x
۲۴ / دی / ۱۳۹۲ ۲۱:۳۲

فائزه‌هاشمی:بگویم مثنوی هفتاد من می‌شود!

وقتی درباره ورزش و تمام مشکلاتی که دارد پای صحبت فائزه هاشمی می‌نشینی متوجه می‌شوی که هنوز کسی مانده تا دلش برای همه ورزشی‌ها به ویژه دختران این عرصه بسوزد.

کد خبر: ۳۶۹۳۸
آرین موتور
فرارو- سجاد فیروزی؛ وقتی درباره ورزش و تمام مشکلاتی که دارد پای صحبت فائزه هاشمی می‌نشینی متوجه می‌شوی که هنوز کسی مانده تا دلش برای همه ورزشی‌ها به ویژه دختران این عرصه بسوزد. اگر چه این چند ساله هوای ورزش کشور مثل هوای تهران آلوده به نظر می‌رسد و رمق را از انسان می‌گیرد ولی انرژی و اشتیاق فائزه هاشمی برای اصلاح امور مثال زدنی است؛ نایب رییس پیشین کمیته ملی المپیک اگر چه این روز‌ها دستی بر آتش سرد ورزش کشور ندارد ولی بهتر از هر فرد ورزشی دیگری مباحث را نقد می‌کند و با دید تیز بینش در بوته آزمایش می‌گذارد؛ نقدش هر چند تند و تیز ولی به سادگی بیان می‌شود و برای کسی که از همین امروز هم سیاسیت‌های ورزشی را دنبال کند قابل فهم است. انتخاب معاونت ورزش زنان و البته موضوع بحث برانگیز انتخابات کمیته ملی المپیک ما را بر آن داشت تا به سراغ فردی برویم که نا‌با غرض بل با نگاهی منصف معضلات این دو عرضه را موشکافی کند.
گفت‌و‌گوی فرارو با فائزه هاشمی را می‌خوانید:
فرارو: سوال‌ها را از ورزش زنان شروع کنیم؛ در واقع از سه دوره مجزای ورزش زنان. پیش از دولت آقای احمدی‌نژاد، در دوره آقای احمدی‌نژاد و همین بازه‌ای که تازه شروع شده. ارزیابیتان از این سه مرحله چیست؟
نظر من این است که دوران قبل از آقای احمدی‌نژاد را افراد دیگری ارزیابی کنند چون درگیر ورزش زنان بودم به قاضی بروم راضی برمی گردم.
اتفاقا اینکه بهتر است؛ شما خودتان درگیر بوده‌اید و از نزدیک شاهد این روند بوده‌اید. حالا فارغ از این موضوع که خودتان چه نقشی داشته‌اید می‌توانید ارزیابی داشته باشید.
تقسیم بندی من کمی با شما متفاوت خواهد بود. از بعد از انقلاب تا دوره آقای مهرعلیزاده رشد ورزش زنان ابتدا در بخش همگانی بود و کم کم به ورزش قهرمانی رسید. ورزش قهرمانی کمی پیشرفته‌تر شد چون اعزام ورزشکاران زن به خارج از کشور صورت گرفت، مسابقات اسلامی ورزشی زنان شکل گرفت، ورزش وارد همه ارگان‌ها، نهاد‌ها و وزارت خانه‌ها شد، باشگاه‌ها و بخش خصوصی به ورزش زنان توجه کرد، سرمایه گذاری در شهر‌ها و شهرستان‌ها توسعه یافت و از نظر بودجه و اماکن ورزشی هم ورزش زنان رشد قابل قبولی پیدا کرد؛ مدیریت زنان، توانمند سازی زنان و دختران، دوره‌های آموزشی فراوان، تربیت داور و مربی، مدیر نیروی اجرایی، ارتباطات بین المللی، فرهنگ سازی و سایر فعالیت‌ها به صورت موازی و در کنار هم رشد خوب و قابل توجهی هم در کمیت و هم در کیفیت داشت. این فعالیت‌ها هم در ایران و هم در سایر کشورهای اسلامی جریان داشت و در کل ارزیابی‌ام بسیار مثبت است. بدون تردید ممکن است اشکالاتی هم بوده است. متاسفانه افت ورزش بانوان از دوره آقای مهرعلیزاده شروع شد.
منظورتان از لحاظ مدیریتی است یا قهرمانی؟
بیشتر مدیریتی ولی تاثیرش را کم کم روی کلیه حیطه‌های ورزش زنان گذاشت. مسئولیت معاونت امور بانوان را به خانمی سپردند که غیر ورزشی بودند و این سنت غلط ۱۲ سال ادامه یافت. اعتقادم این است که سیر نزولی ورزش زنان از دوره آقای مهرعلیزاده آغاز و در زمان آقای احمدی‌نژاد سرعت بسیار بیشتری گرفت. جایگاه مدیریتی زنان در این دوره تنزل پیدا کرد؛ مدیران زن در استان‌ها را برکنار کردند هر چند که پی بردند این کار اشتباه است و آن‌ها را دوباره برگرداندند ولی اختیاری مثل گذشته نداشتند قدرت سابق را نیز نداشتند.
اتفاق دیگر در فدراسیون‌ها افتاد که نائب رییس بانوان در طرح جامع رسمی نبود و هنوزم نیست و لذا جایگاه مدیریتی ندارد. در یک کلمه می‌توان گفت که این معاونین اختیاری نداشتند. به هر حال می‌بینیم که از لحاظ مدیریتی نه تنها جایگاه خانم‌ها ارتقاء پیدا نکرد بلکه با تنزل اسفناکی هم روبرو بود؛ جایگاه معاونت بانوان در طرح جامع به مدیر کل تبدیل شد و مثل مدیران شهرستان‌ها بعد از چند سالی دوباره برگشت ولی مثل شیر بی‌یال و دم شده بود چون فقط اسمی از آن‌ها مانده بود، بدون اختیارات. تعداد زنان در هیئت اجرایی المپیک از سه نفر به یک نفر رسید.‌‌ همان اندازه اقتداری که خانم‌ها در آن سال‌ها در حیطه ورزش بانوان پیدا کرده بودند از آن‌ها گرفته شد و به مردان داده شد. بی‌اهمیتی به مدیران زن تا حدی بود که کم کم مدیران با سابقه و متخصص از این‌ها فاصله گرفتند یا کنار گذاشته شدند. چنین سیستمی و چنین نگرشی بله قربان گو نیاز دارد، نه مدیر و شریک در تصمیم گیری. همانطور که در رفتار آقای احمدی‌نژاد با مدیرانش دیدیم .
از لحاظ قهرمانی چطور؟
معتقدم از لحاظ قهرمانی و مسابقات ورزش بانوان مثل یک سیل راه افتاده بود نمی‌شد جلوی آن را گرفت. اعتقاد دارم اگر این سیاست‌های نابود کننده نبود خیلی بیشتر از این دوران نصیب ورزش زنان می‌شد. به هر حال این دستاورد‌ها حداقل چیزی بود که می‌توانست نصیب زنان ما شود. البته این را هم فراموش نکنیم که زیربنای این کار در دولت‌های قبلی چیده شده بود؛ همین که دختر‌ها بتوانند به خارج از کشور بروند و مسابقه بدهند اتفاقی بود که قبل از این‌ها مجوزش صادر شده بود. فضای بین المللی پیش‌تر آماده شده بود و بعد این اتفاق‌ها سیر طبیعی‌اش را طی کرد. متاسفانه اتفاق تلخی که در این دوران افتاد این بود که متخصصان ورزش زنان به خاطر سیاست‌های غلطی که اتخاذ شد از ورزش فاصله گرفتند و این افت بیشتر و بیشتر شد.
و دوره جدید؟
هنوز زود است که بخواهیم درباره این دوره قضاوت کنیم، نیاز به زمان بیشتری است. از یاد نبریم که وزیر ورزش هم نسبت به سایر وزرا دیر‌تر معرفی شد. به هر حال تنها چیزی که الان می‌توانم بگویم این است که شروع کار دولت جدید در عرصه ورزش در بخش زنان را شروع خوبی نمی‌بینم.
چطور؟
اعتقادم این است که اگر قرار است در ورزش زنان روند متعادلی حاکم شود، چون ۵۰ درصد جامعه زنان هستند، خانم‌ها هم باید در حلقه‌های مشورتی و مدیریتی حاضر باشند. البته این بدان معنی نیست که فقط باید در حوزه خانم‌ها کار کنند، نه، زنان ما بعد از ۳۵ پس از انقلاب و گذشتن از دوران‌های سخت و راحت این قدر پخته و با تجربه شده‌اند که در کل قسمت‌های ورزش حرف برای گفتن دارند. همواره از وزیر ورزش حالا چه آقای گودرزی و چه سایر وزرای پیشنهادی که رای نیاوردند، خواسته شد که در حلقه مشورتی شان حتما خانم‌ها به عنوان مشاور حاضر باشند ولی متاسفانه به رغم قبول و تاکید روی این موضوع هیچ کدام از ۳ وزیر پیشنهادی و وزیر فعلی به آن عمل نکردند.
یعنی آقای گودرزی هم در حلقه مشاورنشان هیچ خانمی حضور نداشتند؟
تا جایی که من می‌دانم نه.
اما وزاری پیشنهادی قبلی حداقل جلسه‌ای با کار‌شناسان حوزه ورزش زنان می‌گذاشتند و نظراتشان را می‌خواستند.
البته آن‌ها هم با پیگیری خود خانم‌ها بود و متاسفانه در حد‌‌ همان جلسه نیز تمام می‌شد. آثاری بعد از آن مشاهده نمی‌شد. آقای گودرزی هم تعدادی از خانم‌ها را در جلسه‌ای دعوت کرده بودند ولی تاکید من روی مشاوران و معاونان و نزدیکان ایشان است. از روزی که ایشان برای وزارت معرفی شدند تا الان حتی با خانم‌ها ملاقات نکرده‌اند. ملاقات با خانم‌ها و شنیدن نظرات آن‌ها توسط نزدیکان ایشان انجام می‌شود. خوب است آماری از دفتر ایشان بگیرند که مثلا در ماه اول پس از وزارت چند دیدار داشته‌اند و چند مورد آن‌ها با خانم‌ها بوده است. در برنامه ربزی‌ها، در بودجه نویسی و... آیا خانم‌ها نباید نقش داشته باشند؟ فقط یک معاون ورزش بانوان چه اثری بر تصمیمات می‌تواند داشته باشد؟ به نظرم اگر چاره داشتند معاونت ورزش بانوان را هم به یک آقا می‌دادند. فراموش نکینم که خیلی چیز‌ها مشترک هستند؛ همه چیز که زنانه و مردانه و جدا نیست؛ مثلا معاونت پشتیبانی، معاونت پارلمانی، معاونت فنی، روسای فدراسیون‌ها، مدیر کل استان‌ها... همه این‌ها مشترک هستند. با یک معاون بانوان انتظارت بانوان به عنوان ۵۰ درصد جامعه جواب داده نمی‌شود. این در حالی است که شنیده می‌شود بنا ندارند خانمی رییس فدراسیون شود و یا خانمی در هیئت اجرایی المپیک قرار بگیرد. اگر درست باشد باید بگویم شروع خوبی نیست و به آینده نیز نمی‌توان امیدی داشت.
شما گفتید افت ورزش از زمان آقای مهرعلیزاده شروع شد و در دولت قبلی خیلی شدید‌تر شد. شدید‌ترین افتی که در این بازه زمانی صورت گرفت کجا بود؟ یعنی تنزلی صورت گرفت که بگویید ورزش زنان الان به صفر می‌رسد؟
به صفر که نرسیده است ولی یکی از اتفاقات خیلی بد توقف فعالیت‌های فدراسیون اسلامی ورزش زنان بود. این فدراسیون نقش بالایی در راه اندازی بخش قهرمانی ورزش زنان داشت. نقش بالایی در توانمند سازی زنان در زمینه‌های مختلف داشت. نقش اساسی در خروج تیم‌های زنان از کشور داشت و نقش اصلی در پذیرش حجاب توسط فدراسیون‌های جهانی و کمیته بین الملی المپیک داشت و ارتباط زنان با خارج از کشور و مجامع جهانی تقریبا از اینجا شروع شد. الگو دهی به سایر زنان مسلمانان جهان که چگونه در مسابقات با حجاب حضور پیدا کنند و بسیاری تاثیرات دیگر. پایگاهی بود برای احقاق حق زنان در ورزش و گرفتن سهم دختران نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورهای اسلامی. آبرو و هویت و شخصیت به زنان مسلمان بخصوص در جهان داده بود. مواردی که برای فدراسیون و درباره ارزیابی دوره‌های مختلف گفتم گوشه‌هایی از موفقیت‌ها و پیشرفت‌ها و کار‌ها و همچنین پسرفت‌ها و افت هاست. اگر بخواهم بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. این اتفاق تاثیر گذار بود؛ نه تنها در سطح ایران بلکه در سطح بین المللی، در سطح منطقه در سطح کشورهای اسلامی. چون اتحاد و همبستگی بین زنان مسلمان جهان به وجود آورده بود و قدرت خاصی به زنان ایرانی و زنان مسلمان داده بود.
دلیل تعطیلی این فدراسیون نبودن بودجه کافی اعلام شد. واقعا دلیلش همین بود؟
بودجه فدراسیون حدودا سالی ۱۰۰ میلیون تومان می‌شد. اسپانسرهای قوی داشتیم و چهارمین دوره بازی‌های اسلامی زنان در سال ۱۳۸۴ را با حضور ۲۰۰۰ نفر در ۲۴ رشته و ۴۰ کشور با یک میلیارد بودجه دولتی برگزار کردیم. در حالی که خود این آقایان برای برگزاری دومین دوره بازی‌های ریاض که کفایت برگزاری آن را هم نداشتند بنظرم ۵۰ میلیارد و یا ۱۵۰ میلیارد تومان پیش بینی کردند. مشکل بودجه نبود.
پس دلیل اینکه آن فدراسیون تعطیل شد چه بود؟
دلیلش سیاسی بود.
سیاسی؟
بله. بعضی جا‌ها گفته‌اند در آنجا کار سیاسی می‌کرده‌اند و به همین خاطر آن را بستیم. یک دروغ بزرگ. یا گفته‌اند آن را در فدراسیون ریاض ادغام کرده‌ایم. تشکیلاتی که برای ما افتخار آفریده و موفق بوده را در تشکیلات یک کشور دیگر که در بسیاری از موارد رقیب ماست حل کنیم. آیا خنده دار و احمقانه نیست؟ اولین دوره بازی‌های آن‌ها همزمان با چهارمین دوره بازی‌های ما بود. آن‌ها از ما یاد گرفتند که چگونه عمل کنند
اگر قرار بود کار سیاسی کنید این همه تورنمنت و مسابقه و قهرمانی‌ها را چطور مدیریت می‌کردید؟
از آن‌ها بپرسید.
بعد از تعطیلی این فدراسیون دیگر پیگری نکردید تا دوباره فدراسیون اسلامی ورزش زنان راه اندازی شود؟
چرا. آن موقع به سازمان بازرسی، بعضی نمایندگان مجلس و خیلی جاهای دیگر نامه نوشتیم و اعتراض کردیم و خواستار پیگیری موضوع شدیم ولی در ‌‌نهایت فایده‌ای نداشت. البته انتظاری هم نبود که کاری کنند.
پیش‌تر گفته بودید به دنبال بازگشایی این فدراسیون هستید. حالا با روی کار آمدن دولت جدید اقدامی کرده‌اید؟
یکی از پیشنهاداتن کارگروه ورزش به آقای روحانی که پس از انتخابات اخیر تشکیل شد احیای فدراسیون بود. نامه‌ای را نیز به کمیته المپیک دادیم و این موضوع را خواستیم. خانم‌های ورزشی هم که در جامعه حضور پیدا می‌کنند این موضوع را مطرح کرده‌اند و خواسته‌شان بازگشایی این فدراسیون است و این مورد را دنبال می‌کنند. همه می‌گویند باید این کار انجام شود.
خب همه که در حرف گفته‌اند خوب است، پس در عمل چه؟
در عمل هنوز خبری نیست. حالا باید صبر کنیم تا انتخابات کمیته ملی المپیک برگزار شود و ببینیم با در مدیریت جدید چه اتفاقی می‌افتد.
خب کمی هم روبه جلو‌تر صحبت کنیم. در ورزش زنان اتفاق مهمی رخ داد و خانم اکبر آبادی رفتند و حالا خانم شهریان به عنوان معاونت ورزش زنان انتخاب شدند. فکر می‌کنید چالش‌های پیش روی معاونت جدید چه چیزهایی است؟
الان فکر می‌کنم مهم‌ترین کار پیش روی خانم شهریان برنامه ریزی و تلاش برای ایجاد ساختار و چارچوبی درست برای پست معاونت ورزش بانوان باشد. ساختاری که جایگاهی مناسب برای این معاونت تعریف کند. این چارچوب باید در استان‌ها هم تعریف شود تا مدیران زن ما در استان‌ها بعد از سال‌ها افسردگی جان تازه‌ای پیدا کنند. بعد می‌رسیم به فدراسیون‌ها؛ در اساسنامه فدراسیون‌ها نیز باید اصلاحات صورت گیرد و جایگاه خانم‌ها تقویت شود. تلاش برای قرار گرفتن خانم‌ها در پست‌های مدیریتی مثل ریاست فدراسیون‌ها، مدیر کل استان‌ها، معاونت‌ها در وزارت، مسئولین ورزش ارگان‌ها و سازمان‌ها، هیئت مدیره باشگاه‌ها، هئیت مدیره ورزشی مناطق آزاد، هیئت اجرایی المپیک و خیلی جایگاه‌های دیگر. این خانم‌ها بازوان خانم شهریان می‌توانند باشند و با هم قوی‌تر می‌توانند عمل کنند.
این‌ها موارد اولیه است؛ اولویت‌های فوری اصلاح ساختار‌ها و مدیریت خانم‌ها است اگر قرار باشد کسی از بیرون ورزش بانوان را حمایت نکند چه؟ مثل اتفاقی که تا همین حالا افتاده است.
اگر اول آقای گودرزی و بعد خانم شهریان و سایر مدیران بزرگ فکر کنند، آدم‌های بزرگ را در کنار خودشان بیاورند و شهامت داشته باشند تا در صورت نیاز وارد چالش شوند ورزش و ورزش بانوان می‌تواند پیشرفت کند. اگر دغدغه، انجام کارهای اساسی باشد و نه ماندن در این پست، می‌شود به آینده امیدوار بود. انتخاب مشاور فرهنگی وزیر این مسیر را نشان نمی‌دهد. خانم‌های ورزشی از این انتخاب شوکه شدند.
فرارو : اشاره کردید به انتخابات کمیته ملی المپیک. اتفاقات عجیبی رخ داده و چند بند به آیین نامه انتخابات اضافه شده که دست خیلی‌ها را برای شرکت در این انتخابات بسته است. فکر می‌کنید اضافه کردن این بندهای جنجالی قانونی است یا این هم به خاطر منفعت عده‌ای خاص است؟
ببینید، من اساسنامه جدید را خوانده‌ام. موضوع اینجاست که آقای علی آبادی و سایر آقایان المپیک ضربات زیادی به ورزش ایران و اعتبار ایرات با عملکرد غلطشان زدند و کمیته المپیک ایران را به خفت و خواری انداختند. تا جایی که برای جبران این خطا‌ها مجبور شدند عبد و عبید خارجی‌ها شوند. این اتفاق متاسفانه در برخی از فدراسیون‌ها نیز افتاد و حالا این بهانه‌ای شده که از این فرصت سوء استفاده کنند و به عنوان دستورات IOC و به هدف ماندگاری خودشان چنان انحصار ایجاد کنند و فضا را تنگ کنند تا افراد موثر نتوانند به مجمع راه پیدا کرده و با این بی‌کفایت‌ها رقابت کنند. چون در صورت چنین رقابتی نتیجه معلوم است.
در صورتی که تجربه من و اطلاعاتم می‌گوید تنها نکته‌ای که IOC زیاد بر رعایت آن اصرار دارد عدم دخالت دولت در انتخابات‌ها و دولتی شدن المپیک و فدراسیون‌ها است یعنی این نهاد‌ها باید مستقل باشند. اینکه در مجمع را ببندند و اجازه ورود به افراد صاحب نام و باتجربه ورزشی و آنهایی که افتخارات خوبی در ورزش آفریدند را ندهند نظر IOC نیست و انحصار طلبی و دیکتاتوری این آقایان است.
به نظر من این کار یعنی بستن راه‌ها برای ورود آدم‌های بزرگ به کمیته ملی المپیک تا‌‌ همان افراد کوچکی که وجود داشته‌اند و ورزش را به اینجا رسانده‌اند بتوانند باقی بمانند. هدف این کار همین است. این بندهایی که گنجانده‌اند شاید برای افرادی که اطلاعات و تجربه زیادی ندارند قانع کننده باشد ولی افرادی که تجربه‌ای در کمیته ملی المپیک دارند و با IOC سر و کار داشته‌اند می‌دانند که چنین بندهایی بیشتر برای ماندگاری خودشان است و باز ضربه اصلی این کار به ورزش می‌خورد.
نامه‌هایی که سازمان بازرسی مبنی بر اینکه چه افرادی می‌توانند در انتخابات شرکت کنند و چه افرادی نمی‌توانند شرکت کنند دخالت دولت در انتخابات کمیته ملی المپیک و فدراسیون‌ها نیست؟
به نظرم سازمان بازرسی هم اشتباه می‌کند؛ فلسفه و هدف این موضوع که افراد دو شغله نباشند یا از دو جا حقوق نگیرند در حالی که در اساسنامه المپیک و هم فدراسیون‌ها صریحا ذکر شده ۱۱ جایگاه هیئت اجرایی غیر از دبیر کل شغل نیست، افتخاری است و حقوقی ندارد. بنابراین موضوع دو شغله بودن منتفی است. برایم عجیب است که چرا اداره‌ای مثلا از طرف وزارت ورزش برای فهماندن این موضوع به سازمان بازرسی کل کشور وجود ندارد.
به نظر می‌رسد که وزارت ورزش هم بدش نمی‌آید که بعضی‌ها نیایند.
واقعا هم همین گونه است. سه دوره‌ای که من نائب رییس بودم یک قران هم حقوق نداشتیم چون به غیر از حضور در جلسات هفتگی یا دو هفته یکبار کار دیگری در اینجایگاه نداشتیم. در ضمن هیئت اجرایی کارش سیاست گذاری و تعیین خط مشی هاست و طبیعتا افراد با تجربه و با سابقه برای اینجا مفید‌تر هستند که بایستی سن و سالی داشته باشند تا تجربه اندوخته باشند. جلوگیری از حضور چنین افرادی که احتمالا باز نشسته و یا دارای شغل دیگری هستند تهی کردن ذخیره فکری و تجربی المپیک است.
حالا پس شما معتقد نیستید این کار سازمان بازرسی دخالت دولت در ورزش است؟
نه. این را دخالت دولت نمی‌بینم. دخالت دولت یعنی اینکه بیاییند و فردی را مثلا به کمیته ملی المپیک تحمیل کنند.
خب با توجه به شرایطی که به وجود آمده و این بندهای اضافه شده به آیین نامه جنجال زیادی به راه انداخته چه کاری می‌توان انجام داد تا این بند‌ها اصلاح شود. اصلا کاری می‌توان کرد؟
اگر دخالت وزارت ورزش در این مورد دخالت دولت در ورزش نباشد شاید از طریق وزارت بتوان این مشکل را حل کرد. راه دیگر هم اینکه اعضای مجمع یعنی هیئت رییسه خود فدراسیون‌ها بخواهند این مورد رفع و رجوع شود. شاید البته با ریش سفیدی هم بتوان کاری کرد. یک سری افراد با می‌انجیگری می‌توانند به این بحران پایان دهند.
ولی در نظر بگیرید که افرادی مثل آقای هاشمی طبا گفته‌اند اگر این موارد رفع نشود به مجامع بین المللی شکایت می‌کنند.
با این نگرش نمی‌توانم موافق باشم. معتقد نیستم که مشکلات داخلی خودمان را به خارجی‌ها شکایت کنیم. فکر کنم دلیلی ندارد پای خارجی‌ها را به مسائل داخلی بکشیم. ببینید؛ اگر قرار باشد استعلامی گرفته شود یا سوالی پرسیده شود به نظرم کمیته ملی المپیک باید بگیرد. شک نکنید که این کمیته هم طوری موضوع را طرح می‌کندتا جوابی که می‌خواهد بگیرد. شنیده‌ام گروه فعلی بدشان نمی‌آید که این انتخابات به تعویق بیفتد تا بیشتر بمانند. به رغم تمام نقشه‌هایی که کشیده‌اند ولی معلوم نیست باز هم انتخاب شوند.
خ ب اگر شرایط همین طور بماند و این بند‌ها به قوت خودشان باقی بمانند فکر می‌کنید چه عواقبی داشته باشد؟
عواقبش کوچک‌تر شدن و بی‌کفایت‌تر شدن کمیته ملی المپیک است. حتما خوب می‌دانید در این هشت سال چه اتفاقی برای ورزش کشور رخ داد. پس تکرار همین اتفاق‌ها خیلی دور از ذهن نیست؛ معتقدم این روند افراد کاری و با تجربه را از ورزش گرفته است؛ چنین افرادی کار بزرگ می‌کنند، تفکر بزرگ دارد و شخصیت بزرگی دارند و از همه مهم‌تر شهامت انجام کارهای اساسی را دارند. البته بین افرادی که ثبت نام کرده‌اند و مشکلی ندارند افراد مناسب هر چند اندک یافت می‌شوند.
نوبیتکس
ارسال نظرات
x