چرا برخی دختران خواستگار ندارند؟
یکی از سؤالهای معروفی که معمولاً از دختران مجرد پرسیده میشود این است که "چرا ازدواج نمیکنی؟! " برخی از دختران برای آنکه از شر این سؤالها خلاص شوند شروع میکنند به دعا کردن، دخیل بستن، پیش فالگیر رفتن و حتی دست زدن به عملهای زیبایی.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، تقریباً بیشتر دختران و پسران تمایل زیادی به ازدواج دارند و بالطبع مجرد ماندشان هم دلایلی دارد که یکی از آن علت ها نداشتن خواستگار است. این سؤال همیشه مطرح است که: "چرا برخی دختران اصلاً خواستگار ندارند و برخی دیگر مدام در حال رد کردن خواستگارهایشان هستند؟"
متأسفانه در جامعه ما قانون نانوشتهای در میان مردم باب شده که خوبی دختر را میتوان از تعداد خواستگارانش فهمید. یعنی هر دختری که تعداد خواستگارانش زیاد باشد معلوم میشود که دختر خوبی است و اصل و نسب دار است اما اگر دختری در زمان متعارف جامعه ازدواج نکند یا خواستگار زیادی نداشته باشد اینطور تعبیر میشود که حتماً مشکلی دارد که کسی سراغش نمیرود! آنوقت است که دختران و خانوادههایشان روزبهروز ناامیدتر، نگرانتر و دستپاچهتر میشوند و اعتمادبهنفس خود را درزمینه ی ازدواج از دست میدهند.
معمولاً افراد در مقابل این مشکل (نداشتن خواستگار) به دو نحو برخورد میکنند. برخی با آن کنار آمده و منتظر فراهم شدن شرایط خوب میشوند ولی عده ای دیگر مدام در تلاشاند تا از طرق مختلفی چون برقراری آشناییهای نادرست، دعانویسی و... خود را از این مهلکه نجات دهند.
علت اصلی نداشتن خواستگار چیست؟
برخی دلایلی که ممکن است باعث گردد دختران خواستگار نداشته باشند عبارتاند از :
1) خود را فقط لایق مردی با تحصیلات عالی میدانید و به روابط عاطفی توجه ندارید
شاید این رفتار در دخترانی که سطح تحصیلات بالایی دارند وجود داشته باشد، این رفتار خود باعث میشود که پسرها را از روی فاکتورهای عمومی بررسی کنند و به نحوی انگار از روی کاغذ تصمیم میگیرند که چطور پسری برای آنها مناسب است. مثلاً میگویند من شاغل هستم و تحصیلات عالی دارم پس عقلانی است که پسری با تحصیلات عالی و پولدار بخواهم.
بله شما لایق آن هستید که فردی را به دست آورید که بهخوبی با شما برخورد کند، توجه و عشق بهقدر کافی در زندگی خود داشته باشید و به کسی در دنیا دلبسته شوید که به شما متعهد باشد اما زندگی را بروی کاغذ ننویسید.
2) قصور و یا تقصیر اعضای خانواده
ممکن است یکی از اعضای خانواده مثل برادر، پدر و یا ... خلافکار یا بداخلاق باشند که شایسته است جهت تغییر سرنوشت دختر هم که شده خود را اصلاح نمایید.
3) دیده نمیشوید؟
گاه برخی از دخترخانمها به علل مختلفی چون خجالتی بودن، کمرویی، درونگرایی و... از حاضر شدن در جمعهای خانوادگی یا دوستان سر باز میزنند و به قولی انزواجو میشوند. در این حالت نیز اولاً به دلیل این مشکل شخصیتیشان و ثانیاً به خاطر دیده نشدن توسط واسطهها دچار تأخیر در ازدواج میشوند. راه چاره این مشکل، توسعه روابط اجتماعی دختر و خانواده او است. در چنین مواردی پیشنهاد میگردد چنین دخترانی با حفظ عفت و رعایت ضوابط اخلاقی و شرعی در مجامع و محافل زنانه نظیر روضههای خانگی، مراسم هیئتهای مذهبی و ... حضور یابند تا زمینه آشنایی مادران نیازمند عروس و یا واسطهها با چنین دختری مهیّا گردد. همچنین شرکت در جمعهای جدید به شما فرصت دیده شدن میدهد و در محیطهای جدید میتوانید عقاید خود، شخصیت و ظرفیت اداره یک زندگی را به دیگران نشان دهید.
4) هنوز درباره رابطه قبلی خود و اشتباهات گذشته صحبت میکنید
شاید قبلاً با فردی قصد ازدواج داشتهاید اما به سرانجام نرسیده است. این موضوع دیگر اهمیتی ندارد. به خودتان لطفی کنید و این موضوع را فراموش کنید و از آن بگذرید. همه ما دوستانی داریم که در افکار گذشته ی خود زندگی میکنند. این موضوع قطعاً ناراحتکننده است اما بعضی افراد متوجه اشتباه خود نمیشوند و حتی اگر اشتباه خود را بدانند نمیتوانند این موضوع را کنترل کنند و با آن در زندگی خود کنار بیایند.
وقتی رابطهای به هم میخورد به این صورت است که در بیشتر موارد یکطرف رابطه را ترک میکند و این موضوع باعث میشود که طرف دیگر رابطه بهشدت ضربه روحی بخورد و شاید برای چند ماه تا چند سال حالت افسردگی داشته باشد اما باید در چنین شرایطی بتوانید دوباره اعتماد به نفس و عزت نفس خود را به دست آورید و شرایط گذشته را فراموش کنید. با این کار میتوانید خود را آماده پذیرش فرد جدید و به دست گرفتن کنترل اوضاع زندگی خودکنید.
زندگی چه با شما و چه بدون شما جریان خود را حفظ میکند. این موضوع را باید درک کنید، از دیگران کمک بگیرید، خوشبختی و خوشحالی را باید دوباره به دست آورید. فرد قبلی تنها فرد روی زمین نبوده است. چه پسرها و چه دخترها باید این موضوع را فرابگیرند که چگونه از رابطههای قبلی خود جدا شوند و این موضوع را بدانید که افراد جدید دوست ندارند این موضوع را بشنوند که شما هنوز به فرد قبلی فکر میکنید و یا نمیتوانید شادباشید.
5) پسرها هم دیر ازدواج میکنند
برخی پسرها میگویند ما باید لیسانس بگیریم، بعد سربازی برویم، ارشد بگیریم، کار پیدا کنیم، وضعمان خوب شود و سپس به خواستگاری دختری برویم. با این برنامهای که آنها چیدهاند حداقل باید 35 سال به بالا به خواستگاری بروند. درنتیجه سن ازدواج دختران نیز بالا میرود.
6)ایراد گرفتنهای زیاد دختران از خواستگاران
هیچ دختری خود را یک آدم سختگیر نمیداند. اگر پای صحبت این دخترها بنشینید، چنین میشنوید: «مگر من چه توقعی دارم؟ من که خانه و ویلا و مهریه و شیربها نخواستم؛ همینقدر که پسری مرد زندگی باشد، برای من کافی است.»
بااینحال، همین دختران، پای انتخاب که میرسند، دچار وسواسهای بیهوده میشوند؛ «نکند تک پسر بودنش باعث لوس شدن او شده باشد! نکند پرجمعیت بودن خانواده او، بعدها برایم مشکل تراشی کند؟! این خواستگار را نمیپسندم؛ چون چاق است... اینیکی پدرش را ازدستداده، باید سرپرست خانواده خودش هم باشد و ... . مگر میشود با پسری که دانشجوست، ازدواج کرد»؟ همین وسواسهایی که به نظر خیلی از خانوادهها منطقی هم به نظر میرسند، باعث بالا رفتن سن دخترها و درنتیجه نبود خواستگار میشوند.
7)دختران: خودتان را بررسی کنید
سعی کنید اگر ایرادی دارید حتماً آن را بررسی کرده و برطرف کنید. چون درهرحال یک پسر دنبال دختری میگردد که به او افتخار کند. دختری نجیب، خوشاخلاق، شاد، فعال، خوشلباس، مرتب و .. . همچنین خانواده دختر باید در جامعه مرتب ظاهر شوند و اخلاق و رفتار خوبی از خود نشان دهند . چون خانواده یک پسر به تمام ویژگیهای یک دختر نظارت دارد.
گاهی هم میبینیم بدون هیچیک از دلایل گفتهشده یک دختر از داشتن خواستگار محروم است اما باید این را بدانید خداوندی که شمارا آفریده، کفو و همسر مناسب و متناسب با شمارا نیز در نظر گرفته است و بهموقع او را روانه منزل شما خواهد کرد، بهگونهای که هیچچیزی نخواهد توانست مانع ایجاد پیوند و ازدواج شما شود. بنابراین هیچوقت از مجرد ماندن نترسید و بدانید که بالاخره ازدواج میکنید. از نگاههای مردم نگران نباشید. آنها در هر شرایطی پشت سر شما حرف میزنند و جایشان همان پشت سر شماست .