رفتارهایی که نمیپسندید برای همسر هم نپسندید!
دوست دارید تا دیگران همیشه با شما برخورد مناسبی داشته باشند. مورد تشویق و تحسین قرار گرفتن را بسیار می پسندید و از این که کسی به علت یک رفتار یا گفتار بر شما خرده بگیرد، غمگین می شوید. اما آیا همین را خود در قبال دیگران انجام می دهید؟
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، اگر همسرتان شما را تحقیر کند، چه احساسی خواهید داشت؟ اگر در خانه داد و فریاد راه بیندازد چهطور؟ اگر به شما دروغ بگوید... ؟ اگر به شما تهمت بزند...؟ اگر با شما در بحرانها همراهی نکند...؟ اگر در کمال خستگی از شما تقاضای غیرمنطقی داشته باشد...؟ اگر به هنگام بیماری از شما مراقب نکند...؟ اگر گذشتههای تلخ را به رخ شما بکشد...؟ اگر شما را درک نکند...؟ اگر به شما نگوید که دوستتان دارد... ؟ و اگر به پاسخ های بالا فکر کنید، متوجه می شوید که شما هم وقتی همسرتان را تحقیر می کنید، قطعا احساس خوبی به او دست نمی دهد.زمانی که صدایتان بیش از اندازه بالا می رود، موضوعاتی را از او مخفی می کنید، خود را برتر از او بدانید و این را مداوم در زندگی به رخ او بکشید و... یقینا همانگونه که شما در برابر سوالات بالا نگرش مثبتی نداشتید، همسرتان هم در برابر این گونه رفتارهای شما، احساس خوبی نخواهد داشت.
اگر عینک زیبایی بر چشم بزنیم و حالا قضیه را طوری دیگر نگاه کنیم، یعنی اگر از شما تعریف کند، اگر از فعالیتهایتان تقدیر کند چه احساسی پیدا می کنید؟ اگر به شما بگوید که برای او مهم هستید چه حالی به شما دست می دهد؟اگر با شما رو راست باشد؟ اگر وقت بیشتری را با شما صرف کند؟ اگر مهربان و خوشاخلاق باشد؟ اگر موقعیّت فیزیکی، مادی، و روانی شما را در نظر داشته باشد؟ و اگر ...
در پاسخ به این سوالات به این نتیجه خواهید رسید که، آنچه را برای خود می پسندید، برای او نیز بپسندید. در واقع خود را برای چند لحظه جای او بگذارید. فرض کنید اگر خسته وارد خانه شدید توانایی شنیدن غرهای اینکه چرا خریدهای منزل را نخریده است را دارید؟ یا فرض کنید اگردر آخر ماه پولی در حسابتان نمانده باشد و یکی از اعضای خانواده بدون درک این موضوع از شما پولی بخواهد چه به او پاسخ می دهید؟ گاهی لزومی بر بحث و جدال های روزانه با همسر خود نیست اگر فقط برای چند لحظه خودتان نباشید و فکر کنید او هستید. در واقع شما یاد می گیرید که زندگی زناشویی را صرفاً از دیدگاه خود نبینید بلکه از دیدگاه همسرتان نیز آگاه شوید.
اوایلی که رانندگی یاد گرفته بودم، همسرم کنارم مینشست تا در رانندگی مهارت پیدا کنم. اما او که همیشه در صندلی راننده ننشسته بود، نمی توانست زاویهی دید مرا داشته باشد و مرتّباً اشتباه می کرد. در واقع تذکّراتی که می داد بجا و صحیح نبود. یک روز که مشغول پارک دوبل بودم گفت: «نرو، نرو! با این فرمان بری، رفتن تو جوی آب.» من که با آینه بغل به اوضاع مسلّط بودم، در همان حال توقّف کردم، از ماشین پیاده شدم و به او گفتم پشت فرمان بنشیند.
وقتی نشست، گفتم: «قبل از حرکت خوب نگاه کن! الآن زاویه دیدت فرقی نکرده؟ فکر می کنی اگر با همین فرمان برم در جوی آب می افتم؟» خوب معلوم است که جوابش چه بود... برای اینکه بتوانیم از زاویهی دید همسرمان به دنیا نگاه کنیم، باید در جای او بنشینیم. در موقعیّت خودمان قادر به انجام این کار نخواهیم بود. باید بتوانیم دنیا را از دید او ببینیم. درست از همان زاویه یی که او به پیرامون خود نگاه می کند، تا احساسات و رفتار او را خوب درک کنیم. زندگی زناشویی پر از سوءتفاهمهاییست که فقط به آن دلیل اتّفاق می افتد که دیدگاههای متفاوت زن و شوهر به دلیل نگاه کردن به یک مسئله واحد از دو منظر است. مثلاً شما می خواهید به اتفاق همسرتان به سینما بروید، زیرا از یکنواختی زندگی خسته شده اید و همسرتان می خواهد همراه شما به دیدن مادر بیمارش برود چون نگران اوست و در این شرایط هیچ پدیده یی نمی تواند او را شاد کند.
حال اگر شما از دیدگاه او آگاه نشوید یا برعکس او دیدگاه شما را نداند، چه می شود؟ یا یکی از شما دو نفر بدون در نظر گرفتن تمایل دیگری، طرف مقابل را مجبور به همراهی با خود می کند که در این صورت کدورت میان دو نفر حاصل خواهد شد و از لحظات نیز لذّتی حاصل نمی گردد. یا آنکه به نتیجه یی نمیرسید و هر دو با خاطری مکدّر در منزل می مانید، ولی اگر از دیدگاه هم مطلع باشید، اوضاع فرق خواهد کرد.
حال مان باهم یکی باشد
یکی از همکاران برایم تعریف می کرد که: «مدت ها بود از یکنواختی زندگی خسته شده بودم، دلم گرفته بود و می خواستم هر طور شده از شهر خارج شوم و حتّا اگر برای یک روز هم که شده به مسافرت بروم. نیاز شدیدی به حضور در دامان طبیعت احساس می کردم. تا اینکه همسر برادرم پیشنهاد داد که با دیگر اعضای فامیل به یک مسافرت دو روزه برویم. من که بی قرار چنین مسافرتی بودم، پذیرفتم. وقتی با همسرم در میان گذاشتم، ابتدا نپذیرفت، اما به اصرار من با این مسافرت موافقت کرد. بچهها هم بسیار خوشحال بودند.
ولی وقتی از مسافرت بازگشتیم، نه تنها هیچیک از ما تجدید قوا نکرده بودیم، بلکه احساس دل گرفتگی، غمگینی و رنجش خاطر زیادی داشتیم، طوری که تا دو هفته تألمات ناشی از آن آزارمان می داد. من زمانی توانستم تا حدودی آرامش پیدا کنم که تلاش کردم مشکلات و شرایط ویژهی همسرم را درک کنم و بفهمم که در پس آن همه بهانه جوییها و بداخلاقی ها چه پیامی وجود دارد. در آن زمان به واسطهی خانه یی که خریده بودیم، مقروض بودیم و همسرم با کار و تلاش بی وقفه تلاش می کرد قرضهایش را بپردازد و این مسافرت اگر چه کوتاه بود، علاوه بر اینکه دو روز او را از کار می انداخت و درآمدی در این دو روز نداشت، هزینهی مسافرت را هم در بر داشت که فشار عصبی مضاعفی بر همسرم وارد می کرد. او حس می کرد من شرایط او را درک نمی کنم، من هم حس می کردم او مرا درک نمی کند.»
درک ما از شرایط و اوضاع از منظر همسرمان، صمیمیت بیشتری در خانواده ایجاد می کند. سعی کنید دنیا را از دید همسر خود نیز ببینید. فکر نکنید همسر شما باید پیشگو باشد و بداند در ذهن شما چه میگذرد و دیدگاه شما را در هر مورد بداند. این تصوّر غیرمنطقیست. در مورد دیدگاه های همسر خود سوال کنید و دیدگاه خود را نیز در هر مورد به او بگویید. سعی در مشاجره و حاکم کردن دیدگاه خود نداشته باشید، بلکه فقط آن را بیان کنید.
«دوست ندارم با دوستانت به مسافرت بروی.»
«وقتی به سرو وضعت نمی رسی، ناراحت می شوم.»
«وقتی به من زنگ نزدی، فکر کردم که ...»
«رفتن به منزل برادرت را صلاح نمی دانم، چون...»
«به نظر من درست نیست در این شرایط به مسافرت برویم.»
با بیان دیدگاه های خود و شنیدن دیدگاههای او می توانید از بروز مشاجرات پیشگیری کنید. آنچه برای خود دوست دارید، برای همسرتان هم دوست بدارید و هر آنچه برای خود نمی پسندید برای او هم نپسندید.