چند تصویر از جوانی پوران شریعترضوی و علی شریعتی
علی شریعتی یک سال تلاش کرد تا توانست بانو پوران شریعت رضوی را راضی به ازدواج کند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، دکتر پوران شریعت رضوی همسر دکترعلی شریعتی، ساعتی پیش در پی عارضه سکته قلبی درگذشت. « بیبیفاطمه شریعترضوی» معروف به پوران شریعترضوی، نویسنده و محقق بود. او از دانشگاه سوربن دکترای ادبیات فارسی داشت. پوران خانم همسر علی شریعتی و خواهر مهدی شریعترضوی، یکی از سه دانشجویی است که در حمله نیروهای امنیتی شاه به دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به شهادت رسید.
دکتر پوران شریعترضوی فرزند حاج علیاکبر و پری در آبانماه ۱۳۱۳ متولد شد. پدرش تاجر و اصالتاً خراسانی بود، اما خانواده شریعترضوی به تهران کوچ کرده و بچهها در همین شهر به مدرسه رفته بودند. آنها در مشهد همخانه داشتند. پوران شش برادر و یک خواهر داشت.
در ۷ سالگی یکی از برادرانش را از دست داد. علی اصغر شریعترضوی (طوفان) در حین دفاع از مرزهای ایران در مقابل ارتش شوروی در سال ۱۳۲۰ در آذربایجان جان باخته بود. در سال ۱۳۳۴ وارد دانشسرای عالی تهران شد و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را برگزید. با افتتاح دانشکده ادبیات در مشهد به تصمیم پدرش و علیرغم میل باطنی خود، در حالی که دو ماه در کلاسهای دانشسرایعالی حضور یافته بود، وارد کلاسی شد که علی شریعتی یکی از دانشجویان آن بود. شریعتی در سال ۱۳۳۶ به پوران پیشنهاد ازدواج داد که پوران این پیشنهاد را با این استدلال که قصد دارد با مردی تحصیلکرده ازدواج کند و قبل از ازدواج باید تحصیلاتدانشگاهی خود را به پایان برساند، جواب رد داد. پس از حدود یکسال تلاش علی شریعتی این دو در ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با یکدیگر ازدواج کردند....
نقطه عطف زندگی پوران خانم
پوران شریعت رضوی در کتاب «طرحی از یک زندگی» درباره سرخوشی ها و سختی های زندگی با کسی چون علی شریعتی حرف زده است. وقتی از او می خواهم از عاشقانههایش با علی حرف بزند، بخشهایی از همان کتاب را یادآور می شود و معتقد است آشنایی با علی، نقطه عطف زندگی اش بوده: «… یک بار سر کلاس، یکی از استادها به ما گفت: شماها میدانید یکی از همکلاسیهایتان فرد دانشمندی است که نویسنده کتاب ابوذر است؟ بعد گفت آقای شریعتی بلند شوید تا همکلاسیها با شما آشنا شوند. من برگشتم پشت سرم را نگاه کردم، پسری آخر کلاس ایستاده بود که خیلی هم شیک پوش نبود. لباس پیش پا افتاده ای به تن داشت. علی خیلی متواضع بود. این اولین بار بود که او را دیدم. یک بار دیگر زنگ تفریح بود و استاد غلامحسین یوسفی برای هر کدام از ما کار تحقیقی داد. مسعود سعد سلمان، همقرعه من بود. من توی خط ادبیات نبودم. گفته بود به «برهان قاطع» مراجعه کنید، من هم گفتم این «قاطع برهان» را از کجا تهیه کنم. دیدم پسری از پشت سرم گفت کتاب «برهان قاطع» را من دارم و به شما میدهم؛ علی بود.»
یک خواستگار خاص و متفاوت
پوران خانم از خاطرات خود می گوید: «سال ۳۶ بود که ۲۶ نفر از مبارزان سیاسی مشهدی را بازداشت کرده بودند. علی و پدرش هم در میان این افراد بودند. بعد از آزادی، یکی از دوستان پیشنهاد کرد برویم به پیشواز آن ها روبه روی در دانشگاه. یکی از دخترها که از علاقه علی به من اطلاع داشت به من گفت بیا برویم. من هم به اصطلاح ناز آوردم و نرفتم. همه رفتند پیشواز علی و من نرفتم.» پوران ادامه می دهد و می گوید که بالاخره راضی می شود به پیشنهاد ازدواج دکتر جواب مثبت بدهد: «نکته ای که در رفتار علی قابل توجه بود، بی اعتنایی اش به انتظارات و توقعات محیط بود. خیلی خودش را درگیر موقعیتش نمی کرد. فرزند استاد شریعتی بود و فعال سیاسی، مترجم و اهل قلم و به خصوص شناخته شده در محافل ادبی مشهد آن زمان و… با این همه در برخوردش با هم کلاسی ها، خیلی راحت و بی تکلف و در برخورد با استادان هم آزاد و راحت بود. من با وجودی که خیلی اهل ادبیات نبودم، حس می کردم- مثل بسیاری از هم کلاسی هایم- که با آدم خاصی سر و کار دارم، آدمی با سرنوشتی متفاوت و اگر تقاضای ازدواج او را رد کنم، روزی باید حسرت بخورم.» پوران از شوخ طبعی علی می گوید و این که همه شاگردها و هم کلاسی ها آن قدر با او صمیمی بودند که اخوی صدایش می زدند.