علی کریمی راست میگوید!
علی کریمی راست میگوید ، نه او که هیچ ملی پوش منتقدی برای حذف تیم ملی با هدایت کی روش خوشحال نمی شود اگر کمی قصه پر غصه سالهای قبل فوتبال ملی یادش باشد.
به گزاش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، علی کریمی تکیه داده به تبلیغات دور زمین کمپ تیم های ملی و درحالی که ابتدا تمایلی به حرف زدن درباره تیم ملی نشان نمی داد ، دو دقیقه ای درباره تیم ملی حرف می زند. او یکی از منتقدانی ست که یک ماهی بود سکوت کرده و قبل از همه خودش به دنبال ایجاد آرامش برای تیم ملی رفته بود.
حرف های علی کریمی در همین دو دقیقه که پاسخ به دعوت کی روش برای کنار گذاشتن دعواها برای تیم ملی است را مثل تحلیل های قلعه نویی از بازی های فوتبال می توان به دو نیمه مختلف تشبیه کرد. بخش اولی که او به رنکینگ فیفا اشاره می کند. به همه هزینه هایی که برای این تیم ملی شده و حداقل انتظار از آن ، فقط قهرمانی است.
حرف هایی که او به عنوان یک منتقد حق دارد در هر زمانی مطرح کند و یکی مثل علی کریمی اصلا آدمی نیست که دست به خود سانسوری بزند و شنیدنش از او بی تردید طبیعی است اما بخش مهم حرف هایش اتفاقا یک دقیقه دوم است. جایی که او می گوید:«کی روش و بقیه می روند، این تیم ملی کشورمان است که می ماند. چطور من می توانم برایش آرزویی غیر از قهرمانی داشته باشم؟ شکست این تیم چه سودی برایم دارد که از باختش خوشحال باشم؟»
فارغ از اینکه فدایی های کی روش یا منتقدانش این جمله را چطور برداشت می کنند، اقلا من یکی اعتقاد دارم علی کریمی هر آنچه به زبان آورده از ته دلش گفته است چون او بهتر از هر کدام از ما این تفاوت بین موفقیت و ناکامی تیم ملی را لمس کرده است. اصلا نیازی به شخم زدن تاریخ نیست.
اصلا بیایید در دوره هایی که خود علی کریمی لیدر تیم ملی مان بوده است آنچه گفته را مقایسه کنیم. وقتی 2004 تیم ملی ایران با ساق های جادویی اش به ناداوری و به روی بد فوتبال باخت و سوم شدیم در جام ملتهای چین را مقایسه کنیم با روزی های قبل از جام جهانی 2006 . روزهایی که به قول علی دایی آن سه نفر در زمین در چشم هایش نگاه کردند و پاس ندادند تا حاصلش بشود آن چند میلیون پیامک بازی پایان بازی ایران و مکزیک . آن قهر و روزهای تلخ قبل از جام جهانی که حایگاه تیم ملی را پایین آورده بود.
از یک طرف دعواهای بین علی آبادی و دادکان و از سوی دیگر دعواهای بین همین ستاره های تیم ملی با سرمربی و با خودشان که ته آن شد یک کابوس. اتفاقی که یک رویش فقط تعلیق فوتبال ملی مان بود.
شخمی که به جنس مدیران فوتبالی مان زده شد اتفاقا ریشه اش در همان روزها و همان تسویه حساب هاست که یک دهه گذاشته چون آفتی به فوتبال مان افتاده است.
علی کریمی که حالا مدیران آن روز را به عنوان اسطوره معرفی می کند بی تردید بهتر از همه ما می داند وقتی می گوید باخت تیم ملی برای هیچ کدام مان برد نیست. چون بهتر از همه ما می تواند مرور کند روزهایی که گذشتند. از دایی و قطبی و دیگرانی که در همه این سال ها به فوتبال مان آمدند و برخوردهایی که با خودش و دیگران رقم زدند. از مدیرانی که آمدند و چسبیدند و هنوز نرفته اند و همه اش از همان خشت کجی بود که بر اثر یک خشم و یک انتقام گیری بین چند ستاره شکل گرفت.
امروز هم زمین خوردن تیم ملی به بهانه تقاص گرفتن از کی روش برای همه رفتارهای 8 ساله اش قطعا هیچ عایدی برای فوتبال مان ندارد. ته این دعوا باز یک شکست عمومی است. یک حس گس و تلخ باخت که فرصتی می شود برای گروه ناکاربلد جدیدی که احتمالا علم می شوند و باز فسیل های فرصت طلبی که می آیند و سوار می شوند باز یک دهه ای به عقب می رانندمان!