وقتی زنان افسرده میشوند
افسردگی یک بیماری خلقی است. اختلالات خلقی طبقهبندی متفاوتی دارد اما چیزی که باعث میشود افسردگی به عنوان یک بیماری خلقی برچسب بخورد مجموعهای از علائم است؛ بیحالی، سستی، فقدان انرژی، احساس گناه یا احساس بیارزشی از علائم افسردگی است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، محمدتقی حسنزاده رئیس مرکز مطالعات وزارت ورزش و جوانان میگوید :میزان افسردگی در بین دختران بیشتر از پسران است. پیش از این نیز آمارهای ارائه شده جهانی نشان میداد ابتلای زنان به افسردگی تا دو برابر بیش از مردان است اما در گزارش انجمن روانشناسی ایران آمده است که سهم زنان ایرانی از این اختلال روانی، سه تا چهار برابر بیشتر از حد معمول است. استاندارد افسردگی زنان، بین پنج تا هفت درصد است اما با ارقام اعلام شده بین 15 تا 28 درصد زنان ایرانی افسردهاند. با یک حساب سرانگشتی، میتوان افسردگی را خطری جدی تلقی کرد چرا که زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و علاوه بر آن، بهطور مستقیم تربیت کودکان را نیز در خانواده بر عهده دارند.
به گفته مهناز حاجلو کارشناس ارشد روانشناسی بالینی «فرزندان مادران افسرده، هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی خود دچار مشکلاتی خواهند شد.» آخرین نرخ شیوع اختلالات روانی که در میان زنان، 26 درصد و در میان مردان 15 درصد اعلام شده است، نشان میدهد زنان با اختلافی یازده درصدی بر سکوی نخست ابتلا به افسردگی در کشور ایستاده اند!
هر غصهای، افسردگی نیست
کم شدن اعتماد به نفس، تغییر در وزن و وضعیت اشتهای فرد یا وضعیت خواب بیعزتی یا از دست دادن علائمی مثل شوق زندگی که فرد پیش از ابتلا داشته نیز در همین گروه قرار میگیرد. گاهی شدت افسردگی به حدی است که فرد به مرگ فکر میکند و احتمال خودکشی وجود دارد. روانشناسان میگویند برای بررسی افسردگی، فرد باید پنج علامت از این علائم را در یک مدت زمان مشخص دارا باشد و البته مهمترین شرط آن است که این علائم به عملکرد اجتماعی، تحصیلی، کاری، خانوادگی و... اثر منفی وارد کرده باشد.»
کدام زنان افسرده ترند؟
دکتر سیما فردوسی روانشناس در این باره میگوید: «سن افسردگی زنان خانه دار معمولا از سن ۳۷ سالگی به بعد است که بهدنبال بروز علائم یائسگی تشدید میشود، اما در حالی که زنان طبقه متوسط تا 6 درصد مبتلا به افسردگی میشوند، ۲۳ درصد از زنان کارمند در چاه این اختلال روانی اسیر هستند زیرا زندگی آنها سرشار از فشار و اضطراب است.»
به گفته وی «زن حساستر و عاطفیتر از مرد است و وقتی مجبور میشود دوشادوش مرد برای تامین مایحتاج زندگی و ازدواج و اشتغال کار کند، فشار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روحی و روانی شوهر و فرزندان را در خانه و در جامعه تحمل کند، بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرد.» او میگوید: «در برخی مناطق از کشور به دلیل رفتارهای بد خانواده و سنتهای نادرست، برخورد مناسبی با زنان نمیشود و میزان افسردگی زنان در این مناطق بیشتر است. اما این موضوع در شهرها حتی شهرهای توسعه یافته نیز دیده میشود.وقتی زن باید با حداقل درآمد شوهر مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر یا فرزندان و اطرافیان تحمل کند و سنگ صبور همه باشد اما در مقابل هیچکس به حرف او گوش ندهد، معلوم است که افسردگی در بین این قشر بیشتر میشود.»
ضعف مهارت ارتباطی؛ یک عامل مهم
اما در مقابل، مهناز حاجلو کارشناس ارشد روانشناسی بالینی میگوید: «کسی که حجم زیادی از استرس در نتیجه فقدان کسی یا چیزی را تحمل میکند احتمال ابتلا به افسردگی دارد. مثلا سقط جنین یا از دست دادن همسر که در این حالت اگر فرد مهارت مدیریت بر هیجانش را نیاموخته باشد مثل کامپیوتری که هنگ میکند، زانو به زمین میزند، کمرش خم میشود و در چاه عمیق افسردگی گرفتار میشود.»
زندگی مدرن، انسانها را افسردهتر میکند
ااختلالات افسردگی یا درون زاد هستند یا برون زاد. عوامل درون زاد شامل زمینه ژنتیکی فعال و اختلالات هورمونی است. کسی که در خانوادهاش سابقه اختلال خلقی وجود دارد نسبت به افرادی که این سابقه فامیلی را ندارند احتمال بیشتری در ابتلا به افسردگی دارد. عامل دیگر تغییر در میزان بعضی از هورمونها و انتقالدهندههای شیمیایی- عصبی مغز است. دانشمندان ثابت کردهاند این مواد میتوانند در بروز اختلالات خلقی تاثیرگذار باشند. البته ما نمیتوانیم نتیجهگیری کنیم کسی که ژن فعال افسردگی دارد، افسرده میشود. بلکه مجموعهای از عوامل سبب افسردگی میشود. مثل سطح استرسهایی که در زندگی تجربه میکنیم.
به گفته حاجلو، زندگی شهری در دنیای مدرن امروزی، در کنار پیشرفت تکنولوژی و تلاش هر روزه برای داشتن زندگی مادی بهتر سبب میشود تا انسانها بیشتر به چاه افسردگی سقوط کنند. به ویژه آنکه زنان حساسترند، از این رو احتمال بیشتری برای لغزیدن پایشان و سقوط آنها به چاه افسردگی وجود دارد. انگار افسردگی در هر لحظه در کمین زنان ایرانی نشسته است تا سایه سیاهش را بر زندگی آنان بگستراند و آنها باید هر روز برای درامان ماندن از سایه سیاه این اختلال روانی برنامهریزی کنند. سایه سیاهی که گسترده شدنش میتواند کمر یک زندگی را خم کند.