x
۲۰ / آبان / ۱۳۹۸ ۲۰:۱۷

کانکس‌نشینی به امید زمین

کانکس‌نشینی به امید زمین

اواخر آبان 96 در خیابان خیام و چراغ‌برق تهران چادر پیدا نمی‌شد؛ چون همراه با مایحتاج عمومی و کانکس‌ها در ترافیک سرپل ذهاب گیر کرده بودند. حالا 2 سال از آن زلزله می‌گذرد و اکنون روستاهایی در آذربایجان شرقی میزبان بیدارباش تلخ زلزله‌اند.

کد خبر: ۳۹۳۸۳۷
آرین موتور

 بالطبع شهروندان سقف و سرپناه را به کانکس و چادر ترجیح می‌دهند و برای همین پس از اندکی، پی بازسازی خانه می‌روند اما وضعیت آنان که خانه‌ و زمینی ندارند یا مستأجرند، سخت‌تر است. حال 2 سال پس از زلزله سرپل ذهاب یکی از زخم‌های صورت شهر، 3 کمپ‌ 200خانواری است پر از چادر و کانکس. انگار قرار نیست این 600خانوار سامان بگیرند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، تجربه‌ سال‌های اخیر می‌گوید ما در بحران‌ها، هوای آسی‍ب‌دیدگان را داریم؛ مثلا پس از زلزله 2 سال پیش، گذشته از 63میلیارد تومان کمک‌های مردمی هلال‌احمر، مردم در حساب علی دایی، صادق زیباکلام و نرگس کلباسی روی هم 16میلیارد و 900میلیون تومان پول ریختند. دولت هم به کمک آمد و زلزله‌زده‌ها سرپناه اولیه پیدا کردند. برخی وام بازسازی و نوسازی خانه گرفتند و با دریافت تسهیلات تراکم، قد شهر را حدود 2 متر بالاتر بردند؛ چون به گفته جلیل بالایی، مدیرکل مدیریت بحران استان کرمانشاه، میانگین ارتفاع سازه‌ها از 1.3متر به 3.8متر رسیده است. این بلندپروازی البته به قیمت بی‌خانه ماندن برخی تمام ‌شده است؛ چون نتوانسته‌اند پروژه ساختمان 3طبقه خود را به پایان برسانند. این‌طور که محبت جمالی‌نیا، فرماندار سرپل‌ذهاب می‌گوید شهرداری پیش از زلزله 6هزار و 300پروانه ساخت‌وساز صادر کرده بود که این عدد پس از زلزله به 12هزار و 300پروانه رسیده است. با این همه، در جای‌جای شهر، خانه‌های بی‌سقفی دیده می‌شود که شرایط خوبی هم ندارند. اما چرا هنوز در این شهر عده‌ای در کانکس‌ها زندگی می‌کنند؟

دلخوش به مصوبه‌ای خیالی

پا که به شهر می‌گذاری سرما را می‌بینی که گِردِ اسکلت‌های نیمه‌کاره و لخت خیابان‌ها می‌پیچد. نسبت به پارسال کانکس‌های زیادی جمع شده است اما وسط همین خانه‌های نیم‌ساز و خاکستری، همچنان کانکس یا چادری سبز شده است. به ظاهر، شهر به حالت عادی خود برگشته است اما برای نمونه، حوالی فرمانداری زمینی است پر از کانکس و چادر. انگار می‌خواهند جلوی چشم فرماندار باشند که شاید به درد آنان زودتر رسیدگی شود. حالا که 2سال از زلزله گذشته اینجا به محله بیشتر شبیه است تا زمینی برای اسکان موقت؛ محله‌ای از جنس پلاستیک، برزنت و حلب. آجر، بلوک یا سیمانی اگر هست برای رُفوی خانه‌های آهنی است. البته وسط این همه آهن زندگی جریان دارد. کانکس‌ها شده اتاق اصلی زندگی‌شان، آشپزخانه‌ای هم با کمک چادر و دیواری از جنس آجر یا ضایعات آهن علم کرده‌اند. بوی تعفن می‌آید. ‌آب جاری میان کانکس‌ها جوی لجن راه انداخته است. سیم‌های آشفته تیر برق، نور مجانی به این زمین می‌دهند. کمی دورتر حمام و دستشویی هم هست. البته تعدادی از کانکس‌ها دستشویی و حمام را کنار خود تعبیه کرده‌اند و این یعنی همسایه بودن با بوی فاضلاب. مسلما این وضع را هیچ‌کسی دوست ندارد. از اهالی می‌پرسم که چرا اینجا را رها نمی‌کنند و نمی‌روند؟ زنی میانسال خانه‌ای 3 طبقه در خیابان مقابل را نشانم می‌دهد که تنها تیرآهن‌ها به ارتفاع 3‌طبقه بالا رفته‌اند و دیگر هیچ. اومی‌گوید: «پول نداریم تمامش کنیم.» پیرمردی خمیده‌قامت با لهجه کردی، می‌گوید: «زن و بچه‌ام در زلزله مردند؛ پولی هم برای اجاره خانه ندارم.»

2 مرد جوان در بین اهالی جلو می‌آیند. نه ظاهرشان شبیه کردهای منطقه است و نه لهجه دارند، ولی می‌گویند اهل اینجا هستند و در زمان زلزله دوباره به شهر خود برگشته‌اند. خانه ندارند و منتظر تسهیلات دولتند برای ساخت خانه.

چه‌کسی قول زمین رایگان داد؟

زن جوان دیگری می‌گوید موقع زلزله مسئولان در روزنامه‌ها و تلویزیون قول داده‌اند به مستأجرها، زمین رایگان داده شود. پس «تا زمانی که این اتفاق نیفتاده نمی‌رویم.«صدای بلند مردانه‌ای هیاهو را ساکت می‌کند: «بعد از زلزله دولت به صاحبخانه‌ها وام داده تا بتوانند خانه‌هایشان را بسازند؛ خیلی‌ها که قبل از زلزله، خانه‌هایشان به زور یک طبقه بود، حالا صاحب خانه‌های 2یا3 طبقه هستند. گناه ما چیست که مستأجریم؟ دولت نمی‌تواند کاری کند ما هم صاحبخانه شویم؟ حتماً می‌تواند!»

دختری جوان که به همراه مادرش در کانکسی کوچک زندگی می‌کند، جلوتر می‌آید و حرف‌های مرد را ادامه می‌دهد: «موقع زلزله مسئولان زیادی برای بازدید به این مناطق می‌آمدند. به ما که مستأجر بودیم قول دادند که زمین می‌دهند اما حالا خبری نیست، از طرفی اجاره‌ها هم گران شده است و ما پولی نداریم که خانه‌ای بگیریم.» نکته اینجاست که هیچ مصوبه قانونی برای دادن زمین رایگان به مستأجران وجود ندارد؛ این را که به اهالی می‌گویم، زنی میانسال جواب می‌دهد: «ما از اینجا نمی‌رویم تا دولت تکلیف ما را روشن نکند.»

البته همه اینطور فکر نمی‌کنند. زهرا، دختر جوانی است که کنار پسری 12،10 ساله ایستاده. صورت پسر سوخته و گوشت اضافه آورده. پارسال خواسته‌اند با گاز پیک‌نیک کانکس را گرم کنند که ترکیده و 2 برادر و برادرزاده‌اش سوخته‌اند. می‌گوید: «زمین مجانی نمی‌خواهیم. فقط اگر دولت پول اجاره خانه ما را بدهد همین امروز از اینجا می‌رویم.‌»

پس‌لرزه‌های گرانی

این افراد که پیش از این بی‌خانمان نبوده‌اند، پول پیش را چه کرده‌اند؟ زهرا می‌گوید: «5 میلیون پول پیش خانه ما بود که صاحبخانه کم‌کم به ما داد. نزدیک 15میلیون به ما «معیشتی» دادند. آن موقع می‌توانستیم با آن خانه‌ای اجاره کنیم اما خانه‌ها در حال تعمیر بود، بعد هم که بعضی خانه‌ها آماده شد، قیمت‌ها خیلی بالا رفت و نتوانستیم خانه‌ای اجاره کنیم. پولی هم که به ما دادند، خرج شد.»

در سرپل‌ذهاب برای اجاره خانه دست‌کم باید 30میلیون تومان پول پیش داشته باشی و بتوانی ماهی 500هزار تومان کرایه بدهی. این در حالی است که برخی از این خانواده‌ها سرپرستی ندارند؛ مثلا زهرا با یارانه 40هزار تومانی زندگی‌اش را می‌چرخاند. برادرهایش را به بیمارستانی در اصفهان برده‌اند که هنوز آنجا بستری‌اند و پولی هم ندارد تا صورت گوشت‌آورده‌ برادرزاده‌اش را مداوا کند.

در میان همهمه گرانی و تورم اما همچنان هستند کسانی که دلخوش به وعده‌ای مبهم‌اند. مرد جوانی می‌گوید: «اگر دولت زمین رایگان بدهد ما هم مانند بقیه صاحبخانه‌ها، تسهیلات و وام می‌گیریم و صاحبِ خانه می‌شویم.» وی ادامه می‌دهد:‌ «تا زمانی که دولت حق و حقوق‌مان را ندهد از اینجا بلند نمی‌شویم. این همه زمین، چرا نباید به ما رایگان زمینی بدهند؟»

هیچ‌کدام هنوز دقیق نمی‌دانند کدام مسئول چنین وعده‌ «حق و حقوقی» داده است. بر فرض صحت این وعده، آیا ساکنان هیچ چاره‌ای جز کانکس‌نشینی ندارند؟ چون زندگی در اینجا چندان راحت نیست. آیا همه کسانی که اینجا هستند واقعا نیازمندند؟ یکی از زنان میانسال آرام می‌گوید: «هستند کسانی که خانه ساخته‌اند اما برای اینکه پول اجاره را در جیب‌شان بگذارند، بین ما هستند؛ نمی‌دانم چرا فرمانداری تکلیف اینها را روشن نمی‌کند؟» وسط همین حرف‌ها سر که می‌گردانم یک پراید زرد می‌بینم. تاکسی است. می‌پرسم این تاکسی کیست؟ چرا این موقع ظهر اینجا پارک است؟ زنی میانسال جواب می‌دهد: «مال ماست. شوهرم افسرده شده بعد از زلزله و نمی‌تواند کار کند.» اوادامه می‌دهد: «اینجا بیشتر مردها یا معتاد شدند یا زلزله آنها را بیکار کرده و افسرده. به ما می‌گویند چون زمان زلزله در روستا بودید، به شما فقط تسهیلات روستا تعلق می‌گیرد و باید برگردید روستا. ما در این کانکس‌ها می‌مانیم که تسهیلات معیشتی به ما هم بدهند.» زن آب پاکی را روی دست‌مان می‌ریزد: «فرمانداری که نمی‌تواند تا همیشه ما را اینجا نگه دارد تَهش مجبور می‌شود فکری به حال ما کند.»

فقط دولت مسئول نیست

دوباره می‌پرسم کدام مسئول گفته به مستأجرها زمین رایگان می‌دهند؟ جواب این است: «مسئولان گفتند.» کسی نمی‌داند کدام مسئول. فارغ از اینکه چقدر زندگی در ایران «دولت‌زده» است و ما تا چه حد در همه امور دولت را مسئول می‌دانیم، باید گفت این توقع نمی‌تواند چندان درست باشد. البته که دولت نسبت به جبران خسارت‌ها مسئول است، ولی مسئولیت تام و تمام جبران تمام خسارت‌ها نه در ایران که هیچ‌کجای دنیا با دولت‌ها نیست، بلکه نهادهای واسط غیردولتی این وظیفه را برعهده دارند. در کشورهای دیگر بیمه بخش مهمی از خسارت ناشی از بلایای طبیعی را جبران می‌کند. برای نمونه، طبق آمار ثبت شده در توفان کاترینا، 185میلیارد دلار خسارت به بار آمد که فقط 88میلیون دلار آن را دولت پرداخت کرد. بقیه خسارت‌ها را شرکت‌های بیمه پرداختند. ایران جزو 10کشور بلاخیز دنیاست. همین امروز درحالی‌که داریم از بازسازی سرپل‌ذهاب می‌گوییم اهالی روستاهای اطراف سراب درگیر آواربرداری‌اند. پس برای جبران خسارت‌های همیشگی باید فکری اساسی کنیم. کشور حادثه‌خیزی چون ژاپن برای جبران خسارت‌های مالی، صندوق بیمه‌ای تشکیل داده که خسارت‌ها از طریق آن جبران می‌شود. با حق بیمه کمی که افراد به این صندوق می‌دهند، مبلغ قابل ملاحظه‌ای جمع می‌شود و می‌تواند در زمان حوادث طبیعی و جبران خسارت‌های مالی به کار ‌آید. وجود چنین پشتوانه‌ای شاید بتواند شایعه اهدای زمین مجانی به مستأجرها را تبدیل به واقعیت کند.

با این حال زمستان دیگری در سرپل ذهاب در راه است. سرما از میان اسکلت‌های نیم‌ساخته ساختمان‌ها سُر می‌خورد میان کانکس‌های حلبی و چادرهایی که با پلاستیک‌ قنداق شده‌اند. مسئولان و شهروندان حالا با هم جامه عزای شهر را از تنش درآورده‌اند. ساخت و سازها نرم‌نرمک ادامه دارد و در این بین برخی هنوز پی زمین رایگان می‌گردند تا سر پناهی بسازند.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x