سلطان خشکباری که میخواست بانک مرکزی را اداره کند!
یک بار آنقدر از شرایط ناراضی بود که گفته بود میخواهم بروم شلغم بکارم و بفروشم و از این طریق زندگی را اداره کنم. اسدالله عسگراولادی، فعال سرشناس بخش خصوصی اظهارنظرهای جنجالی کم نداشت. سال گذشته نیز گفته بود: دو تا سه ماه بانک مرکزی را بدون دخالت به من بدهند، مسئله ارز را حل میکنم. آخرین باری که با جنجال در صدر رسانهها قرار گرفت، زمستان پارسال بود. به سامانه نیما گفته بود «دفتر و دستکی که آقایان راه انداختهاند».
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایرناپلاس، اسدالله عسگراولادی که از نوجوانی و در اواسط دهه ۱۳۲۰ کار در بازار را شروع کرد، جمعه در ۸۶ سالگی درگذشت. چه کسی حدس میزد نوجوان محله سیروس تهران که از بازار تهران، کنجد میخرید و به نانوایی میفروخت، در آینده زندگیاش، بیش از ۶۰ سال در کار تجارت بماند و «سلطان بازار» شود؟
عسگراولادی بهعنوان یکی از اعضای قدیمی اتاق بازرگانی تهران شناخته میشود که از همان ابتدای انقلاب و با کمیته منتخب اتاق بازرگانی به این نهاد پا گذاشت. وی در تشکلهای مهم بخش خصوصی فعال در صادرات، حضور داشته است. هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران، اتحادیه صادرکنندگان خشکبار، اتحادیه صادرکنندگان گیاهان دارویی و فرآوردههای غذایی ایران، کنفدراسیون صادرات ایران، اتاقهای مشترک ایران با آلمان، استرالیا، فرانسه، روسیه و چین بخشی از حوزههای فعالیت عسگراولادی بودند. شرکت صادراتی او که در همین زمینه فعالیت میکند، در سال ۱۳۳۹ ثبت شده است.
سلطان میلیاردر خشکبار
فعالیت طولانیمدت عسگراولادی در عرصه تجارت و بازرگانی خارجی، حرف و حدیثهایی را درباره میزان ثروت او ایجاد کرده که هیچوقت از طرف او تأیید یا تکذیب نشد. برخی منابع خارجی مانند نشریه فوربس حدود ۱۵ سال پیش، ثروت او را ۴۰۰ میلیون دلار برآورد کرده بودند. برخی دیگر هم از ثروت ۹ میلیارد دلاری او خبر میدهند. عسگراولادی با اینکه هیچگاه میلیاردر بودن خود را رد نکرد، اما اظهار نظر خیلی مشخص و صریحی هم درباره این اعداد نداشته است. هرچند گاهی اعلام کرده که غنی هستم اما آنچه دربارهام میگویند افسانهسازی است. تمرکز او بر صادرات خشکبار و بهطور خاص پسته، در این سالها موجب شده بود به او لقب سلطان خشکبار را هم بدهند.
عسگراولادی شدن خیلی سخت است
محسن جلالپور که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان با سابقه پسته است و پیش از این، ریاست اتاق بازرگانی ایران را بر عهده داشته، در یادداشت خود عسگراولادی را مردی حساس میداند که هیچگاه در تجارت، احساسی رفتار نمیکرد. در ادامه این یادداشت آمده است: [او] تحلیلگر و آیندهنگر بود و هرگز دست از مطالعه برنمیداشت. در پروازها میدیدم روزنامه، مجله و کتاب دست میگیرد و حتی از مطالعه بحثهای مطرح شده در شبکههای اجتماعی هم باز نمیماند. خدا رحمتش کند. در این زمانه که اکثریت نسل جدید فعالان اقتصادی، راحتطلب شدهاند و دنبال کارهای کوتاهمدت میروند، قطعاً اسدالله عسگراولادی شدن خیلی سخت است.
بیش از ۶۰ دهه فعالیت تجاری، آن هم بدون ضرر –که عسگراولادی در مصاحبهای به آن اشاره کرده بود- قطعاً دشوار است و در این گزارش قصد نداریم درباره راههای عسگراولادی شدن برای نسل جدید فعالان اقتصادی بگوییم، اما مروری کوتاه بر نکات برجسته فعالیتهای او خواهیم داشت.
الگوبرداری از راکفلر
عسگراولادی راز موفقیتش را در جملهای میدانست که در سفر به آمریکا و به نقل از راکفلر دیده بود: «زودتر از دیگران مطلع شدم؛ زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتی تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم.» البته همین نقل قول باعث شد برخی درباره رانت اطلاعاتی او بهویژه در طول سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ که برادر بزرگش، حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی بود، ابهاماتی را مطرح کنند.
۲۵ سال بعد روی همان صندلی نشست
در بخشی از کتاب خاطرات عسگراولادی که با عنوان فرجام بازار، به قلم بهراد مهرجو توسط نشر کارآفرین به چاپ رسیده، درباره نحوه گرفتن کارت بازرگانی او میخوانیم: سن او برای عضویت، دو سال کمتر از حد قانونی بود، به همین دلیل باید امتحان میداد. نایبرئیس اتاق بازرگانی ۲۰ سؤال درباره ارز کشورها، حمل کالا و امثال آن از جوان ۲۲ ساله میپرسد که تمام آنها را پاسخ میدهد. او حکایت این روزها را چنین بیان میکند: «نایب رئیس به معرف من، مرحوم عبدالله توسلی زنگ زد و گفت که این باید جای من بنشیند. البته من ۲۵ سال بعد جای او نشستم.»
با این حال، در جای دیگری درباره حضورش در اتاق بازرگانی گفته که علاقهای به حضور در اتاق بازرگانی نداشته و شهید بهشتی حکم اتاق را از امام(ره) گرفته بود و در نتیجه او هم به همراه هفت نفر دیگر یعنی علی حاجطرخانی، مصطفی عالینسب، علاء میرمحمدصادقی، علینقی خاموشی، ابوالفضل کرد احمدی، علیاکبر پورشهامی و محمدعلی نوید به اتاق بازرگانی میرود.
حکم این افراد که به کمیته هشتنفره معروف شدند، توسط شهید بهشتی گرفته شد. با این حال، عسگراولادی به اقتصاد اسلامی با سبک و سیاق شهید بهشتی، اعتقادی نداشت و طرفدار اقتصاد آزاد بود.
مقدمهچینی برای پیروزی انقلاب
عسگراولادی پیش از انقلاب به سفرهای تجاری زیادی میرفت و در یکی از این سفرها، همراه با برادر خود به فرانسه میرود. سفری که پایش را از دنیای تجارت، به دنیای سیاست باز میکند. او در این سفر، نامهای از آیتالله خمینی دریافت میکند تا به محمدجواد باهنر برساند.
«در این نامه، حکم تنظیم اعتصابات را به آقای باهنر داده بودند. نامه را در جیب خودم گذاشتم و از ساواک که هنوز سر کار بود هم میترسیدم. من به ایران رفتم و روز بعد در نیاوران خانه آقای باهنر را پیدا کردم. نامه را دادم و گفتند چه زمانی نزد ایشان بودید؟ گفتم دیروز بودم. باز کرد و گفتند آقا وظیفه برعهده بنده گذاشتند. گفتند شما هم باید باشید. من گفتم من کاسب و تاجر هستم و زیره میفروشم و وقت این کارها را ندارم. گفتند نمیشود و باید باشید. از آن زمان من در کمیته تنظیم اعتصابات آمدم.» این کمیته، کارکنان بانکها و گمرکهای کشور را به اعتصاب و عدم ارائه خدمات به رژیم دعوت میکرد و مقدمات حرکتهای انقلاب در بخشهای اقتصادی بود.»
رد پیشنهاد شهید بهشتی
عسگراولادی امکان ورود به بدنه دولت را هم داشت، اما خودش ترجیح داد در بخش خصوصی بماند. در اوایل انقلاب از طرف شهید بهشتی به عسگراولادی پیشنهاد وزارت بازرگانی داده میشود، اما عسگراولادی قبول نمیکند؛ زیرا به گفته خودش، میخواسته روزیاش دست خدا و خودش باشد.
خودش بعدها در مصاحبهای گفته بود: «اگر بخواهید قانع باشید، همیشه گرسنهاید... حقوق وزرا بهاندازهای نیست که بتوان با آن امور زندگی را گذراند.»
غول بازار سنتی میخواست نمایشگاه بینالمللی را بخرد
حسن سلاحورزی، نایب رئیس اتاق ایران در یادداشتی درباره عسگراولادی گفته است: «عسگراولادی یکی از آخرین نمونه غولهای بازار سنتی بود که در عرصههای بینالمللی هم حضور چشمگیری داشت. پایبندی به قول و قرار در تجارت و تواضع، در عین داشتن دستاوردهای بزرگ، درسهای مهمی است که از مرام این بزرگان میتوان آموخت.»
او سرمایهای را که با رانت به دست آمده، حرام میدانست و اعتقاد داشت با شروع فروش نفت توسط دولتها در ایران، شکل جدیدی از سرمایهداری شکل گرفته است. عسگراولادی این شکل جدید را سرمایهداری نفتی نفرتانگیز مینامید، چون «منشأ آن، درآمدهای نفتی است و دولتها ترجیح میدهند به عدهای بدهند و به عدهای ندهند ... همین سرمایهداری است که در ایران آبروی کارآفرینی و توانگری را برده است.»
عسگراولادی که میدانست رسانهها به وی القابی مثل «حاجی ترانسفر»، «سلطان بازار» و «پدر خشکبار ایران» دادهاند، خود را «کاسب جز» یا «تاجر خرد» معرفی میکرد. در عین حال، این کاسب جز ابایی نداشت که خود را غنی معرفی کند و تلاشی برای پنهان کردن ثروت خود انجام نمیداد.
او یک بار از این عنوان در ماجرای واگذاری نمایشگاه بینالمللی استفاده کرده بود. دولت وقت در سال ۱۳۸۹ تصمیم داشت شرکت سهامی نمایشگاههای بینالمللی را بابت رد دیون، به سازمان تأمین اجتماعی نیرویهای مسلح (ساتا) واگذار کند. طرحی که با اعتراضات انجام شده، ابتدا معلق و بعد لغو شد. آن زمان عسگراولادی در نشست هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران گفته بود که اگر اجازه دهند، این کاسب خرد چک بکشد و نمایشگاه را بخرد. «شرکت سهامی نمایشگاه بینالمللی، قیمتی به اندازه ملک آن ندارد و اگر ملک آن را به قیمت مناسب عرضه کنند، میخرم.»
میروم شلغم میکارم!
این تاجر کهنهکار تا پیش از بستری شدن در بیمارستان، مشارکت فعالی داشت و درباره مسائل روز، اظهارنظر میکرد. اظهارنظرهایش معمولاً با صراحت و در برخی مواقع با شوخطبعی همراه بودند. عسگراولادی انتقاد خود به سیاستهای بانک مرکزی را به این صورت به گوش رئیسجمهور روحانی رسانده بود: «در آخرین جلسهای که با آقای سیف داشتم، رئیسجمهور هم نشسته بود. به او گفتم من از دستت عصبانیام. گفتم میخواهم بروم دماوند یک باغچه بخرم، شلغم بکارم و بفروشم و از این طریق زندگی را اداره کنم تا از شر تو راحت شوم.»
عسگراولادی درباره حذف صفر از پول ملی گفته بود: «با توجه به شرایط اقتصادی کشور، این طرح حتی نباید کلید بخورد، اگر هدف از اجرای این طرح کنترل تورم و گرانی است، باید توجه داشته باشیم که با این کار جلوی گرانی گرفته نخواهد شد و بالعکس به گرانی دامن خواهد زد.»
بانک مرکزی را بدهید به من
عسگراولادی به دلیل فعالیت صادراتی و تأثیری که سیاستهای ارزی بر کسبوکارش میگذاشت، اظهارنظرهایی هم درباره بازار ارز داشته است. او در مصاحبهای درباره ارز ۴۲۰۰ تومانی گفته بود: «من از اول گفتم این کار غلط اندر غلط است. عامل این کار هم آقای جهانگیری بود. حالا خودشان پشیمان شدهاند، نمیتوانند جمع کنند.»
او در یک برنامه تلویزیونی، دولت را مقصر افزایش نرخ ارز دانسته بود و گفته بود: «در تابستان ۱۳۹۷ نزد آقای سیف بودم، گفتم که دو ماه بانک مرکزی را به من بسپارید، من حل میکنم. دو تا سه ماه بانک مرکزی را بدون دخالت به من بدهند، من مسئله ارز را حل میکنم، ولی کسی گوش نکرد.»
نیما صادراتم را تعطیل کرده است
وی در دیماه سال گذشته در هیئت نمایندگان اتاق تهران، انتقاداتی را به عملکرد بانک مرکزی و سامانه نیما وارد کرده و گفته بود خریداران خارجی از صادرکنندگان درخواست میکنند تا یک بانک را برای واریز وجه حاصل از خرید کالای ایرانی به آنها معرفی کنیم تا مورد تأیید باشد، در حالی که سامانه نیما یک بانک نیست و تنها تشکیلات صرافی بانک مرکزی است. او پیشبینی کرده بود که بهار ۱۳۹۸ فصل بسیار سخت اقتصاد ایران خواهد بود و گفته بود صادرات در حال حرکت به سمت تعطیلی است و «من دو ماه است که برای اولین بار بعد از ۶۴ سال، صادرات خود را تعطیل کردهام.»
دفتر دستک آقایانی که سفارت چین را برایشان جور کردیم
عسگراولادی انتقادات تندی به سامانه نیما داشت که کار را به جوابیه و نشست خبری کشاند. او گفته بود: «نیما دفتر دستکی است که آقایان راه انداختهاند و چند صراف را دور هم جمع کردهاند و اسمش را گذاشتهاند «نیما»؛ در حالی که طرف خارجی و خریدار کالای صادراتی ما میگوید، شما بانک معتبر معرفی کنید تا پول صادراتتان را به آن بانک واریز کنم. در چنین شرایطی من پول صادراتم را چطور وارد کشور کنم؟»
بانک مرکزی بعد از این انتقادات، جوابیهای را منتشر کرد و بدون اینکه مستقیماً از عسگراولادی نام ببرد، گفت: «یکی از صادرکنندگان مشهور که سالیان طولانی از محل منابع و امکانات کشور فعالیت تجاری دارد و رئیس اتاق مشترک ایران و چین است، تاکنون هیچ اطلاعاتی از نحوه مصرف ارز صادراتی خود در چرخه اقتصادی کشور ارائه نکرده است، بهطوری که دو شرکت صادراتی ایشان تا پایان آبانماه سال ۱۳۹۷ بالغ بر ۱۶.۶ میلیون یورو صادرات داشته و ارز حاصل از صادرات را وارد چرخه اقتصادی نکرده است.»
در ادامه این جوابیه آمده بود: «برخی آقایان که شفاف و صادقانه با مردم صحبت نمیکنند و تمایلی ندارند در فضای شفاف فعالیت کنند و طی سالیان طولانی، در اتاقهای بسته، حوزه تجارت خارجی کشور را قبضه کردهاند و صرفاً منافع شخصی و گروهی خود را میبینند، بدانند که مردم کاملاً آگاه و هوشیار هستند. صادقانه به مردم بگویند نیما موجب میشود کارهای پنهان ما بر ملا شود.»
عسگراولادی هم در جواب گفته بود حاضرم تمام اسناد مرتبط با فروش ارز صادراتیام را به مراجع صالح ارائه دهم، اما بانک مرکزی با من لجبازی کرده و جلسه مشترک برگزار نمیکند. در نهایت این کشمکشها به نشست عسگراولادی با خبرنگاران در اسفندماه رسید. او به خبرنگاران درباره همتی گفته بود: «فردی که رئیس کل بانک مرکزی شده، روز قبل از ریاست خود با من ملاقات داشت و قرار بود پیش از آن سفیر چین شود که دو هفته هم این مسئولیت را به عهده داشت و البته ما هم سفارت را برای او جور کردیم.»
خداحافظی با اتاق چین، پایان عسگراولادی
تقریباً دو هفته پیش بود که مجیدرضا حریری، ریاست اتاق مشترک ایران و چین را که پیش از این مسئولیتش با عسگراولادی بود، از آن خود کرد. عسگراولادی در نشست دور جدید اتاق، بهعنوان رئیس افتخاری و نایب رئیس این اتاق انتخاب شد و این آخرین خبر از فعالیت اقتصادی او بود.