتفاق افرادی که به نوعی با این آگهیها روبهرو میشوند، مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و تأسفبارتر از آن اینکه سکوت میکنند و با سکوت خود اجازه میدهند تا این افراد در فضای امنتری به فعالیتهای خود ادامه دهند».این رواندرمانگر به خسارتهای روانی این رفتارها در جامعه اشاره میکند و میگوید: «افزایش آگهیهایی با مضامین حمایتی و بیپاسخ ماندن انتظار افراد نیازمندی که با هزاران امید و آرزو با آگهیدهنده تماس گرفته و در نهایت جواب رد شنیدهاند حس ناامیدی، پایین آمدن اعتمادبهنفس و حتی تنفر از جامعه را در افراد تقویت میکند که میتواند تبعاتی منفی در درازمدت برای جامعه در پیداشته باشد».
فریب در آگهیها
ظاهر بسیاری از آگهیها خیرخواهانه است و افراد با فریب خوردن این ظاهر، در تلههایی میافتند که خروج از آن گاه بسیار مشکل است. متأسفانه اغلب قریببهاتفاق افرادی که به نوعی با این آگهیها روبهرو میشوند، مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و تأسفبارتر از آن اینکه سکوت میکنند و با سکوت خود اجازه میدهند تا این افراد در فضای امنتری به فعالیتهای خود ادامه دهند