به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، فاحشترین نمونههای این رهبران هر روز در خبرها میآیند. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، در صدر این نمودار قرار دارد، رئیسجمهوری که به هر راه و بیراههای زد که آمریکاییها را متقاعد کند که انتخاب او برای آنها خوب است. رشد بازار سهام که او به آن بسیار مینازید در حال نابودشدن است. کسری مالی در بالاترین میزان از سال ۲۰۱۲ به این سو است. با وجود جنگهای تجاری، کسری تجاری در بالاترین حد ۱۰ سال اخیر است.
تغییر کارکنان نهاد ریاستجمهوری به سطوح فاجعهباری رسیده است: براساس گزارش مؤسسه بروکینگز، ۶۵ درصد تیم نخست ترامپ از زمان انتخاب تا ماه دسامبر تغییر کردهاند و این میزان حتی شامل اعضای کابینه نمیشود (۱۲ نفر از ۲۴ مقام حاضر در کابینه جابهجا شدهاند و حالا سیزدهمین نفر یعنی جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا در حال خروج از کابینه است).
ترامپ در پرکردن سمتهایی به مشکل برخورده که زمانی سخت خواستنی بودند و مقاماتی که او اخراج میکند و آنهایی که استعفا دادهاند، برخی مواقع بیحدومرز از او انتقاد میکنند.
اینها همه حتی ظاهر آنچه ترامپ کرده هم نیست. هنوز مانده تا آسیبی که او به نقش ایالاتمتحده در جهان زده آشکار شود. تقریبا همهجا (به استثنای چندین جا مثل اسرائیل و کره جنوبی) دیدگاه مطلوب از ایالات متحده در حال کاهش است و مردم کمکم متقاعد میشوند که ایالات متحده به منافع دیگر کشورها اهمیتی نمیدهد. اتحادها از بین میروند و نظم چندجانبه جهانی در حال نابودی است.
سوءمدیریت دولت بریتانیا هم تقریبا واضح است. ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، با چشمبستن به روی ازبینرفتن رشد اقتصادی، کندشدن سرمایهگذاریهای تجاری و افزایش کسری تجاری، مصرانه میکوشد که این کشور را از اتحادیه اروپا خارج کند و درباره شروط خروج که اتحادیه اروپا از همان ابتدا ردش کرده بود، خیالپردازی میکند.
نمایندگان بیمهارت و ناآماده ترزا میبعد از آنکه تیم مذاکرهکنندگان فوقالعاده متبحر اتحادیه اروپا آنها را در هم کوبیدند، با خشم استعفا دادند و در نهایت توافقی حاصل شد که هیچکس حتی اتحادیه اروپا آن را قبول نداشت، هرچند به نفع این اتحادیه بود.
میبا حمایت ضعیف حتی در حزب خودش و گزینههای بهدردنخور در زمینه مذاکره، حالا کشور را در آستانه سناریوی برگزیت بدون توافق قرار داده که آسیبهای گسترده آن متوجه میلیونها نفر است. تنها گزینه معقول برای جلوگیری از این وضعیت، یعنی همهپرسی مجدد درباره برگزیت هم با دروغ دارودسته هوادار برگزیت درباره پیامدهای خروج به بیراهه رفت.
از این دو نمونه واضح سوءمدیریت و بیکفایتی هم که فراتر برویم، امور چندان بهتر پیش نمیروند. سال گذشته، به نظر میرسید امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، با اصلاحات گسترده و چشمانداز اتحادیه اروپای همبستهتر، امید بزرگ دنیای غرب باشد.
او امسال را در حالی به پایان میبرد که یکی از تأثیرگذارترین شورشهای فیسبوکمحور تا به امروز کشورهای غربی در فرانسه به راه افتاده است، جنبشی موسوم به جلیقهزردها که ابتدا در قالب اعتراضی علیه افزایش مالیات بر سوخت بود، اما به شورشی خشونتبار علیه نخبگان منتهی شد. مکرون با دادن امتیازاتی به ارزش ۱۱ میلیارد یورو (۱۲. ۵ میلیارد دلار) در سال به جلیقهزردها از اصلاحات جاهطلبانهاش کوتاه آمد، ولی درعینحال میزان محبوبیتش بهبود نیافت و در نظرسنجیهای عمومی در همان سطح پایین ۲۷ درصد باقی مانده است.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و یکی دیگر از رهبران قدرتمند غربی هم سال گذشته اکثرا در مخمصهای بود که با شورشی علنی در حزبش، اتحادیه دموکراتمسیحی و حزب خواهری متحدش، اتحاد سوسیالمسیحی بایرن، برایش درست شده بود. شورشیان محافظهکار با مطالبه سیاستهای سختگیرانهتر در زمینه مهاجرت و سوقدادن مرکل به سمت نبردهای فرسایشی پشت پرده، دولت را فلج کردند.
این دو حزب متحد در دو انتخابات مهم بد ظاهر شدند و مرکل مجبور شد قید رهبری حزب را بزند. گرچه آنه گرت کرامپ - کارن باوئر، جانشین دلخواه مرکل، اوایل این ماه با کنارزدن رقیب محافظهکارترش فریدریش مرز در انتخابات رهبری حزب پیروز شد، اختلافات این حزب همچنان به قوت خود باقی است و مرکل بهگونهای رفتار نکرده که گویی بار سیاسی حزب از دوش او برداشته شده و او جسورانه میتواند بهعنوان صدراعظم عمل کند. بهترین کاری که او توانسته انجام دهد، اطمینان خاطر از ثبات بوده که برای بسیاری از آلمانیها همچون رکود در زمانی است که این کشور در زمینه تکنولوژی و سرمایهگذاری در حوزههایی مثل آموزش و زیرساخت از بقیه کشورها عقب افتاده است.
سال آشوب در دیگر دموکراسیهای جهان
دولت پوپولیستی ایتالیا بودجهای عجیب و غریب تهیه کرد که شامل حداقل درآمد همگانی و مبارزه با اتحادیه اروپا بر سر آن بود، در حالی که اقتصاد این کشور به سوی رکود پیش میرود. در اسپانیا، دولت راست میانه ماریانو راخوی زیر فشارهای مرتبط به فساد مالی تسلیم شد و در حالی که رقیب سوسیالیست او پدرو سانچز در یک نوع کودتای پارلمانی راخوی را برکنار میکرد، نخستوزیر در آستانه برکناری یک روز کامل را در یک رستوران سپری کرد.
با این حال، سانچز هم چندان خوب عمل نمیکند: دولت او با رسواییهایی روبهروست، او با مشکلآفرینیهای جداییطلبان کاتالونی مواجه است که تقریبا تمرکز راخوی روی هر چیز دیگری را دشوار کرده بودند. حالا، برای اولین بار در طول دههها، محبوبیت یک حزب پوپولیست ملیگرا به نام وکس در حال افزایش است و در پارلمان منطقهای اندلس هم چندین کرسی را از آن خود کردند.
سوئد و لتونی در شرایطی سال ۲۰۱۹ را آغاز میکنند که در پی نتایج غیرقاطع در انتخابات، دولت جدید در این دو کشور تشکیل نشده و مذاکرات احزاب برای دولت ائتلافی ادامه دارد. در سوئد، احزاب عمده و باسابقه در پی آن هستند تا مانع از قدرتگرفتن پوپولیستها شوند. در لتونی هم پای پوپولیستها در میان است و به نظر میرسد این جریان با مشارکت دیگر احزاب، دولتی حامی نزدیکی بیشتر به روسیه را در این کشور تشکیل دهد.
در نهایت آنچه در سوئد و لتونی رخ خواهد داد، نتیجهای مشترک دارد: بیثباتی سیاسی بیسابقه در تاریخ سیاسی دو کشور. در بلژیک، دولت به دست حزبی ملیگرا سرنگون شده است. حزبی که علیه بسته غیرالزامآور سازمان ملل در ارتباط با پذیرش مهاجران که بلژیک به همراه ۱۶۳ کشور دیگر امضا کرده، کمپین تشکیل داده و با ورود مهاجران به این کشور مخالفت میکند.
سالی که گذشت برای سیاستمداران قدرتمند و دموکراسیهای هدایتشده، سال خوبی نبود. در روسیه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور این کشور مجددا در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شد، اما با اجرائیشدن قانون افزایش سن بازنشستگان در روسیه، محبوبیت پوتین کاهش قابل ملاحظهای یافت. در حال حاضر اقتصاد و درآمدهای اقتصادی روسیه با رکود روبهروست. در خارج از روسیه نیز رویکرد تهاجمی این کشور و نیز ناتوانی پوتین در ایجاد یک رابطه کاری مؤثر با ایالات متحده تردیدهایی را در مورد کارآمدی رهبری رئیسجمهور روسیه سبب شده است.
در هند، نارندرا مودی در حالی سال جدید را آغاز میکند که در سال ۲۰۱۸، حزب حاکم باهاراتیا جاناتا در انتخابات سه ایالتی که پیش از این در آنها از نفوذ زیادی برخوردار بود، شکست خورد. این شکست را باید نتیجه تکروی و سیاستهای اشتباه مودی، نخستوزیر این کشور دانست. سیاست مالی مودی که در سال ۲۰۱۶ اجرا شد و چالشی بزرگ برای بانکها و سپردهگذاران ایجاد و ۸۶ درصد پول این کشور را از چرخه نقدینگی خارج کرد، همچنان اقتصاد این کشور را با مشکلات عمدهای روبهرو کرده و محبوبیت مودی نیز کاهش قابل ملاحظهای یافته است.
اما اشتباهات مودی به آنچه در سال ۲۰۱۶ انجام داد، ختم نمیشود. نخستوزیر هند همچنان به مداخله در سیاستهای مالی این کشور و زیرسؤالبردن استقلال بانک مرکزی و اعمال کنترل بر ذخایر ارزی هند ادامه میدهد و در پی همین مداخلات مودی اخیرا «اورجیت پاتل»، رئیس بانک مرکزی از سمت خود استعفا داده است. در این میان خوشاقبالی مودی این است که با وجود اینکه نرخ بیکاری به بالاترین رقم در دو سال اخیر رسیده، اما رشد اقتصادی هند به روند رو به رشد خود ادامه میدهد.
سال ۲۰۱۸ برای رجب طیب اردوغان هم با پیروزی در انتخابات و تثبیت قدرت همراه بود. اما نشانههای سوء مدیریت اردوغان در اقتصاد ترکیه در حال نمایانشدن است. آمارها و تحلیلهای اقتصادی بلومبرگ حاکی از این است که اقتصاد ترکیه در سه ماه نخست سال ۲۰۱۹ وارد دوره رکود خواهد شد. لیر ترکیه در سالی که رو به پایان است پس از پزوی آرژانتین، بیشترین سقوط را تجربه کرد و ۲۹ درصد ارزش خود در برابر دلار آمریکا را از دست داد.
در عربستان، محمد بن سلمان ولیعهد ۳۳ ساله که خود را به عنوان یک اصلاحطلب به جهان شناسانده بود، یکباره تمام اعتبار خود را ازدسترفته دید. ابتدای ماه اکتبر، جمال خاشقجی ستوننویس واشنگتنپست در کنسولگری عربستان در استانبول به قتل رسید و این قتل، حمایت بینالمللی از محمد بن سلمان را از بین برد.
برندگانی که اقتدار خود را از دست دادند
در سال ۲۰۱۸ سوءحاکمیتها در کشورهای مختلف جهان بهاندازهای بود که شاید چند استثنا، نمیتواند امیدواری چندانی برای سال ۲۰۱۹ ایجاد کند. جاستین ترودو در ۱۲ ماه گذشته هیچ خطای محرزی مرتکب نشد، اما محبوبیتش روندی نزولی در پیش گرفته است.
آن هم در شرایطی که سال ۲۰۱۹ انتخابات سراسری را پیشرو دارد. در آفریقای جنوبی، سیریل رامافوزا که با وعده پاکسازی این کشور از فسادی که در دوره جاکوب زوما در سراسر آفریقای جنوبی گسترش یافته بود به قدرت رسید، نتوانست محبوبیت بالای خود در ماههای اول ریاستجمهوری را حفظ کند. رامافوزا امیدوار است با جلب سرمایهگذاران خارجی و مبارزه مؤثرتر با فساد بتواند مجددا اعتماد افکار عمومی را به دست آورد.
در پرجمعیتترین کشور جهان وضعیت جالبتر است. شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین که از زمان بهقدرترسیدن اشتباه عمدهای نداشته، در سال ۲۰۱۸ محاسباتی اشتباه داشت که نتایج آن در سال ۲۰۱۹ نمایانتر میشود. شی در حالی وارد جنگ تجاری با دونالد ترامپ شد که تردیدهایی جدی در مورد توانایی چین برای ادامه چنین جنگی وجود دارد. چین کشوری با درآمد متوسط محسوب میشود که وابستگی زیادی به تجارت دارد.
شاید جنگ تجاری شی و ترامپ، با همراهیهایی از سوی اروپا روبهرو شود، اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که اروپا شریک طبیعی و سنتی چین محسوب نمیشود. در داخل چین هم به نظر میرسد نمایش قدرت شی زودگذر باشد و سالهای پیشرو صحت این فرض را نمایانتر خواهد کرد.