x
۲۱ / آبان / ۱۳۹۸ ۱۵:۳۰

کمی با من حرف بزن!

کمی با من حرف بزن!

چرا ما اغلب موفق نمی‌شویم با صداقت و صراحت حرف دلمان را بزنیم ؟معمولا می‌ترسیم نکند طرف مقابل متوجه منظور و خواست واقعی ما نشود یا از ما برنجد.

کد خبر: ۳۹۴۰۳۴
آرین موتور

 بنابراین ترجیح می‌دهیم به‌اصطلاح به در بگوییم تا دیوار بشنود؛ به همین‌خاطر متوسل به نیش و کنایه و گاهی حتی متلک می‌شویم. فکر می‌کنیم شاید به این وسیله بتوانیم به هدف خودمان که دیده شدن و جلب توجه دیگران به‌خود و خواسته‌هایمان است برسیم؛ غافل از اینکه این مکالمات نه‌تنها فایده‌ای نخواهد داشت‌؛ بلکه روابط را بدتر و مقاومت طرف مقابل را هم بیشتر می‌کند. اما ریشه اینگونه ترس‌های ما کجاست و چگونه می‌توانیم صداقت و روراستی و صراحت را جایگزین ترس و شک و تردید در روابطمان کنیم؟ در این خصوص با مصطفی فروتن، مشاور و روان‌شناس بالینی گفت‌وگو کرده‌ایم.

گفت‌وگوی صادقانه 

به گزارش اقتصادآنلاین  به نقل از همشهری، بهترین روش مکالمه روشی است که هر دو طرف بتوانند خواسته‌ها و احساس واقعی خودشان را بیان کنند. اصول گفت‌وگوی سالم به تصویر، تصور یا طرح‌واره‌ای که ما از خودمان داریم برمی‌گردد. توجه داشته باشیم تکلم یا گفتار ویترین تفکر ماست و اغلب ادبیات و کلام ما هم شبیه چیزی است که به آن فکر می‌کنیم. بنابراین قبل از هرگونه آرایش کلامی باید به‌صورت علمی به پیرایش تفکرات خود بپردازیم. یعنی باید افکارمان را سر و سامان دهیم و ببینیم در ذهن ما چه اتفاقی در حال شکل‌گیری است. طبیعتا ما اغلب همدیگر را قضاوت می‌کنیم‌؛ درحالی‌که این روزها به همدیگر هشدار می‌دهیم بهتر است این کار را نکنیم و قضاوت دیگران را کار درستی نمی‌دانیم. اما از نظر علم روان‌شناسی باید ببینیم قضاوت به چه صورت در ذهن ما شکل می‌گیرد و آیا اصولا گریزناپذیر هست یا نه ؟

احساس و ادراک 

توجه داشته باشیم در علم روان‌شناسی موضوعی وجود دارد به نام «احساس و ادراک». یعنی از نظر علمی ما هر آنچه را به واسطه حواس پنج‌گانه خود دریافت می‌کنیم در ذهن‌مان تفسیر می‌کنیم. تفسیری هم که ما از احساس خود داریم به‌معنای «ادراک‌» خواهد بود؛ یعنی از هر آنچه ما ادراک یا تفسیر می‌کنیم در ذهن ما همیشه سند و کپی باقی می‌ماند. از لحاظ علمی هیچ پدیده و خاطره‌ای در مغز ما برای همیشه پاک نمی‌شود‌، بلکه تبدیل به دستمایه ارتباطی ما با دیگران می‌شود. بنابراین توجه داشته باشیم ذهن ما در هر لحظه مشغول قضاوت هر آنچه می‌بیند، است. چون ادراکی را با ادراک مشابهی که در ذهن خود دارد مقایسه می‌کند که در زبان عامیانه به آن همان«قضاوت» گفته می‌شود. یعنی قضاوت در واقع مقایسه دو ادراک همسان از یک موقعیت است؛ مثلا وقتی پارچه نرمی را لمس می‌کنیم در ذهنمان تعریفی برای زبری هم داریم که قبلا آن را حس و درک کرده‌ایم. این ویژگی مغز انسان است. در واقع براساس ناممکن بودن قضاوت نکردن مغز انسان به این نتیجه می‌رسیم که قضاوت ما به دو عامل یعنی ادبیات، زبان و کاری که می‌کنیم بستگی دارد؛ همچنین شناخت و دانش هر فرد از پیرامونش. مثلا وقتی شیئی را می‌بینیم با توجه به تصویری که از قبل در ذهنمان از آن هست شناخت‌مان از آن کامل می‌شود. توجه داشته باشیم زندگی ما تابعی از فرهنگ ماست؛ فرهنگ نیز زمان، مکان و خانواده را در بر می‌گیرد که در این میان تحصیلات، سن اعضای خانواده، منطقه جغرافیایی، آداب و رسوم و... عوامل مهمی در شکل‌گیری نوع فرهنگ ما هستند. چون در تربیت و الگوپذیری افراد از محیط بسیار مهم به‌شمار می‌روند. ضمن اینکه تأثیرات ما از محیط در تصمیم‌های ما بسیار مهم هستند.

قضاوت 

یکی از راه‌های کسب دانش «مشاهده» است؛ مشاهده الگوهای مختلفی که از قبل در ذهن ما جای گرفته‌اند. نخستین جایی هم که ما تحت‌تأثیر آن واقع می‌شویم «خانواده» است.

هنگامی که ما در ارتباط با زندگی انسان صحبت می‌کنیم باید به بروز اختلاف نظر بین آنها هم توجه داشته باشیم. با توجه به اینکه انسان ذاتا موجودی خودخواه و کمال‌گراست؛ همین موضوع دقیقا دلیل بروز اختلاف نظر بین افراد هم خواهد بود. اما افراد به‌تدریج یاد می‌گیرند باید بین خواسته‌های خودشان و دیگران تعادلی برقرار کنند؛ به‌اصطلاح هر دو طرف باید کمی کوتاه بیایند تا به نتیجه بهتری در ارتباطشان برسند. اما در بعضی موارد افراد نمی‌توانند بین خواسته‌های خودشان و طرف مقابل تعادل برقرار کنند که گاهی همین موضوع تبدیل به بروز مشکلات اساسی و بحران می‌شود. توجه به عوامل بروز بحران می‌تواند در حل آن بسیار مؤثر باشد؛ چون اگر به تمام دلایل ایجاد مشکلات توجه شود هر دو طرف می‌توانند سهم خود را در ایجاد مناقشه و مشکل پیدا و نسبت به حل آن اقدام کنند.

اگر به‌دلیل نداشتن الگوی مناسب نتوانیم ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنیم حتما باید آموزش ببینیم تا بتوانیم بر ضعف خود غلبه کنیم، یعنی هر فرد برای برقراری ارتباط درست سهمی دارد که اگر نادیده گرفته شود حتما مشکلاتی در رابطه به‌وجود می‌آید.

در واقع وقتی نمی‌توانیم با شجاعت مشکلات خود را بپذیریم دائم با طعنه و کنایه دیگران را متهم می‌کنیم و مقصر می‌دانیم. حتی اگر در نوجوانی شاهد طعنه زدن اطرافیان به همدیگر بوده باشیم باید به‌تدریج جای آن را به رفتار‌های شجاعانه دیگر بدهیم.

خوب حرف زدن و حرف خوب زدن 

«خوب حرف زدن‌» به رفتارهای ظاهری ما مربوط می‌شود اما «حرف خوب زدن» به محتوای رفتار ما برمی‌گردد. مثلا ظاهر حرف‌هایی مانند «شما فرد محترم و شریفی هستی» یا «شما باید بیشتر مطالعه کنی» و...خوب است. اما حرف خوب زدن فقط ظاهر خوبی ندارد، بلکه حس خوبی را هم به طرف مقابل منتقل می‌کند. مثلا وقتی فرزند‌مان خوب درس نمی‌خواند و ما به او می‌گوییم: «پس کی می‌خواهی درس بخوانی تا سرت به سنگ نخورد نمی‌توانی بفهمی و...» و فکر می‌کنیم چون این کلمات دلسوزی ما را می‌رساند مشکلی به‌وجود نمی‌آورد؟ 

درحالی‌که نوع انتخاب ما برای استفاده از این جملات به تفکر انتزاعی ما مربوط می‌شود‌؛ تفکر انتزاعی تفکری است که باعث تمییز و تشخیص دادن درست از نادرست یا سره از ناسره می‌شود؛ مثلا تفکر انتزاعی افراد در کودکی هنوز خوب شکل نگرفته به همین دلیل قدرت تشخیص بالایی ندارند.

برای برقراری ارتباط مؤثر هم محتوای رفتار و گفتار ما مهم است و هم ظاهر آنها. هیچ‌یک از این دو به تنهایی نمی‌توانند باعث موفقیت فرد در ارتباطات او شوند. در واقع ما باید هم «خوب حرف» بزنیم و هم «حرف خوب» بزنیم تا بتوانیم ارتباط درست و مؤثری برقرار کنیم. توجه داشته باشیم که هیچ‌کس از انتقاد خوشش نمی‌آید و رک‌گویی هم اغلب دیگران ما را آزرده می‌کند. بنابراین می‌توان گفت همانطور که چاپلوسی باعث تخریب رابطه می‌شود به همان اندازه هم رک‌گویی خطای رفتاری قلمداد می‌شود. فراموش نکنیم خود هر فرد بیش از هر فرد دیگری به خطاهای رفتاری و مشکلاتش واقف است. مثلا اگر ظاهر خوبی نداشته باشد، امکانات مادی‌اش مناسب نباشد یا هرگونه ضعف و کاستی دیگری داشته باشد خودش بیشتر و پیش‌تر از دیگران بر آن واقف است.پس یادآوری ما فقط او را آزرده خاطر‌تر می‌کند‌؛ به‌ویژه در شرایطی که درخواستی هم از ما نداشته باشد.

برقراری ارتباط مؤثر 

فراموش نکنیم هر وقت دو نفر در رابطه احساس رضایت نداشته باشند، رابطه با زمانبندی نامشخصی به هم می‌خورد. یعنی نارضایتی ما از رابطه ناخودآگاه باعث به هم خوردن آن می‌شود و این موضوع بالاخره با توجه به شرایط مختلف دیر یا زود اتفاق می‌افتد. اما برای برقراری ارتباطی که دو طرف به دور از هر نیش و طعنه و کنایه بتوانند از رابطه خود لذت ببرند چه باید کرد‌؟ نخستین راهکار توجه به تامین منافع هر دو طرف است. برای رسیدن به چنین هدفی هیچ کدام از دو طرف نباید نقش «قربانی» یا «زورگو» را داشته باشند. بنابراین می‌توانیم ابتدا با ایجاد یک تصور درست از خود با آرامش توجه طرف مقابل را به‌خود جلب کنیم. ضمن اینکه منافع خودمان را هم حتما باید مدنظر قرار دهیم. برای این کار باید تصویر درستی از خودمان به طرف مقابل بدهیم و حسن نیت‌مان را هم به او ثابت کنیم. گام دوم این است که سعی کنیم به دور از هر نیش و کنایه‌ای نظر و خواست خودمان را با احترام به طرف مقابل بیان کنیم‌. البته بدون استناد و قضاوت نسبت به کارها و رفتارهای قبلی او. در واقع مسئولیت پیغام‌های ما باید متوجه خودمان باشد، نه اینکه متوقعانه تمام مسئولیت‌ها را متوجه فرد مقابل بدانیم. به این ترتیب فضایی ایجاد می‌کنیم که به جای مقصر جلوه دادن طرف مقابل و متوقع بودن از او فقط درخواست خودمان را مطرح کنیم. گام بعدی نیز این است که به طرف مقابل فرصت بدهیم تا او هم توضیحات خود را با حسن نیت بیان کند. در گام آخر هم می‌توان به توافق و رضایت رسید. بدین‌ترتیب دو طرف با ادبیاتی مشترک به جایگاهی می‌رسند که تا حد ممکن رضایت خاطرشان تامین شود تا بتوانند مسائل مودجود در رابطه را حل و بررسی کنند.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x