زباله گردان گود اشرف آباد به تهران میآیند!
وانتهای بی شمار به سوی نقطهای معلوم در حرکتند، وانتهای آبی و سفید فارغ از مسیر گل گرفته و خیس، با سرعت حرکت میکردند؛ مقصد همه آنها یکجاست گود زباله اشرف آباد در حریم تهران.
منطقه پر است از زباله، در مسیر میتوان گونیهای بزرگ زباله، لباسهای رهاشده و... را دید، برخی زباله گردها مشغول سوزاندن زباله هستند و برخی نیز در میان زبالههای رها شده به دنبال مایحتاج خود هستند، گاراژ زباله فعال بوده و گهگاهی در بزرگ آهنی گاراژ باز میشود و مردانی خسته و سیه چُرده، با گونیهای خالی از آن خارج میشوند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایسنا، چند روز پیش بود که بولدوزرهایی به گاراژ آمده و آلونکهای گچیشان را خراب کردند، بعد از آن در سکوت و به دور از هیاهو یک به یک زباله گردها گونیهای بزرگشان را برداشته و تک و توک زباله باقی ماندهشان را از زیر آوار دیوار گچیهای پیش ساخته بیرون کشیده و یا راهی تهران شدند و یا به گاراژهای اطراف نقل مکان کردند؛ با اینکه چند روز از این تخریب گذشته؛ اما هنوز هم وانتها برای بردن زبالههای حجیم به گود میآیند و در این میان نیز افرادی به دنبال تکمیل اسباب وسایل زندگی خود در میان زبالهها میگردند.
حاجی صدایش میکنیم نه اسمش را میپرسیم و نه فامیلش را به ما میگوید. دست کم ۷۰ سال را دارد، از جوانی در گود اشرف آباد کار میکند و بعدتر که ناتوانتر میشود به عنوان نگهبان کارش را در همین گاراژ ادامه میدهد. چشمانش را کوچک میکند تا شاید راحتتر داستان ۷ صبح چند روز قبل را به یاد بیاورد، تا اینکه پس از مکثی طولانی، میگوید: ۲۴ ساعت قبلش جهاد کشاورزی به ما اخطار داد که چون تغییر کاربری دادید باید آلونک ها تخریب شود! به ما گفته شد که این زمین کشاورزی است اما آن را تغییر دادید و حالا از آن استفاده تجاری میکنید پس باید این تغییر تخریب شود. باور نکردیم، تا اینکه فردا صبحش ساعت حوالی ۷ تا ۸ بود که بولدوزرها وارد گاراژ شدند و حدود ۷۰ اتاقک را تخریب کردند.
وی ادامه میدهد: «این زمین ۴ هکتار است چه می شد که اجازه دهند این افراد در اینجا کار کنند، اینجا حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر کار میکردند؛ اما گود را خراب کردند و حالا این آدمها کجا بروند؟ دیشب باران آمد و همه لا به لای باقی مانده آلونکها، خوابیدن.»
حاجی از گذشتهی گاراژ حرف میزند که در این بین بازی دو کودک در میان ته مانده زبالهها، آنهم در میان سوز و باران صبحگاهی، ما را بی خیال صحبتهای حاجی کرد، ابراهیم ۸ ساله و اسماعیل ۱۰ ساله در گود بازی میکردند تا پدرشان در میان زبالههای باقی مانده گشتی بزند.
ابراهیم که کلاس اول است میگوید مدرسه میرود تا عدد ۵۰ را هم یاد گرفته و روزانه ۶۰ هزار تومان درآمد دارد؛ اما پدرش صحبت های پسرک را رد کرده و میگوید: «این دو کار نمیکنند؛ بلکه امروز مدرسهشان تعطیل بود و آمدند تا به من کمک کنند تا چوب و لباس جمع کنیم!»
پدر ابراهیم و اسماعیل، از زباله گردهای حریم تهران است که ساعت ۱۶ عصر هر روز هم برای کار مجدد راهی تهران میشود و تا ساعت ۲ بامداد در مخازن زباله و ... جست وجو میکند و بعد از آن دوباره با وانتهای زباله به پاتوق برمیگردد تا دوباره روز از نو. میگوید: «هر آلونک را ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان ماهانه، کرایه میکنند؛ اما حالا آنها تخریب شده.»
در میان خرابهها و زبالههای انباشت شده، زنی بی توجه به دو فرزند خردسالش این سمت و آن سمت میرود و مدام روی زمین دنبال چیزی میگردد از پاکستان آمده و دو دختر یک و شش ساله دارد. او میگوید: «زباله گرد نیست و شنیده که این گود را خراب کردند و آمده ببیند لباسی، مشمعی چیزی برای بچههایش میتواند پیدا کند. اما مردی سوار بر وانت حرفش را قطع میکند و میگوید: دروغ می گوید هم خودش، هم شوهرش و هم بچه هایش آشغال جمع میکنند.»
این مرد ادامه میدهد: «مردم به بچههایش رحم میکنند و زباله تفکیک شده به او میدهند، کارش هم راحت است، مردم به خاطر بچه هایش زباله آنهم جداشده به او میدهند و دیگر درون سطلهای زباله نمیگردند.»
ولی الله ، پسری بلند قامت است که زخمهای عمیقی بر روی دستش دارد، ۱۲ سال است که در مناطق مختلف تهران زباله گردی میکند حالا هم زباله گرد منطقه یک است. میگوید: «اوایلش که تازه زباله جمع میکردم، هر آشغالی را از سطل جمع میکردم اما بعدا متوجه شدم نباید بارم را سنگین کنم! بعدتر یاد گرفتم فقط قوطی فلزی جمع کنم و بعد از آن هم پلاستیک و دست آخر مشمع جمع میکردم، چراکه پلاستیک و آلومینیوم را میتوانستم کیلویی ۵۰۰۰ تومان هم بفروشم اما بقیه زبالهها را کیلویی ۵۰۰ تومن از من میخرند.»
به بارش باران اشاره کرده و ادامه میدهد:« این باران هم دیشب کاسبی ما را بهم زد.»
ولی الله، جزو معدود افراد این گود است که از دستکش استفاده میکند و میگوید: «مشکل پوستی گرفتم اما بعد از مدتی خودش خوب شد و حالا دستکش دستم میکنم تا مثلا پیشگیری کنم.»
او کارتی کوچک نشانمان میدهد که آرم پسماند داشت با یک هولوگرام کوچک و میگوید: «برای این کارت ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پول دادم تا بتوانم کارکنم! حتی شبها این کارت را امانت به مسئول گود میدهیم تا مبادا شبانه سارقی این کارت را بدزد.»
از او در مورد این کارت کاغذی می پرسیم که از کجا و چه کسی گرفته؟ میگوید: «شخصی به نام رستم برایم این کارت را گرفته و گفته که اگر مأمور شهرداری جلوی فعالیتم را گرفت این کارت را نشان بدهم بابت گرفتن این کارت هم ۳میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پول دادم.»
پس از تخریب گود اشرف آباد و کاهش دمای هوا، سازمان خدمات اجتماعی شهرداری نسبت به توزیع پتو و و سایل گرمایشی اقدام کرده و سید مالک حسینی مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه عدم حل مشکل زباله گردها در این منطقه، سبب سرریز شدن آنها به تهران میشود میگوید: «جدای از جنبههای قانونی تخریب این آلونکها، یک جنبه انسانی وجود دارد که نباید مغفول بماند و ما در وهله نخست به همین منظور اینجا هستیم. یک پرسش جدی هم وجود دارد که با تخریب این آلونکها، افراد چه میشوند؟ آنها کجا باید بروند؟ اصلا از آنجایی که عمده این افراد مهاجر هستند، جایی برای ماندن دارند؟ پاسخ شفاف است؛ این افراد به تهران میآیند و این به معنای تشدید آسیبهای اجتماعی در مناطق حاشیه شهر تهران است.»
وی با بیان اینکه شهرداری تهران در تخریب «گود اشرف آباد» هیچ نقشی نداشته است، اظهار میکند: «بعد از تخریب گود، سازمانهای مردم نهاد با سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران تماس گرفته و از وضعیت کودکان و زباله گردهای این پاتوق، ابراز نگرانی کردند و ما از روی حس انسان دوستی برای ارائه خدمات در این روزهای سرد، به گود وارد شدیم و حتی در بارندگی اخیر شبانه پتو و غذای گرم میان این افراد توزیع کردیم و تلاشمان این است که موضوعات مختلف را اینجا حل کنیم تا به تهران سرریز نکند.»
حسینی در واکنش به ادعای یک زباله گرد مبنی بر وجود جریانهای نظام یافتهای در بهرهکشی از افراد زباله گرد میگوید: «این افراد ادعا دارند که در ازای پول، کارتی را دریافت میکنند که برای آنها حریم امن زباله گردی ایجاد میکند، ما برابر وظیفه استقبال میکنیم که مدارک و مستندات را بدهند تا ما به مراجع تخصصی در شهرداری موضوع را منتقل کنیم و تا حصول نتیجه روشن موضوع پیگیری خواهد شد؛ اما این افراد مدعی هستند که اشخاص خاصی این کارتها را به آنها دادهاند، حالا آن فرد مورد ادعا کجاست؟ میگویند الان افغانستان است؟ این در حای است که خیلی وقتها برخی از افراد سودجو از بی اطلاعی این افراد سوء استفاده کرده و با ترساندن این مهاجرین غیرقانونی از آنها در قالبهای مختلف پول اخذ میکنند و ممکن است خود را منتسب به سازمان یا نهادی معرفی کنند و از آنجایی که عمده زباله گردها غیرقانونی هستند، از ترس رد مرز شدن، در راستای صحت و سقم این وجوه دریافتی پیگیری نمیکنند.»
حسینی میافزاید: «باید بپذیریم که پدیده زباله گردی و به ویژه زبالهگردی کودکان که مرتبط با سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی موضوعی است چند لایه و دارای ابعاد مختلف انسانی، اجتماعی و اقتصادی است که برخورد هیجانی و بدون مطالعه و تدوین راهکارهای عملی نه تنها راهگشا نبوده؛ بلکه میتواند تبعات منفی بیشتری ایجاد کند. خوشبختانه با دستور و پیگیریهای معاون فرهنگی و اجتماعی شهردار تهران کمیته ویژهای با همکاری سازمانهای مردم نهاد شکل گرفته و امیدواریم با مشارکت همه نهادهای درون و بیرون از شهرداری و نمایندگان بخش غیر دولتی بتوانیم به مجموعهای تصمیمات سیاستی و اقدامات اجرایی برسیم تا در فرایندی زمان بندی شده این معضل را سامان داده و آسیبهای آن را به حداقل ممکن کاهش دهیم.»
وی در پایان از سازمانهای مردم نهاد و رسانههایی که با حساسیت این موضوع را پیگیری میکنند تشکر کرده و میگوید: «خوشبختانه نگاه حاکم بر مدیریت شهری و اراده شهرداری تهران بر این است تا زمینه مشارکت موثر نهادهای مدنی به ویژه اصحاب رسانه، سازمانهای مردم و تشکلهای دانشگاهی در فرایند تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرای برنامهها را فراهم سازد.»