ولنتاین؛ خراشی بر روح فرهنگ ما
چند سالی هست که در ایران روز ولنتاین برای بخشی از جوانان جامعه ما برجسته شده است. ولنتاین در فرهنگ مسیحی سدههای میانه و سپس فرهنگ مدرن غربی روز ابراز محبت است که به صورت سالانه برگزار میشود. این مناسبت هر سال در روز ۱۴ فوریه به تاریخ ۲۵ بهمن ماه برگزار میشود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، روی آوردن برخی از جوانان ایرانی به این مناسبت سوالهایی را در ذهن ایجاد میکند. برخی با دفاع از پیوستن خود به این جشنها میگویند چون در شیوه کنونی اجرای فرهنگ ایرانی جشنی و نشاطی وجود ندارد مجبوریم ما هم به ذائقه جهانی عمل کنیم. در آن سو اما منتقدان و مخالفانی هم وجود دارند که این رفتارها را نشانه از خودبیگانگی و خودباختگی فرهنگی و فکری میدانند. ریشههای این پدیده اجتماعی و فرهنگی کجاست؟ چه تجربهای در این باره دارید و اگر منتقد این پدیدهها هستید برای اصلاح رویه چه باید کرد؟ این طرح موضوع و پرسشهایی است که این روزنامه سعی کرده در این گزارش میدانی به آن بپردازد.
مریم 27ساله است. او در این باره میگوید: این موضوع لزوما بد نیست که جوان ایرانی هم ولنتاین را جشن بگیرد و هدیه بدهد. در صورتی که با جشنهای کشور خودمان آشنا باشند که چه بهتر. شاید چون جشنهای سنتی خودمان به صورت سراسری صورت نمیگیرد کمتر به چشم میآید و برای افراد زیاد هیجان انگیز نیست. از طرفی دلگیریها از کشور خودمان آنقدر زیاد است که نسل جدید میخواهند بین آنچه که هستند و آنچه دوست دارند باشند تمایز قائل شوند و به نوعی میخواهند از فرهنگ خودمان دور شوند. مریم معتقد است: ما بهدنبال بهانههایی برای شاد بودن هستیم و این جشنهای خارجی و تقلید از آنها میتواند کمککننده باشد. قطعا فرهنگ نیز تغییر کرده علایق منِ دهه هفتادی با یک دهه شصتی کاملا متفاوت است. دید بازتر و تمایل به شناخت فرهنگهای مختلف دارم یا گاه دچار از خود بیگانگی فرهنگی. هرچه که نامش باشد از نظر من زیباست. برای من هر وقت دورهم جمع بشویم و کنار عزیزانم باشم جشن و شادی هست. اما نباید انتظار داشته باشم ذائقه من با ذائقه فرزندم یکسان باشد؛ تا جایی که توانستهام از جشنها و سنتهای قدیمی کشورم را پاسداشتهام اما الان دیگر همه چیز جهانی شده و بچهها دوست دارند از آداب و رسوم دیگران هم تقلید کنند.
بها به سوگواری یا شادی
علیرضا 31سال دارد. این شهروند میگوید: نمیتوان گفت دچار ازخودبیگانگی فرهنگی شدهایم؛ بیشتر تنوع را دوست داریم، ضمن اینکه ما به سوگواریها بهای بیشتری میدهیم تا شادیهای دسته جمعی. شادیهایمان احتمالا حالت «تکخوری» دارد. رقص و پایکوبیهای محلی و آیینهای زیبای اقوام مختلف در کشور خودمان که پرده نقاشی هفت رنگی هست را به تصویر نکشیدهایم؛ با توجه به ضریب نفوذ بالای شبکههای اجتماعی در بین جوانترها میتوان از این پتانسیل استفاده مثبت در راستای شناسایی جشنهایمان کرد و اینکه خانوادهها به جشنها و اعیاد بهای بیشتری بدهند. مژده شهروند دیگری است که خیلی در بند جشن و رسم نیست. او میگوید تجربه در این زمینه ندارد: تجربهای در زمینه این جشنها ندارم؛ اگر باب آشنایی با سنتهای کهن کشور خودمان باشد نیازی به همرنگی با جماعت خارجی نخواهد بود. در واقع شادی و نشاط در کشور ما جایگاهی ندارد و ما وقتی از چیزی نهی شویم به دنبال جایگزینی برای آن هستیم. البته از دلایل اصلی روی آوردن جوانان به این رسمها کمرنگکردن جشنهای ملی خودمان است که مسببش هم تصمیمگیری بالادستیهاست. با روبهرو قراردادن جشنهای ملی در برابر سنتهای دینی که باعث کمرنگی هر دو شده و از طرفی خانوادهها با ذوب در فرهنگ و تکنولوژی غربی احساس ترقی و تمدن به آنها دست میدهد، از تبعات این احساس روی آوردن به فرهنگهای غربی است. احسان تازه از پیچ نوجوانی گذشته و 20 سال دارد. این شهروند میگوید: من کلا به هیچ مناسبتی اعتقاد ندارم چون بدعت هستند و انتظارآفرین. هدیه دادن و گرفتن خوب است یا جشن گرفتن فوقالعاده است اما نباید قالب خاصی به آن بدهیم چون شاید امسال امکان داشته باشید اما سال بعد امکان نداشته باشید آن وقت به دلیل انتظاری که دارید احساس ناکامی میکنید. در کل برای من همین دورهمی با دوستان در پارک شهر کافی است اما چه اشکالی دارد جوانها بهانهای برای جشن و شادی داشته باشند حالا گیریم برگرفته از کشوری دیگر باشد؛ وقتی خودمان جشنهای ملی شاد نداریم وقتی قصههای قدیمهایمان را گم کردهایم. بگذارید هر کس، هر کاری دوست دارد بکند، چقدر برای همه چیز میخواهید نسخه بپیچید؟ چقدر در زندگی مردم، سرک میکشید؟ اگه دل جوانان به این ولنتاین خوش است، بگذارید خوش باشند.
تلویزیون، شادی به جامعه تزریق نمیکند
حسین در سن میانسالی است. در دوران جوانیاش تجربه های زیادی را از این جشنها از سرگذرانده است. از هالوین گرفته تا کریسمس و ولنتاین. او میگوید: در شهرهای بزرگ یا به عبارتی در کلانشهرها شاهد چنین تغییرات فرهنگی هستیم و بیشتر جشنهای خارجی در قشر جوان و نوجوان برگزار میشود. از نظر برخی نشانه فرهنگ برتر است و به نوعی فاصله فاحشی با فرهنگ و جشنهای ملی خودمان گرفتهایم. از نظر من میزان زیادی از این تغییرات و سوق دادن افراد به سمت جشنهای سایر ملل بهدلیل این است که رسانههای جمعی ما کاری برای شناساندن جشنهای قدیمی خودمان انجام ندادهاند و در این سالها بیشتر مراسم سوگواری برجسته شده است از این جهت جشنهای سایر ملل برای نسل جوان ما جذابیت بیشتری دارد. از سوی دیگر شبکههای اجتماعی و تصاویر زیبا از جشنهای کشورهای دیگر باعث میشود منِ جوان برای جشنهای کشورهای دیگر کنجکاو شوم و به نظرم زیبا بیاید؛ هر چند رسوم کشور خودمان مثل عید نوروز و یلدا هم برایمان بسیار زیباست اما در کشور خودمان و در تلویزیون خیلی کم پیش میآید در حد انتظار شادی به جامعه تزریق شود. از سوی دیگر در فرهنگ و اصالت ما ایرانیها جشنها و مناسبتهایی که بتوان شاد بود و انرژی آزاد کرد وجود دارد اما از آنجایی که ایرانیها نمیتوانند زیاد شاد باشند و در واقع در بیشتر موارد اجازه شادی دست جمعی پیدا نمیکنند از همین رو ناگزیر به فرهنگ بیگانه پناه میبریم و در خفا فرهنگهای بیگانه را جشن میگیرند. در ارتباط با این موضوع و بررسی جامعهشناسانه روز ولنتاین احمد بخارایی، جامعهشناس و تحلیلگر مسائل اجتماعی میگوید: پدیده اجتماعی ولنتاین را از چند جهت میتوان بررسی کرد. به این معنا در این جشنی که بین دو نفر رابطه عاشقانه برقرار شده است در این روز تجسم پیدا میکند و معنادار و برجسته میشود. ماجرای ولنتاین به کشیشی به نام «سنت ولنتاین» برمیگردد که به زوجهای جوان کمک میکرد و در سال 269 میلادی به دستور امپراتور رم گردن زده شد. در تاریخ این روز اینطور ثبت شده است که روز عشق، محبت و مهر است. این معنا در دل تاریخ غلتیده تا امروز به این جغرافیا رسیده است که ایران اسلامی است. حتی قبل از آن در ایران چنین روزهایی معنادار بوده است. قبل از این هم در گاهشمار زرتشتیها روزهای 29بهمن و 5اسفند که جشن اسپندگان برگزار میشده است. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه میگوید که این روز، روز بزرگذاشت زن و زمین است. ببینید این روزها معنادار بودنش پایان زمستان است، آغاز بهار است، جشن تولد دوباره زمین است و تشبیه کردن زن به زمین که هر دو زایش دارند و هر دو باعث شادی و نشاط هستند. این جامعهشناس ادامه میدهد: پس این یک معنای خاص دارد. یعنی به طبیعت مربوط میشود. به تاریخ پیوند میخورد. به زایش و بهار پیوند میخورد، به قبل از میلاد مسیح پیوند میخورد در نهایت به امروز ما و جامعه ما رسیده است. از دیگرسو جامعه ما از جنبههای مختلف دارای نشاط پایینی است. نشاط به این معنی نیست که آدمها ممکن است کمتر بخندند، نه، ممکن است در جمعهای خصوصی خیلی از ماها آدمهای شوخی باشیم، بیشتر بخندیم و بیشتر تفریح کنیم اما این در مقیاس کلان نیست. اما من از دو زاویه به موضوع نگاه میکنم. اینکه این اتفاق چقدر با رضایت درونی است. چقدر این نشاط از دورن میجوشد. چقدر پیامدهایش به این نکته برمیگردند که روحیهها شاد باشند. من از این منظر میگویم که نشاط اجتماعی کم است که این البته دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خاص خود را دارد. در این جامعه هر جشنی و هر شادیای میتواند معنادار و پذیرفته شود. در این میان روابط زوجها هم نیاز به شادی بیشتری دارند و ارتباط بین این دو نفر نشاط حاصل از این جشن را احساس میکنند.
هویت جهانی درحال شکلگیری است
بخارایی به نکته مهمتری اشاره میکند. این استاد دانشگاه معتقد است: مساله مهمتر هویت جهانی است. فرهنگ ایرانی و اسلامی ما در حال حاضر دست رد به سینه دیگر فرهنگها میزند و کمتر به تعامل تن میدهد. توجه به فرهنگهای دیگر را تهاجم تلقی میکند. این درحالی است که امروز هویت جهانی در حال شکلگیری است. ما باید این را بدانیم که کسی نمیتواند جلو شکلگیری هویت جهانی را بگیرد. هویت جهانی شاخصهای متعددی دارد. یکی از آن همین آیینها و مراسمی است که جنبه جهانی و بینالمللی دارد که در همه جا قد علم کرده است و افراد به بهانههای مختلف آنها را اجرا کنند. ولنتاین نمونه بارز آن است. از این منظر روی آوردن جوانان جامعه ما به این جشن به نحوی دارد آن بخش از هویت جهانی خودش را فریاد میزند. ولنتاین از این جهت که آدمها دوباره به هم توجه میکنند، مهر و محبت میورزند، هدایایی که ردوبدل میشود و به جامعه نشاط تزریق میکنند، فارغ از همه چیز دارای کارکرد مثبتی است، اما آن چیزی که منباب آسیبشناسی مطرح است این است که وقتی یک فرهنگ دست رد به سینه دیگر فرهنگها میزند تفاهم و تعامل را برنتابد، در اینجا ورود برخی از عناصر فرهنگی بیگانه از بیرون برای ما خام و ناپخته است و ممکن است که شکل افراطی به خودش بگیرد. ممکن است باعث این بشود که برخی از عناصر فرهنگی خودمان را فراموش کنیم. ولنتاین بهجای خود، 14فوریه مبارک اما ما چرا نباید عناصر فرهنگی خودمان را برجسته کنیم؟ چرا پنج اسفند را که برجسته نکنیم؟ این مسائل باعث میشود که ما عناصر خودمان را هم که کارآمد هست را هم از یاد ببریم.