x
۱۷ / شهريور / ۱۳۹۸ ۰۷:۲۲

قلدرخان! برو، سفر به سلامت

قلدرخان! برو، سفر به سلامت

«زمان دانشگاه‌رفتن پسرم و مدرسه‌رفتن دخترم فرارسیده است و با توجه به شرایطی که در کشور استرالیا فراهم شد، به فکر مهاجرت افتادم. با توجه به اینکه اقامت استرالیا را داشتم، تصمیم گرفتم به این کشور مهاجرت کنم و اگر از اقامت اروپا برخوردار بودم به این قاره می‌رفتم».

کد خبر: ۳۷۹۲۸۱
آرین موتور

 به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، این بخشی از صحبت‌های علیرضا فغانی با ایسناست؛ مردی که بدون ذره‌ای تردید بهترین و پرافتخارترین داور تاریخ ایران است؛ او چندروزی است که به همه خبر داده می‌خواهد به همراه خانواده‌اش به استرالیا مهاجرت کند و قید زندگی در ایران را زده است. می‌گوید احتمالا آخرین قضاوتش در ایران هم همان بازی هفته دومی بوده که برای استقلال و فولاد سوت زده است. خودش هم هنوز نمی‌داند آیا دیگر برای لیگ ایران سوت می‌زند یا نه، ولی خیلی خوب می‌داند مصمم است که برای داشتن زندگی‌ای بهتر، دست‌کم برای همسر و فرزندانش، قصد دارد از ایران مهاجرت کند.

مرد پرسروصدای داوری ایران در شرایطی از بازی استقلال و فولاد به‌عنوان آخرین سوتش در لیگ ایران یاد می‌کند که اتفاقا از همین بازی استقلال در دهه گذشته بود که خودش را به جامعه داوری ایران، آن هم به‌گونه‌ای متمایز نشان داد؛ استقلال در فصل 88-87 با فرهاد مجیدی، یکی از محبوب‌ترین چهره‌هایش، مشغول هنرنمایی بود تا اینکه سروکله داور کمترشناخته‌شده‌ای به نام فغانی پیدا شد؛ او در دیدار همان فصل استقلال با صبا دوبار به ستاره آن روزهای استقلال؛ یعنی فرهاد مجیدی کارت زرد نشان داد و او را از زمین مسابقه با حالتی خاص که نشان از قدرت فرماندهی‌اش بود اخراج کرد. علیرضا می‌توانست مماشات کند و داور موردعلاقه آبی‌ها که دست‌برقضا تعدادشان کم نیست باشد، ولی او نشان داد علاقه‌ای به مماشات‌کردن با ستاره‌ها ندارد؛ فرهاد را اخراج کرد تا داور پرجذبه‌ای در ایران متولد شده باشد. بعد از بازی، استقلالی‌ها علیه‌اش جبهه گرفتند؛ از خود مجیدی و هوادارانش گرفته تا صمد مرفاوی که آن روز هدایت این تیم را برعهده داشت؛ اقتدار فغانی اما برایش چیز دیگری بود. جدالش با ستاره‌ها، داخلی و خارجی نداشت و او بارها از رونالدینیو گرفته تا نیمار و تونی کروس، مقابلشان ایستاد تا نشان دهد وقتی پای قاضی به میان می‌آید، باید احترام‌ها را چندبرابر حفظ کنند. دلخوری از فغانی البته فقط مختص استقلالی‌ها نیست؛ پرسپولیسی‌ها هم مدت‌ها از سوت‌هایی که او زده گلایه داشته و علیه‌اش جبهه گرفته‌اند؛ چه‌بسا چند بازی حساس را هم به نفع رقیب سرخ‌پوش تهرانی (ناخواسته) سوت زده، ولی از اصولش عدول نکرده است. تبریزی‌ها هم از دست او گلایه دارند و اعتقاد دارند در فصلی که می‌توانستند در آخرین دیدار، جام قهرمانی را برای اولین‌بار در تاریخشان بالای سر ببرند، همین فغانی با سوت‌های اشتباه مانعش شده است. این سه تیم تنها نیستند و سپاهان، به‌ویژه زمانی که امیر قلعه‌نویی هدایتش را برعهده داشت، همواره از سوت‌های این داور گلایه داشت.

زندگی حرفه‌ای برای فغانی اما مسیری عکس داشت؛ هرچه در ایران از او نارضایتی بیشتر می‌شد، خارج از مرزهای ایران رضایتمندی از او بیشتر می‌شد! این جریان عکس آن‌قدر ادامه داشت که فغانی نه در ایران، بلکه در معتبرترین میدان‌های جهانی مزدش را گرفت؛ از سوت‌زدن در لیگ قهرمانان آسیا گرفته تا قضاوت در فینال المپیک و سوت‌زدن در معتبرترین تورنمنت فوتبالی دنیا؛ یعنی جام جهانی. کار برای فغانی آن‌قدر سکه شده بود که شاید اگر اندکی بی‌مهری نبود، او می‌توانست همین سال پیش فینال جام جهانی را هم سوت بزند. هرچند دست‌آخر سوت‌زدن چهار بازی مهم، از جمله دیدار رده‌بندی جام جهانی هم به اعتبار او در عرصه بین‌المللی ارزش بیشتری بخشید.

محبوب آن‌طرفی، منفور این‌طرفی

قضاوت برای علیرضا فغانی شاید پرداختن به عشقی دیرینه باشد، ولی برای او قضاوت‌کردن در ایران فقط به معنی درسوت‌دمیدن در یک بازی فوتبال نبود؛ علیرضا حس می‌کرد که باید با قضاوتش مانع از قضاوت مردم شد! او برخلاف جریانی که بسیاری برای نگه‌داشتن خودشان در مسیر، به آن دست می‌زدند سعی کرد مسیری متفاوت را در پیش بگیرد و کاری کند که به نظرش درست است؛ هرچند آن کار با عقیده و آرمان عده‌ای در تضاد باشد. او از فضای مجازی، رفتار پرخاشگرانه بازیکنان و سرمربیان ایرانی آشفته بود و رضایتی نداشت. از فحاشی‌هایی که نسبت به او در فضای مجازی صورت می‌گرفت دلش پرخون بود، ولی از هیچ‌کدام به ‌اندازه اینکه او را بی‌دلیل قضاوت می‌کردند دلخور نبود؛ قاضی نمی‌خواست ناعادلانه مورد قضاوت بقیه قرار بگیرد. در این مسیر هم راه ساده‌ای در پیش گرفت و آن، نه تکذیب، بلکه توضیح دقیق و «تأکید» بر توضیح دقیق است. چیزی که رسانه‌ها و فضای مجازی از او به‌عنوان «حرکت جنجالی فغانی» نام می‌بردند درواقع دفاع از عقیده‌ای بود که خود این داور پس ذهنش داشت. نمونه‌اش هم زیاد است؛ چندتای برجسته‌اش اما مربوط به جام جهانی و اندکی بعد از جام جهانی است؛ چه آن زمان که او روی سکوها داشت به طرف گوشی‌اش بوسه می‌فرستاد و چه آن زمان که کنار همسر یکی از همکارانش عکسی به یادگار گرفت. انگار در ایران مسابقه‌ای به راه افتاده بود تا قضاوت منفی درباره داور ایرانی را سرعت ببخشند و به خیالشان، فغانی را از عرشی که به درستی از آن بالا رفته بود به فرش بکشند.

او می‌توانست خیلی سریع بهانه‌ای دست‌و‌پا کند و جایگاهش را از چیزی که در ایران دارد، سفت‌تر کند؛ ولی ترجیح داد به‌جای «ماست‌مالی»‌کردن از عقایدش بگوید؛ «از هیچ کاری که در روسیه انجام دادم، پشیمان نیستم. به این هم فکر نمی‌کنم که چه برداشتی می‌شود. من اعتقاد خودم را دارم. البته که هیچ‌کس کامل نیست؛ اما کاری نکرده‌ام که بخواهم پشیمان شوم». او گفت بوسه را برای دخترش پشت تلفن فرستاده و آن زن هم که با او عکس یادگاری گرفته، فرناندا همسر ساندرو ریچی، داور برزیلی است که دوستی شش‌ساله‌ای با آنها دارد.

بازگشت فغانی از روسیه به ایران اما خالی از قصه‌بافی نبود؛ خانمی در فرودگاه به استقبال او آمد که خیلی‌ها تصور می‌کردند همسرش است؛ ولی خودش به اصرار تأکید داشت که هرجا نوشته یا گفته‌اند آن شخص همسرش است، آن نوشته اصلاح شود و بنویسند یا بگویند که او خواهر همسرش است. خودش می‌گفت: «برایم مثل خواهر است». حتی زمانی که در گفت‌وگوی زنده رادیویی مجری از او درباره برخورد با همسرش پرسید، بدون اینکه چیزی را کتمان کند، حرف‌های مجری را اصلاح کرد و گفت او خواهر همسرش بوده است.

جرقه مهاجرت فغانی از ایران همان زمان‌ها زده شد؛ همان زمانی که درباره عکسش با همسر دوست برزیلی‌اش در ایران روایت‌های زیادی ساخته شد. می‌گفتند فغانی خسته شده و تمایل بیشتری به حضور در ایران ندارد؛ ولی خودش در آن برهه گفت قصد رفتن ندارد و اگرچه از برخی رفتارها ناراحت است؛ ولی می‌ماند. حتی در همین آخرین گفت‌وگویش نیز می‌گوید: «پوست‌کلفت‌تر از آن هستم که بخواهم از چیزی فرار کنم». با‌این‌حال کیست که نداند پوست‌کلفتی هم حدی دارد؛ فغانی در حالی این روزها قصد مهاجرت به استرالیا را کرده که حتی بانک‌های ایرانی هم با او سر ناسازگاری گذاشته بودند! ماجرای رفتار عجیب بانکی‌ها را خودش برای خبرآنلاین این‌طور توصیف می‌کند: «زمانی می‌گفتند حقوق قضاوت در جام جهانی به فرانک سوئیس است و تا تبدیل شود، طول می‌کشد؛ ولی الان پول در بانک سامان است. مشکل این است که بانک سامان دلارهای آن فرانک‌ها را نمی‌دهد و می‌گوید ریال بگیرید و مبلغی را که طلبکاری می‌گوید دلار چهارهزار‌و ۲۰۰ است». ماجرا از این قرار بود که در آن برهه دلار در بازار 12 هزار تومان بود؛ ولی بانک یادشده می‌خواست 60 هزار دلار فغانی را به صورت ریالی و با نرخ دلار چهارهزارو 200 تومان بدهد!

او تجربه حضور در شورای شهر را هم دارد و البته از آن دلزده است و می‌گوید «دیگر تا آخر عمر سراغ سیاست نمی‌رود»، بی‌مهری‌های زیادی دید؛ چه در زمین مسابقه و چه بیرون از آن؛ ولی حتی یک بار هم حاضر نشد از اصولی که برای خودش تعریف کرده است، عدول کند. سرپرست تیم‌های زیادی برای او خط‌ونشان کشیدند و گفتند حلالش نمی‌کنند، مربیان زیادی روبه‌رویش ایستادند و گفتند «فکر می‌کنی چه کسی هستی؟»، افراد زیادی به صفحات مجازی‌اش هجوم بردند و فحاشی کردند؛ ولی او از همه اینها پلی ساخت برای رسیدن به پیشرفت در امر داوری. زمینه‌ای که حالا در آن جزء یکی از 10 داور برتر دنیاست و همه‌جا برایش سرودست می‌شکنند. با‌این‌حال هنوز هم همان جمله معروف قلعه‌نویی درباره‌اش زیاد نقل می‌شود که گفت: «به نظرم این آقا یک خودشیفتگی کاذب پیدا کرده و از بالا به پایین به همه تیم‌های فوتبال، بازیکنان و مربیان نگاه می‌کند. خودش را قلدرخانِ فوتبال ایران می‌داند».

این قلدرخان، بهترین داور تاریخ ایران، قصد مهاجرت کرده و شاید طولی نکشد که دل فوتبال ایران برایش تنگ شود. قلدرخان! برو، سفر به سلامت.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x