هزینههای گزاف اجتماعی تصادفات جادهای در سیستانوبلوچستان
عطاالله اکبری، مدیرکل مسکن و شهرسازی استان سیستانوبلوچستان درباره علل افزایش تصادفات جادهای میگوید: «اداره کل مسکن و شهرسازی خدمات و وظایف پراکنده و گستردهای دارد. استان سیستانوبلوچستان نیز بهعنوان پهناورترین استان کشور، مشکلات ویژه خود را دارد. در کنار راه، وظایف مختلف دیگری مانند مسکن، املاک و توسعه راههای روستایی وجود دارد که بخش راه از اهمیت خاصی برخوردار است.
به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: ابوذر هرروز ساعت پنج صبح، لباسهای سپید بلوچیاش را بر تن میکرد و همراه حدود پنجاه نفر دیگر از پسران دوره دوم متوسطه روی تلی از خاک مینشست تا ماشینی از گرد راه برسد و آنها را به مدرسه فاروق اعظم در ایرانشهر ببرد.
ابوذر هم مانند دیگر همشاگردیهایش ساکن روستای اللهآباد نایگون بود.
ابوذر برهان زهی صبح روز شنبه، چهارم آبان، مانند روزهای قبل، کنار جاده مینشیند و به همراه جعفر بلوچی، خدایار آهوارانی، مهدی کلکلی، سهیل نایگونی سوار خودرو سلیمان، برادر سهیل میشود.
سلیمان برادر سهیل، بیست ساله است و گاهی پیش آمده است که بچهها را به مدرسه ببرد.
همه چیز خوب پیش میرفت و بچهها از اینکه بالاخره سوار خودرو شده بودند، شادمانی کوچکی در دل داشتند تا اینکه در سه راهی علیزاده وانتبار زامیاد سلیمان واژگون میشود و هرکدام از بچهها به گوشهای پرتاب میشوند. دقایقی بعد همه دانشآموزان به جای مدرسه، راهی بیمارستان میشوند به جز ابوذر که در صحرا میان ماسههای گرم و خاک پذیرنده از حرکت باز میماند.
انگار پاهای ابوذر از پیمودن راههای طولانی و سخت در سرما و گرما خسته شده است.
او در همه این سالها، راههای زیادی را میان خانه و مدرسه طی کرده بود تا به کلاس یازدهم برسد.
روز پنجشنبه، نهم آبان، پس از پنج روز، راننده بیست ساله وانت بار نیز تسلیم مرگ میشود و جان میسپارد.
تلاشها برای صحبت کردن با محمود برهان زهی، پدر ابوذر بینتیجه میماند.
پدر دلخونتر از آن است که بتواند با کسی از فرزندش سخن بگوید.
تسلیت و دلجویی را میپذیرد؛ اما توان سخن گفتن ندارد.
عکس کودکی ابوذر در قاب کوچک موبایل میخندد.
همیشه آنکه بر فراز رفته باشد، میخندد.
عبدالغفور حسینی، رئیس آموزشوپرورش ایرانشهر در همان روز در مصاحبههای مختلف درباره این حادثه گفت: «در این شهرستان هیچ خودروی وانتی بهعنوان سرویس مدرسه استفاده نمیشود و گاهی خود دانشآموزان برای رفتوآمد به مدرسه سوار بر قسمت بار خودرویهای وانت میشوند، درحالیکه اگر درخواست سرویس مدرسه کنند، برای آنها تهیه میشود.»
آقای حسینی تأکید میکند، هیچگونه درخواستی برای ارایه سرویس از سوی دانشآموزان نداشتهایم.
مهدی کلکلی، دوست و همشاگردی ابوذر که از ناحیه سر دچارآسیب شده، پس از عمل جراحی سنگین و بیهوشی دو روزه، درحالیکه سرش باندپیچی شده و صورتش تا زیر چشمهایش کبود است، میگوید:
بچهها کجا هستند؟ حال همه آنها خوب است؟
آری، حال همه آنها خوب است!
از بچهها بگو از همشاگردیهایت. چرا هر روز این همه راه را تا ایرانشهر میروید؟
ما همه میخواستیم، تحصیل کنیم، درس بخوانیم؛ اما درس خواندن خیلی سخت است.
ما تعدادمان خیلی زیاد است. حدود ٤٠ تا ٥٠ نفر هستیم. هر روز بدون اینکه صبحانه بخوریم، میرویم کنار جاده مینشینیم. گاهی سه ساعت منتظر میمانیم.
تا حالا پیش آمده است که یک بار هیچ ماشینی سوارتان نکند؟
یک بار که نه، برای همه ما بچهها دهها بار اتفاق افتاده است.(با خنده)
تمام روز را منتظر ماندهایم و تا ظهر روی خاکهای کنار جاده نشسته و دوباره به خانه برگشتهایم.
تازه روزهایی هم که به مدرسه میرویم برای برگشت، کلی سختی میکشیم؛ مخصوصا زمستانها که هوا زودتر تاریک میشود.
وقتی ساعتها منتظر ماشین میماندید، با هم از چه میگفتید؟
هر کدام درباره رویاهای خودمان حرف میزدیم. جعفر میخواست دکتر شود. خدایار مهندس، من دکتر، ابوذر و سهیل هم معلم.
ابوذر درسش خیلی خوب است. لباسهایش همیشه زیباست، مثل خودش. اخلاقش هم خوب است. او همیشه از برادرش میگوید که دانشجوست.
شما چرا سوار ماشینهای متفرقه میشوید؟ چرا از آموزشوپرورش درخواست سرویس نداشتهاید.
_من خودم تابستانها روی زمین دیگران کار میکنم، اما هزینه سرویس گران است. هم برای ساخت مدرسه و هم سرویس از آموزشوپرورش تقاضا کردیم، برای سرویس گفتند باید رئیس شورا نامه بدهد، رئیس شورا را حضوری به آموزشوپرورش بردیم و نامه درخواست نوشتیم، از بخشداری هم نامه بردیم؛ پس از آن گفتند بروید خودتان اتوبوس بگیرید و به ما معرفی کنید. ما هم نتوانستیم هیچ اتوبوسی پیدا کنیم.
(مدارک درخواستهای ما هم موجود است)
عطاالله اکبری، مدیرکل مسکن و شهرسازی استان سیستانوبلوچستان درباره علل افزایش تصادفات جادهای میگوید: «اداره کل مسکن و شهرسازی خدمات و وظایف پراکنده و گستردهای دارد. استان سیستانوبلوچستان نیز بهعنوان پهناورترین استان کشور، مشکلات ویژه خود را دارد. در کنار راه، وظایف مختلف دیگری مانند مسکن، املاک و توسعه راههای روستایی وجود دارد که بخش راه از اهمیت خاصی برخوردار است.
در این بخش، وضعیت مطلوبی نداریم.
میانگین شاخص بهرهمندی مردم از توسعه راههای روستایی در سطح کشور، ٥١ درصد و شاخص استان ما ۳۲درصد و در برخی نقاط مانند منطقه بم پشت سراوان ١٦درصد است که اگر این شاخصها رشد نداشته باشد، حوادث جادهای همچنان قربانی خواهد گرفت.
موضوع قاچاق سوخت نیز عامل دیگر ناامنی جادههاست. افزون بر این هزینه ساخت و توسعه راهها در کشور گزاف است، بهعنوان مثال برای ساخت هر کیلومتر راه روستایی ۲میلیارد، برای راه اصلی ۳/۵میلیارد و برای احداث بزرگراه ۵میلیارد تومان صرف میشود.
از این گذشته، به دلیل محدودیت منابع و اعتبارات، ساخت راههای روستایی براساس جمعیت و تعداد خانوار ساکن است.
با این وجود، برنامهریزی کردهایم از هماکنون تا پایان سالجاری ٧٥ کیلومتر به جادههای روستایی استان از بم پشت در بلوچستان تا دوست محمد در سیستان افزوده شود.
با این وصف باور دارم که با افزایش اعتبار در سالجاری، به دلیل مسائل پیچیده و تلفات جادهای همچنان نیازمند اختصاص بودجه و اعتبارات بیشتر هستیم تا راههای ناهموار، قربانیهای کمتری بگیرد.
دکتر عبدالوهاب شهلیبر که مجری طرح پژوهشی «عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر در تصادفات جادهای استان سیستانوبلوچستان» در مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی بوده است، چهار عامل اصلی را بهعنوان متغیرهای کلیدی در بالابودن تصادفات جادهای این استان بیان میکند: «۱-زیرساختهای نامناسب جادهای، ۲- تضادهای فرهنگ ایلی_ عشیرهای با فرهنگ مدرن رانندگی، ۳- بیتوجهی مردم به رعایت قوانین راهنماییورانندگی به دلایل سیاسی و اجتماعی ۴- وجود زندگیهای پرخطر؛ همچون قاچاق کالا به دلیل گسترش بیکاری و فقر.
طرح فوق با کارفرمایی و هزینه اداره کل راه و شهرسازی استان سیستانوبلوچستان انجام شده است.»
این جامعهشناس در ادامه گفت: «هنوز تصادفات جادهای در ایران تبدیل به مسأله اجتماعی نشده است و گروههای مرجع اجتماعی اهمیتی برای آن قایل نیستند، درحالیکه هزینههای اجتماعی متعددی به جامعه تحمیل میکند.»
در کنار ایجاد زیرساختهای جادهای باید گروههای در معرض خطر را از پیامدهای تصادفات جادهای آگاه کرد.
پلیس راهنماییورانندگی و قوانین این حوزه، ماهیت اجتماعی قوی دارد، اما در مناطق قومی و حاشیهای ایران، عموم مردم نگاه امنیتی و غیراجتماعی به پلیس راهنماییورانندگی و قوانین مرتبط دارند که ضروری است هم پلیس و هم گروههای مرجع تلاش کنند افکار عمومی را دراینباره آگاه کنند و جایگاه و وجهه اجتماعی پلیس نسبت به جایگاه امنیتی آن برجستهتر و پر رنگتر شود.
از سوی دیگر، ذهنیتهای فرهنگی سنتی و روستایی در ایران هنوز نگاه واقعی به مخاطرات رانندگی و خودرو ندارند و وقتی دچار فاجعه میشوند، متوجه خطرهای این حوزه میشوند که لازم است بستهها و مجموعههای آموزشی لازم از طریق مدارس و رسانههای ارتباط جمعی توزیع و پخش شود تا فرهنگ عمومی جامعه ارتقا یابد.
در سطحی کلانتر، برخی از سبکهای زندگی پرخطر؛ مانند قاچاق در مناطق مرزی تاثیری اساسی در بالابودن تصادفات جادهای دارد که مردم در اثر بیکاری و فقر مجبور به انجام آن شدهاند، بنابراین از نظر اقتصاد سیاسی، تا زمانی که زیرساختهای اشتغال از سوی دولت برای مردم مناطق محروم فراهم نشود، نمیتوان انتظار داشت فقط از طریق آموزش یا اعمال قانون، تصادفات جادهای در این مناطق را کاهش داد.