مشکل بیکاری از بین نمیرود
چالش بزرگ قرن، سایهاش را نهتنها بر سر ایران بلکه بر کل جهان گسترده است، از یکسو آمارها نشان میدهند که هر سال باید حدود 45میلیون شغل در سطح جهان- آن هم بهطور عمده در کشورهای در حالتوسعه- ایجاد شود و از سوی دیگر آمار داخلی از لزوم ایجاد سالانه یک میلیون شغل در ایران خبر میدهد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، هیچکدام از این آمار داخلی و خارجی لباس واقعیت بر تن نکردهاند و این اتفاق موجب شده است از بیکاری بهعنوان «بزرگترین چالش قرن» صحبت شود. برای درک این چالش بزرگ به سراغ حسن طایی- عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و معاون سابق توسعه اشتغال و کارآفرینی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی- رفتیم.
این استاد دانشگاه با استناد به گزارشهای سالانه سازمان بینالمللی بازار کار اظهار داشت: «نتایج حاصل از تحقیقات نشان میدهد که بهبود شرایط اقتصادی درسالهای اخیر قادر نیست عدمتوازن بین رشد اقتصادی و کاهش اشتغال سنوات قبل را جبران کند و بیکاری همچنان چالش بزرگ قرن ما خواهد بود». همچنانکه در این گزارشها آمده است، طایی دلایل ناتوانی برای از بینبردن کامل بیکاری را اینگونه برشمرد؛ «اولا بهنظر نمیآید در آینده نزدیک، اقتصاد جهان نرخ رشدی بیش از دوره قبل از بحران اقتصادی داشته باشد، بنابراین برای جذب تازهواردین به بازار کار، معضل بیکاری هرسال پیچیدهتر از سال قبل خواهد شد. دوم اینکه، مسئله مهمتر، عدممبارزه جدی با ریشههای بحران جهانی است. سیستم مالی، کماکان پاشنهآشیل اقتصاد جهان است. صورتهای مالی بانکها بیانگر آن است که برخی از شرکتها، بهخصوص شرکتهای کوچک، دسترسی محدودی به اعتبارات دارند که مستقیما بر سرمایهگذاری تولیدی و ایجاد اشتغال تأثیر میگذارند».
از نگاه این استاد دانشگاه، یافتههای جدید در بستر مباحث توسعهای پس از سال2015، مبین آن است که در سالهای آینده پیشرفت اندکی در کاستن فقر نیروی کار و اشکال آسیبپذیرتر اشتغال، مانند مشاغل غیررسمی و سیاه پدید خواهد آمد. همچنین در دنیای آینده با رشد اندک اقتصادی مواجه خواهیم بود و چه بسا که رشد اقتصادی در آینده اشتغال چندانی هم ایجاد نکند و رشد بدون اشتغال، مسئلهای جدیتر بهویژه در دنیای در حال توسعه شود.
آقای طایی! موضوع بیکاری همواره در دستور کار تمام دولتها قرار داشته و بهعنوان یک وعده ثابت در لیست شعارهای انتخاباتی چهرههای سیاسی قرار میگیرد، چرا با وجود چنین اهمیتی، همچنان بیکاری در جایگاه اول مشکلهای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی شناخته میشود؟ با تکیه بر چه راهکارهایی میتوان از شدت و حدت این مشکل کم کرد؟
من با صراحت میگویم، بیکاری مشکلی است که نه در ایران و نه در جهان، حل نمیشود.
چرا؟
اقتصاد جهانی با این مسئله در ارتباط است. اگر اقتصاد جهانی بخواهد بیکاری را از بین ببرد، باید در سال، حداقل 45میلیون شغل جدید به تعداد فرصتهای شغلی موجود بیفزاید. این میزان شغل جدید براثر تعریف بیکاری است؛ یعنی حداقل یک تا 2ساعت در هفته در بازار کار شاغل باشند.
اصولا در اقتصاد جهانی این میزان کار ایجاد نمیشود. باید یادمان باشد، وقتی کار جدید ایجاد میشود، شاغلان موجود میتوانند از طریق اضافهکاری یا شغل دوم آن مشاغل موجود را در اختیار خود بگیرند، بنابراین یک فرد شاغل، ساعت کاری اضافه هم دارد که باید آن لحاظ شود. حال سؤال اساسی این است که اقتصاد جهانی باید تا چه اندازه رشد داشته باشد که بتواند این تعداد فرصت شغلی در سال را ایجاد کند؟ براساس واقعیت موجود و میزان رشد اقتصادی، نباید انتظار داشت که بیکاری در ایران و جهان حل شود.
پس چطور باید به معضل بیکاری نگاه کرد؟
فقط میتوان ابعاد مسئله را کاهش داد. تمام تلاش اقتصاددانان کار و مدیران منابع انسانی در سطح خرد و کلان این است که بهنحوی معضل بیکاری را تخفیف دهند. بیکاری یک مسئله نیست بلکه یک مشکل است. برخی انتظار دارند اقتصاد جهان و ایران آنقدر شغل ایجاد کند که بیکاری از بین برود، این انتظار اصلا درست نیست و هیچ اقتصاددانی که به روندهای بازارکار و اقتصادی آشنا باشد، در ذهن خود چنین نگاهی را ایجاد نمیکند. فقط یک دلیل آنرا در اینجا عرض میکنم که به دلیل پویاییهای بازارکار، اگر وضعیت تقاضا و ایجاد شغل بهبود یابد کسانی که در بازار کار حضور داشتند اما بهدلیل شرایط این بازار و هزینههای بالای جستوجو از آن خارج شده اند مجددا وارد بازار میشوند و دوباره شاهد عدمتعادل بین عرضه و تقاضا خواهیم بود.
اگر بخواهیم در این تحلیل تمرکز بیشتری بر ایران داشته باشیم، با توجه به توضیح شما که نمیتوان بیکاری را بهطور کامل حل کرد، برای کاستن از تعداد افراد بیکار باید چه راه منطقیای در پیش گرفت؟ چرا تاکنون برنامههای مختلف نتوانستهاند از قدرت غول بیکاری کم کنند؟
شما به همه دولتهای بعد از انقلاب نگاه کنید، اصلا اینطور نیست که بگوییم دولتها کاری نکردند یا ناموفق بودند. همین که دولتها توانستهاند مسئله بیکاری را در حد قابل تحمل برای خانوارها و آحاد مردم نگه دارند، یک دستاورد است. اینکه توقع داشته باشیم نرخ بیکاری 11درصدی فعلی را به صفر برسانیم، شدنی نیست و حتی نباید چنین انتظاری داشته باشیم اما کاهش نرخ بیکاری در حدی که در آستانه تحمل خانوار باشد، ممکن است.
ما اگر بخواهیم به وضع مطلوبی در اقتصاد ایران برسیم باید حداقل در هر سال یک میلیون فرصت شغلی ایجاد کنیم. در طول 10سال گذشته بهطور سالانه آنقدر کار ایجاد نشده است که ما بگوییم یک مقدارش از محل اضافه کاری شاغلان و بخشی از آن صرف فرصتهای جدید شغلی شده و از این طریق بیکاری کاهش پیدا کرده است.
در بهترین حالت، سالانه چند شغل در کشور ایجاد شده است؟
دادهها و اطلاعات بازار کار کشور خالی از ابهام نیست. گاهی اوقات تغییر و تحولات بازار کار با هیچ یک از تعیینکنندههای عرضه و تقاضای نیروی کار سازگار نیست. اینجانب هر قدر به روندهای عرضه نیروی کار یا جمعیت فعال دقت میکنم بر شک و تردیدهایم افزون میشود. اما در مجموع میتوان گفت که از سال 88 تاکنون، سالانه حدود 300هزار فرصت شغلی جدید در کشور بهوجود آمده است ولی بهسختی میتوان گفت که این مشاغل همگی بهصورت تمام وقت هستند. بنابراین موجودی بیکاران ما اضافه شده است و نتوانستهایم معادل با ورود نیروی جدید به بازار کار، شغل ایجاد کنیم.
دلیل این ناتوانی در ایجاد شغل را باید در چه عواملی جستوجو کرد؟
اشتغال به تبع فضای کسب و کار ایجاد میشود. سطح تولید ناخالص داخلی، میزان رشد اقتصادی، سرمایهگذاری و رشد موجودی سرمایه، فرهنگ کار و همچنین سطح مهارت دانشآموختگان مسائلی هستند که در بحث اشتغال با آنها درگیر هستیم. بسیاری از عوامل بر روندهای کلان کشور اثرگذار هستند و به تبع آنها بیکاری تحث تأثیر قرار میگیرد. ما اگر بخواهیم سالانه یک میلیون فرصت شغلی در کشور ایجاد کنیم، باید ذهنمان را معطوف به سطح عرضه و تقاضای کل و بازار کار کنیم؛ یعنی همچنان که به تولید ناخالص ملی، رشد، سرمایهگذاری و تکنولوژی میپردازیم، باید بررسی کنیم که آیا دانشآموختگان ما از نظر کیفی و کمی متناسب با بازار کار هستند یا خیر؟ وقتی این مجموعه را درنظر بگیریم، متوجه میشویم که چطور باید با این مشکل مواجه شد.
آقای دکتر! بحث فارغالتحصیلان بیکار که شما هم به آن اشاره کردید، بخش بزرگی از آمار ناامیدکننده بیکارها را بهخود اختصاص داده است و براساس آمار سال97، نزدیک به ۳۸درصد بیکاران از فارغالتحصیلان آموزش عالی بودهاند. از یک سو دریافت مدرک در کشور ما بهکار راحتی تبدیل شده است و از سوی دیگر افرادی با مدرک تحصیلی دانشگاهی به هر کاری تن نمیدهند، این اتفاق خودبهخود موجب افزایش آمار بیکاری در کشور نمیشود؟
قطعا اینگونه است. ما مشاغل و فرصتهای زیادی داریم که متقاضی در اختیار گرفتن آن مشاغل پیدا نمیشود. مشاغلی هستند که احتیاج به مهارتهای خاصی دارند و حتما این مهارتها از طریق دانشگاه بهدست نمیآید، بلکه به سطوح پایینتری از دانشآموختگی نیازمند است و متأسفانه کسی داوطلب این مشاغل نمیشود. انتظارات و سطح درخواست افراد برای مشاغل بالا رفته است و بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهها بهدنبال مشاغل لوکس و سطح منزلتی بالا هستند.
ما هماکنون فرصتهای شغلی زیادی داریم که به مهارتهای فنی و حرفهای نیازمندند و محدود به مهارتهای دانشگاهی نیستند. این فرصتها بهدلیل اینکه بسته شغلی متناسب با سبد مهارتها و انتظارات دانشآموختگان آموزش عالی ارائه نمیدهند خالی میمانند و از این بابت بسیاری از بنگاهها و خانوارها ضرر میکنند. این معضل، جامعه ما را با خود درگیر کرده است. انتظار این است که افراد در جستوجوی کار، این فرصتها را در اختیار گرفته و همزمان با افزایش کارآمدی و ابداع شیوههای جدید برای بهبود سطح تکنولوژی و افزایش تولید، بهرهوری خود را بالا ببرند تا همه ذینفعان در بازار کار منتفع شوند. البته در گذر زمان انتظارات دانشآموختگان تعدیل مییابد و دانش آموختگان دانشگاهی آنچنان بهدنبال شغلهای خاص و با منزلت بالا نخواهند بود و بیشتر دنبال یک شغل با درآمد کافی و امنیت شغلی هستند. در هر صورت هنوز وجود دانشآموختگان بیش از حد آموزشدیده مسئله ما در بحث اشتغال است.
در بحث اشتغال و بیکاری معمولا در مورد اینکه دولت چه وظایفی برای ایجاد شغل دارد، صحبت شده اما کمتر به نقش مردم در این حوزه اشاره شده است. بهنظر شما مردم تا چه اندازه میتوانند در این حوزه نقشآفرینی کنند؟
توجه به نقش همه کارگزاران اقتصادی (دولت، بنگاههای خصوصی و خانوارها و بازیگران اجتماعی، تشکلهای علمی، صنفی، اجتماعی، احزاب سیاسی و رسانههای ارتباط جمعی) در بهبود کارکردهای بازارکار بسیار دقیق و درست است. زمانی که در مورد اشتغال و بیکاری صحبت میکنیم باید هم به روابط اجتماعی- اقتصادی و هم به روابط فنی- اقتصادی توجه داشته باشیم.
خانوارها میتوانند با انتخاب درست برای مهارتافزایی و دانشافزایی فرزندانشان کمک بزرگی به بحث اشتغال داشته باشند. افراد باید ببینند که با آموختن چه مهارت و دانشی میتوانند سبد مهارتی بهتر و متناسب با بازار کار داشته باشند.
مشکل بیکاری
تمام تلاش اقتصاددانان کار و مدیران منابع انسانی در سطح خرد و کلان این است که بهنحوی معضل بیکاری را تخفیف دهند. بیکاری یک مسئله نیست بلکه یک مشکل است. برخی انتظار دارند اقتصاد جهان و ایران آنقدر شغل ایجاد کند که بیکاری از بین برود، این انتظار اصلا درست نیست