چه کسی ناصر ملکمطیعی را ممنوعالکار کرد؟
روز گذشته در هیاهوی مرثیهسرایی سلبریتیها و غر زدنها و تسلیتها و به اصطلاح «کی بود کی بود من نبودم» گوییهای مدیران و سیاستگذاران امروز و دیروز درباره زنده یاد ناصر ملکمطیعی؛ پستهای اینستاگرامی و توییتری بهرام رادان و ترانه علیدوستی مثل بمب صدا کرد. این دو ستاره محبوب سینما درخواست کرده بودند تا فرصت هست و عزایی دیگر از راه نرسیده، مدیران فرهنگی آستین بالا زده و هر کاری ازشان برمیآید برای بازگشت بهروز وثوقی به ایران انجام دهند.
به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: تا همین چند روز پیش بهروز وثوقی یکی از «اسمشو نبر»های این مرز و بوم بود. ستاره مهمترین فیلمهای جریان موسوم به موج نو که در تمام سالهای اخیر در رسانههای رسمی نامش از تاریخ سینمای ایران حذف شده بود. این بازیگر اما بعد از مرگ ناصر ملکمطیعی دیگر ستاره دوران گذشته از سایه برون آمد و در قاب رسانهها قرار گرفت.
وقتی در مراسم تشییع پیکر ناصر ملکمطیعی پیام و صدای بهروز وثوقی پخش شد، میشد حدس زد این اتفاق آغاز حضور رسانهای این اسطوره سینما خواهد بود. اتفاقی که خیلی زود با پستهای اینستاگرامی بهرام رادان و ترانه علیدوستی تعبیر شد و بهرام رادان ضمن اعلام این خبر که «در وزارت ارشاد قبلی با مدیران این وزارتخانه دیدارهایی داشتیم تا ترتیبی اتخاذ شود این بازیگر پیشکسوت به ایران بازگردد» نوشت: «پخش صدای بهروزخان وثوقی در مراسم خاکسپاری پیکر عالیجناب ملکمطیعی از طرفی خوشحالم کرد و از طرفی غمگین، من که افتخار آشنایی و همصحبتی با قیصر سینمای ایران را داشته و دارم، همیشه از بابت عدم حضور چنین جواهری با گنجینه تجربهای غنی در وطنی متعلق به همه مردم ایران، افسرده و ناراحتم.» رادان در ادامه برای نخستینبار از تلاشهایش در این زمینه گفت: در دوران تصدی مدیریت قبلی ارشاد با کسب اجازه از خود بهروز خان بارها به دیدار مسئولان مربوطه رفتم تا ترتیبی دهند جناب وثوقی برای تجدید دیدار با سرزمین مادریشان به ایران تشریف بیاورند.
ترانه علیدوستی نیز با انتشار توییتی خواستار بازگرداندن بهروز وثوقی به ایران شد. علیدوستی در این توییت با ابراز تأسف برای تلاشهایی که میشد برای ناصر ملکمطیعی انجام داد، نوشت که هنوز برای بازگرداندن بهروز وثوقی برای کسانی که عاشقانه دوستش دارند، فرصت هست. ترانه نوشت: زمان امان نداد بیش از این برای کسی که بخشی از هویت ملی فرهنگیمون بود، بیشتر تلاش کنیم. هر چند که نمیدانم دیگر میشد چه کرد. اما برای کنار گذاشتن خصومت با بهروز وثوقی، برای بازگرداندنش به کشور پیش آنها که عاشقانه دوستش دارند، هنوز فرصت هست. مثل خیلیهای دیگر!
چپ و راست در یک جبهه
رسانههای رسمی و مجازی در روزهای اخیر راز این موضوع را که چرا ما ایرانیها را مردهپرست میخوانند، فاش کردهاند. رسانههایی که اول تا آخرشان را مرثیهخوانی و البته ستایشنامههای گاه اغراق شده درباره زندهیاد ملکمطیعی پر کرده است. بخش مهمتر ماجرا اما جایی است که بزرگان و تصمیمسازان امور همگی بلااستثنا علیه ممنوعیتهایی که بر این بازیگر فقید روا داشته شد گفته و نوشته و اعتراض کردهاند و جریانی را که باعث حذف این چهره شناخته شده از سینمای ایران شده زیر سوال بردهاند. غافل از اینکه اگر واقعا چنین اجماعی علیه محدودیت و ممنوعیت در دولتمردان این سرزمین وجود داشته و دارد، پس راز این همه ممنوعالفعالیتی و ممنوعالتصویری و ممنوعالحضوری و ممنوعالورودی که وجود دارد، چیست و امثال ناصرخان ملکمطیعی را چه کسانی ممنوع کردند و به جایی رساندند که فقط و فقط مرگ پایانبخش ٤٠سال سکوتش شد.
علیه محدودیت
جایزه بحثانگیزترین و تناقضآمیزترین موضعگیری در داستان درگذشت ناصرخان ملکمطیعی را میتوان به صداوسیما داد. رسانهای که همین چند ماه پیش دو برنامهای را که با ملکمطیعی گفتوگو کرده بودند را از آنتن پایین کشید، اما با درگذشت ناصرخان در بخش خبریاش رزومه کاریاش را نشان داد. این تناقض را در پیامهای دیگر مسئولان و مدیران نیز دیدیم. انگار نه انگار که این مدیران و تصمیمسازان در ٤٠سال گذشته مصدر امور گوناگونی بودهاند و اتفاقا در این مدت کمترین واکنشی به ممنوعالفعالیتی ملکمطیعی و بازیگرانی چون فردین، وثوقی و البته فروزان و پوری بنایی نشان نداده بودند.
اما با اعلام درگذشت ناصرخان؛ سیل اعتراضها به ممنوعیت حضور چهلساله او در فضای مجازی جاری شد.
محمدعلی ابطحی، معاون رئیسجمهوری دولت اصلاحات که حداقل هشتسال از ٤٠سال ممنوعیت کاری ملکمطیعی در دوره ایشان بوده، نوشته: آرامی، صبوری و ایراندوستی ملکمطیعی کمنظیر بود. کسانی که بیمهری در حق هنرمندان این کشور روا میدارند، بیمهری به مردم ایران میکنند. دلم سوخت. هم برای پرواز کردن یک پیشکسوت هنری، هم برای بیمهریهایی که بهخصوص در این اواخر دید.
هشتسال دیگر از ٤٠سال هم در دوره دکتر احمدینژاد بوده است. دکتر در مورد این قضیه نوشته: برای سیستم خوب نیست که وقتی تودههای مردم به شخصی یا هنرمندی ابراز علاقه میکنند، نزد متولیان و اصحاب قدرت مغضوب و مطرود باشد و بالعکس.
احمد خمینی هم درگذشت ناصر ملکمطیعی را تسلیت گفته است. محمود صادقی، نماینده مجلس نیز نوشته: من یک احساس نوستالژیک نسبت به او دارم. گاه فیلمهایش را میدیدم. فیلمهایی که او بازی میکرد، محبوب بود. آن فیلمها نوعا عرصه جدال «مرد» و «نامرد» بود؛ مرد مظهر لوطیگری و مرام و مردانگی و نامرد مظهر ناجوانمردی و زشتی و پلشتی و نزولخواری و خیانت. ماهیت ارزشهایی که در این فیلمها ترویج میشد، تضادی با نظام ارزشی جامعه نداشت.
عزتالله ضرغامی، رئیس سابق صداوسیما درباره ممنوعالتصویری بازیگران قبل از انقلاب گفته است: سیاستهای سینمایی ١٠سال اول انقلاب به نوعی ریلگذاری برای آینده شد. اینکه کدام بازیگران ممنوع و کدام یک باید مجاز باشند. هرگز تحت ضابطه نیامد و مدیران بعدی مثل من مقهور آن شدند.
زیباکلام از عشق و مهر نوه ١٠سالهاش به ملکمطیعی نوشته و آن را دلیلی بر شکست سیاستهای فرهنگی خوانده است.
راهی که باید رفت
هنرمندان در تکریم ناصر ملکمطیعی سنگ تمام گذاشتند و بسیاری در فضای مجازی و بسیاری دیگر در رسانههای رسمی از شخصیت و کار ناصرخان گفتند. در این بین اما شاید بشود گفت ترانه علیدوستی آیندهنگرانهترین نگاه را به این قضیه داشت و از فرداها نوشت. فردایی که دوباره مرگ عزیزی دیگر، عقدهگشاییهای دیگری را در رسانهها باعث خواهد شد.
آیا مسئولانی که در روزهای اخیر به مصداق «کی بود کی بود من نبودم» تقصیر ممنوعیتها را گردن دستهای پشت پرده انداخته و حساب خود و دوره مدیریت خودشان را از دیگران جدا کردند، بهتر نیست حالا که توجهات به این قضیه جلب شده اگر کاری از آنها برمیآید برای ممنوعهای فعلی به انجام رسانند؟ بهتر نیست دوران ممنوعالورودی هنرمندانی دیگر را نقطه پایان بگذارند؟ آیا دوباره فقدان عزیزی دیگر بهانهای خواهد شد برای شکایت و اعتراض به سیاستهایی که با هر متر و معیاری خود مدیران معترض هم بازوی اعمال آنها بودهاند؟!
روایتی دیگر
وقتی سید فخرالدین انوار به معاونت سینمایی رفت و سید محمد بهشتی راهی بنیاد سینمایی فارابی شد؛ انوار و بهشتی در این دوره فضایی جدید در سینما ایجاد کردند و ریلگذاری متفاوتی از گذشتگان در پیش گرفتند. مسیر جدید بهصورت مشخص به سینمای هنری و معناگرا بها میداد و بدیهی بود که چهرههای پرمخاطبی همچون ملکمطیعی و فردین که برآمده از سینمای بدنه بودند امکان ادامه فعالیت در این فضا را پیدا نمیکردند. نتیجه این شد که فردین به کار فرشفروشی پرداخت و بهدور از سینما فوت کرد. ملکمطیعی نیز گوشه انزوا کشیده شد.
محمد بهشتی در مصاحبهای که مجله پنجره داشته است چنین میگوید: این جماعت (بازیگران چهره سینمای پیش از انقلاب) توبه کردند و ما هم پذیرفتیم که در ایران بمانند و کار کنند؛ اما بعد دیدیم مگر میشود مخاطب سینما تکتک فیلمهای قبلی را از یاد ببرد؟ به همین خاطر مجبور شدیم تمام مصادیق سینمای قبل از انقلاب را پاککنیم و درنهایت تصمیم این شد که این افراد کار نکنند.
روایتی از آن روزها
عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت وگویی که سال ٩٢ با سایت خبری خبرآنلاین داشت، روایت جالبی دارد: آن زمان یک دعوای مفصلی بر سر اکران فیلم برزخیها به وجود آمد؛ که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و علیه من موضع میگرفتند تا آقای مسیح مهاجری.. این مساله خودش یک پرونده است که جنجال زیادی درست کرد به همهجا ازجمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی از آن در مطبوعات آن دوران هست. هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره میکردند، مثل کیهان به ما میتاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد وا اسلاما سر میدادند. در آن هیاهو هیچکس نیامد ببیند که اصلاً داستان فیلم برزخیها چیست.
معادیخواه در آن زمان به دو دلیل از اکران فیلم حمایت میکند. نخست به دلیل محتوای فیلم که اعلام همکاری بازیگران سرشناس سینمای پیش از انقلاب با مردم و انقلاب اسلامی بود، دلیل دوم هم حفظ حرمت امضای وزیری بود که به تهیهکننده مجوز ساخت این فیلم را داده بود و تهیهکننده به اعتبار این امضا ده میلیون تومان سرمایهگذاری کرده بود.
معادیخواه روایتی هم از جلسهای که با رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنهای داشته است ارائه میدهد. او میگوید که ایشان را در جریان مسئله قراردادم و فشارها را هم توضیح دادم. نظر ایشان این بود که بهصرف حضور یک بازیگر در فیلم نباید جلوی اکران آن گرفته شود و اگر فیلم اشکالی ازنظر محتوایی ندارد میتواند اکران داشته باشد. مهدی کلهر در گفتوگویی با ماهنامه سینما رسانه گفت: روزی که ما جلوی فیلم برزخیها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت: آقای خامنهای میگویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگر فیلم اشکالی دارد؛ اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان بدهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد!