چراغِ قرمزِ رانندگی در خیابانهای پایتخت
راننده آمبولانس پشت ترافیک فریاد می زند که راه را برایش باز کنند. جای خالی ای وجود ندارد که ماشین ها کنار بروند. در ترافیک آدم های داخل ماشین ها همدیگر را نگاه میکنند. یکی صدای موسیقی اش اطراف را پر کرده است و دیگری کتاب می خواند. کنار ما یکی هدست در گوش؛ سرش را بالا و پایین می کند و می خواند و تکرار می کند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، کنش ها و واکنش ها را رصد می کنم. به اتوبان همت که از شلوغترین اتوبانهای تهران است، آمدهام. پنج خط عبوری دارد. اتوبان ها پر از علائم و نشانه اند. پر از خطوط سفیدی که نظم را به آنها تزریق می کند و انضباط ترافیک را سامان می دهند. حرکت لاک پشتی ماشین ها این امکان را برایم فراهم می کند تا از پشت شیشه تاکسی کنش های مردم و رانندگان و رفتارهای شان را به نظاره بنشینم و تحلیل کنم.
وقتی اتوبان شلوغ می شود، یک خط به خطوط ترافیکی اضافه می شود و اگر یک جای کوچک ایجاد شود سریع پر میشود. حتی روی خطوط اضطرار هم تردد میکنند. برای تهیه گزارشی به خیابان ها و اتوبان های شلوغ تهران آمده ام. از اتوبان شهید همت، تقاطع چمران شروع می کنم. ماشینی مدل بالا کنار اتوبان، در قسمت هاشور و خطوط اضطرار پارک کرده است. با راننده خوش صحبت آن هم صحبت می شوم و گزارشم را با حرف های او آغار می کنم. سالها در ایران نبوده و چند سالی است که به کشور برگشته است. رضا در کشور سوئد هفت سال زندگی کرده است. او معضل رانندگی در تهران و در کل ایران را ناشی از نوع آموزش می داند و می گوید: واقعیت این است که نگاه ما با مردم کشورهای دیگر متفاوت است. مشکل از نوع دیدگاه ماست. مردم دیگر کشورها اتومبیل را وسیله ای می بینند که به شما کمک می کند تا سرکارتان بروید. خرید کنید. بچه هایتان را از مدرسه به خانه بیاورید و هرازگاهی هم با آن به مسافرت بروید. هرچند نزد ما ایرانی ها اینگونه استفاده از اتومبیل خیانت به کل صنعت خودروسازی است! و این موارد ابتدایی ترین کاربرد اتومبیل است.
خیابان اتاق اسباب بازی نیست
وی در ادامه صحبت هایش نقدی به سبک رانندگی و رفتارهای ناهنجاری که در تهران شاهد آنها بوده، اشاره می کند و می گوید: «نمی دانم چرا! اما ما توقعات بیشتری از ماشین داریم. شاید مهمترین آنها بیان احساسات ماست. اگر سرحال و شاد باشیم، گازش را میگیریم و لایی می کشیم تا کمی انرژی تخلیه کنیم. اگر کسل و افسرده باشیم در خط سرعت با سرعت 20 کیلیومتر رانندگی می کنیم..! وی از فرهنگ اشتباهی که در میان خانواده ها رایج است، می افزاید: اگر بخواهیم محبت مان را به خانواده نشان دهیم و بگوییم اهل خانواده و زندگی هستیم، بچه هایمان را هنگام رانندگی روی زانو مینشانم، فرمان را به دست شان می دهیم و خیابان را به آنها میسپاریم. نمی فهمم ، چرا خیابان را با اتاق اسباب بازی بچه ها اشتباه می گیریم؟! یا اگر هنگام رانندگی با همسرمان دعوا و جر و بحث داشته باشیم، یک رفتار خیلی عجیب که حتی در تلویزیون هم در فیلمها دیده می شود، در خیابان انجام می دهند، ابتدا پایمان را روی پدال گاز تا آخر فشار می دهیم و بلافاصله با تمام قدرت ترمز می کنیم که مثلا نشان دهیم که همسرمان را دوست داریم..! نمی دانم این رفتارهای پر خطر از کجا ناشی میشود. حتما باید سرمان به شیشه ماشین کوبیده شود تا حسابی حالمان جا بیاید!؟ گاهی هم پیش می آید که می بینی طرف وسط اتوبان پیاده می شود. در حالی که ماشین ها میلیمتری از کنارش رد می شوند تا راه بگیرد و خروجیای را که رد کرده اند، دنده عقب بگیرند. این رفتار عملا ضایع کردن حق دیگران است. این رفتار علاوهبر این انواع و اقسام ناسزاها را نثار طرف می کند. حکایت رانندگی در تهران به اینجا ختم نمی شود. هر چقدر هم که«شوماخر»باشید، بالاخره یک راننده با حالی پیدا می شود که به شما بکوبد. چه بخواهید و چه نخواهید درگیر این بازیِ پیچیده می شوید. اگر تصادف در حد یک تقه از عقب یا آیینه به آیینه باشد رانندگان به خودشان زحمت پیاده شدن نمیدهند که این تقریبا به یک فرهنگ در تهران تبدیل شده است و نگاهی طنز آمیز به آن می اندازند. طوری که دیگر مردم با این کنار آمده و برای آنها اعصاب خودشان را خرد نمی کنند. در ادامه مسیرم از اتوبان همت به سمت خیابان شریعتی می روم. در ایستگاه اتوبوس های شریعتی چیتگر با یک راننده دیگر به گفت وگو می نشینم. از موضوع استقبال می کند و به حکایتی که چند روز پیش در پل ستاری برایش اتفاق افتاده است، می پردازد: چند روز پیش با خانواده رفته بودیم شهرک اکباتان. آخر شب وقتی برگشتیم، پشت ترافیک پل ستاری در خروجی اکباتان ایستاده بودیم. ماشین جلویی شروع کرد به عقب عقب آمدن و هر چقدر که بوق زدم، فایده نداشت و محکم به ماشین ما کوبید. تا اینجای کار یک اتفاق طبیعی بود و بنده منتظر بودم راننده عذر خواهی کند یا دستی به نشانه معذرت خواهی تکان دهد و پی کارمان برویم. کسی حال نداشت، منتظر پلیس شود. هرچنددر کمال تعجب راننده پیاده شد و شروع کرد به داد و فریاد کردن که چرا به ماشین من زدید! تازه به همین قانع نشد چند تا فحش آبدار نثارمان کرد. نمی دانستیم چکار کنیم و چه بگوییم. انگشت به دهن ماندیم..! طرف شانس آورد که ما اصلا در حال وحوصله دعوا نبودیم و هر کس دیگر جای ما بود بی درنگ گلاویز می شدند. وی به تحلیل رفتار راننده می پردازد می گوید: «فکر راننده بد هم بوده است. به این اندیشیده که حتما راننده از ماشین پیاده خواهد شد و شروع به دعوا می کند. بگذار من پیش دستی کنم. چون در چنین موقعیت هایی کسی نمی تواند ثابت کند که او از عقب آمده است. رعایت نکردن قوانین رانندگی در اکثر اوقات منجر به دعواهای خیابانی می شود. تا جایی که این درگیری ها به کشته شدن رانندگان منجر می شود و با چوب و چماق به جان هم میافتند.
این چه طرز رانندگی است؟
در آخرین مسیرم از خیابان شریعتی به سمت سید خندان می روم. مرتضی 45 ساله، مدیر یک مدرسه در سید خندان است. مسیر روزانه اش را پیاده طی می کند. او موتورسواران را یک مشکل اصلی رانندگی در تهران می داند و می گوید: آنقدر که بنده از موتور سواران در خیابان می ترسم، از هیچ چیز دیگر نمی ترسم. آنها فقط به عدم رعایت قانون اکتفا نمیکنند، بلکه بسیاری از اوقات دست به ناهنجاری های اجتماعی از جمله دزدی ها و خفتگیری مردم می زنند. لازم است، در این باره نهادهای مسئول چارهای بیندیشند یا گاهی اصلا پشت چراغ قرمز نمی ایستند، خیابان یک طرفه را خلاف جهت حرکت می کنند. یکی باید به اینها بگویید: بابا..! این چه طرز رانندگی است؟ زیر پل سیدخندان سوار تاکسی های میدان ولی عصر می شوم. ابتدای خیابان خرمشهر ماشینی بدون زدن راهنما ناگهان تغییر مسیر میدهد، راننده تاکسی زیر لب بی احتیاطی راننده را نکوهش می کند. نگاه غضبناکش را به سمت او برمی گرداند. از تقاطع خیابان مطهری تا میدان ولی عصر با مسافران ماشین در مورد بی فرهنگی راننده مذکور در تاکسی بحث می کند. در حالی که خودش با دنده عقب رفتن برای سوار کردن مسافر تخلفی آشکار مرتکب می شود و برای مسافر لایی می کشد، اما این را حق مسلم خود میداند و دیگری را سرزنش می کند!
موتور ضد ترافیک!
در فرهنگ موتورسواران، موتور برای مواقع ضروری است. معمولا وقتی خیلی عجله داری، باید موتور بگیری. مسیری طولانی را با دور زدن قوانین در کمترین زمان ممکن طی می کنند. حتی اگر خود شخص قوانین را زیرپا نگذارد، موتورسوار طوری او را قانع می کند که از او بخواهند، همه قوانین را به خاطر زود رسیدن زیرپا بگذارد. در میدان ولی عصر، ابتدای بلوار کشاورز مردی میانسال روی موتور نشسته و فریاد می زند. «موتور ضد ترافیک.» «موتور ضد ترافیک.» در ادامه گفت وگوهایم با شهروندان با خانم آقابیگی که زنی 40ساله است، از مشکلات رانندگی زنان می پرسم. وی می گوید: سالهاست که تقریبا هر روز رانندگی میکنم. ماشین شخصی دارد. این شهروند درباره تجربهاش از رانندگی به عنوان یک زن توضیح میدهد: رانندگی برای زنان، اعصاب فولادین میخواهد و آنها را تحت فشار قرار میدهد، چون مردان این پذیرش را ندارند که یک راننده زن کنار آنها رانندگی کند و از آنها سبقت بگیرد. نگاه مردان به رانندگی زنان نگاه نادرست و برخاسته ازجامعه مردسالار است. همیشه میخواهند جلوی زنها بپیچند و از آنها جلو بزنند، انگار بیشتر از ما حق رانندگی دارند. وقتی زنها خودروی خود را پارک میکنند، خیلی از مردها آنها را مسخره میکنند. اگر چه زنان تخلف کمتری در رانندگی دارند و اصولیتر رانندگی میکنند، اما از طرف مردها همیشه تحقیر میشوند. او البته از یک منظر، به زنان راننده یک نقد جدی را وارد میداند و میگوید: مشکلی که ما زنان داریم، این است که از خصوصیات فنی ماشین چندان مطلع نیستیم و اگر صدایی از ماشین بیاید دقیقا نمیدانیم از کدام بخش است و باید به نظرم در این بخش بیشتر کسب اطلاعات کنیم.
دستی به نشانه تخلف ومعذرت خواهی
مهرداد جوانی 30 ساله و دانشجوی کارشناسی مدیریت جهانگردی است. از بلوار کشاورز به سمت میدان توحید حرکت می کنم. تا تقاطع اتوبان چمران را با هم طی می کنیم و در ماشین درباره این معضل صحبت می کنیم. وی«خوش برخورد بودن» در هنگام رانندگی را شرط مهمی می داند و میگوید: اگر راننده ای تخلفی را هم انجام دهد، برای مثال کوچه یک طرفهای را خلاف مسیر حرکت کند، اگر بنده در مقابلش باشم و با حرکت سر یا دست عذر خواهی کند، من عصبانی نمیشوم و می پذیرم. هرچند اگر قیافه حق به جانب به خود بگیرد به تخلفش اعتراض خواهم کرد. مهرداد می گوید: خیلی کم از ماشین شخصی استفاده می کنم و معمولا بعد از اتمام ساعت طرح ترافیک از ماشین شخصی استفاده میکنم. در ادامه به موتورسواران اشاره می کند . فکر می کنم موتورسواران از معضلات اصلی رانندگی در تهران هستند. آنها هیچ قوانینی را رعایت نمی کنند و حتی انگار پلیس هم هیچ چیز را برای آنها غیرقانونی نمی دانند. همین امر باعث بروز تخلفات و ناهنجاریهایی در خیابانها می شود. در همین لحظه، راننده هم در بحث ما شریک میشود و در مورد عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از سوی عابران می گوید: از حق نگذریم مردم هم رعایت نمی کنند. حوصله ایستادن پشت چراغ سبز که در واقع چراغ قرمز عابر پیاده است، را ندارند. از بین ماشینها عبور می کنند. این رفتار در مردم نهادینه و همیشه باعث اعتراض رانندگان میشود. اصلا در این موارد فرهنگسازی شده است؟ چرا عابران هم جریمه نمی شوند؟
وسایل نقلیه عمومی اندک است
با اتوبوس های بی آر تی به سمت میدان توحید مسیرم را ادامه می دهم و با یکی از رانندههای بی آر تی وارد صحبت درباره مشکلات و معضلات رانندگی در تهران صحبت می کنیم. نقد او به سیستم حمل و نقل است و می گوید: در کل وسایل نقلیه عمومی به میزان کافی نیست، تا مردم به استفاده از وسایل نقلیه عمومی تشویق شوند. این در حالی است که وسایل نقلیه عمومی در کشورهای توسعه یافته با امکانات مناسب و قیمت مطلوب در اختیار مردم قرار دارد، اما وسایل نقلیه عمومی در ایران و به خصوص شهرهای بزرگ به قدری شلوغ است که اکثر مردم استفاده از وسایل شخصی را ترجیح می دهند. شما همین اتوبوس را نگاه کن! نای نفس کشیدن نداریم! این قدر جمعیت زیاد است که مردم دارند خفه می شوند! از بالای پل هوایی توحید به ترافیک نگاه می کنم. تا آنجا که چشم کار می کند ماشین پشت ماشین، انتهای ترافیک دیده نمی شود. آنقدر تعداد ماشینها در خیابانهای این شهر زیاد است که دیگر قوانین معمولی جوابگوی نیازهای ترافیکی نیست و امورات شهر با قوانین نانوشته میچرخد. باور نمیکنید که چطور این همه ماشین با اندکی فاصله درهم و برهم کنار هم حرکت میکنند و تصادفی رخ نمیدهد! بر اساس قانون نانوشته رانندگی در تهران، باید سرعت عمل بالایی داشته باشی. پشت چراغ قرمز کسری از ثانیه هم تعلل نکنی. پی در پی برای راننده جلویی بوق بزنی تا لحظهای درنگ نکند. حتما باید از همه فرصتها برای پیچیدن جلوی بقیه ماشینها و پیشی گرفتن از آنها استفاده کنید. گویی راهنما زدن وقت راننده را میگیرد و سریع تغییر مسیر می دهند. یا وقتی عجله دارند، مسیر یکطرفه و ورود ممنوع معنی ندارد. این موارد بخشی از قوانین رانندگی در تهران است که گویی برای اینکه رانندهای حرفهای به نظر برسید، باید از آن پیروی کنید، اما اگر بخواهید این قوانین را زیر پا بگذارید، همهچیز سخت و خیابان برایتان بدل به میدان جنگ میشود، چون رعایت کردن قانون و تلاش برای حفظ سرعت مطمئنه و احترام گذاشتن به حقوق عابران پیاده، ناتوانی شما در رانندگی تلقی میشود!
بوق ها به صدا درمی آیند
در ترافیک میدان توحید در اتوبوس های بی آر تی پشت چراغ قرمز مانده ام. در این میدان علاوهبر اینکه ماشین ها روی خطوط سفید عابر توقف کردهاند، چندین ثانیه مانده به چراغ سبز در حالی که هنوز عابر در حال عبور از خط سفید است، بوق ها به صدا در میآیند و چراغ سبز نشده، حرکت میکنند. در ابتدای گزارش رضا در خاتمه صحبتهایش از رفتار شهروندی سوئدی میگفت، که تازه اینجا پشت ترافیک میدان توحید یادم می آید. وی میگفت: « در سوئد فردی شب را تا صبح پشت چراغ راهنمایی و رانندگی ایستاده، غافل از آنکه آن چراغ خراب بوده است.»