انجمن پرخوران گمنام
امان از پرخوری که عده بسیاری را به خود درگیر کرده است. افرادی که به شکل وسوسهآمیز دل از خوراکیها نمیکنند و بدتر آنکه از پرخوری خود نیز در عذابند. آنها دست خودشان نیست، اجباری میل به غذا دارند ودرصددند به هر طریقی از درشتی اندام خود بکاهند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، حال در این میان انجمنی از سال ۸۳ پرخوران را گرد هم آورده تا در مسیر لاغر شدن نقش حمایتی خود را ایفا کند.
«از زمانی که یادم میآید، هیکل درشتی داشتم و از بقیه هم کلاسیهایم چاقتر بودم. با ازدواج و بارداری هم وزنم بالاتر رفت، به حدی که از شدت چاقی به بیماریهای زنان، کمردرد، اعصاب و حتی وسواس دچار شده بودم. هر کسی هر مشاور تغذیهای را که معرفی میکرد، میرفتم تا از وزن اضافی رها شوم. از باشگاه و پیادهروی در گرمای ظهر گرفته تا انواع قرصهای لاغری و ضداشتها، همه و همه را امتحان کردم، اما نتیجه نمیگرفتم. اگر هم این روشها برایم مفید بود، فقط چند ماه یا چند هفته ادامه داشت و با یک تلنگر کوچک دوباره به حالت اولم برمیگشتم یا حتی بدتر هم میشدم.» اینها را بانویی پرخور از یزد میگوید. او ادامه میدهد: بیشتر آدمها به افراد چاق به دید یک بیمار نگاه نکرده و فکر میکنند هر فردی که چاق است، تنبل، شکمپرست و بیغم وغصهای است. این طرز تفکر باعث میشد که روزبهروز منزویتر شوم، تا جایی که اعتماد به نفسم از بین رفته بود و سعی میکردم خودم را از دید دیگران پنهان کنم. حتی در مهمانیها شرکت نمیکردم و هر جا چند نفر با هم صحبت میکردند، فکر میکردم در مورد چاقی من حرف میزنند و گاهی هم پیش میآمد که مستقیما به خودم میگفتند و مسخرهام میکردند. این پرخور میافزاید: وضعیت بهگونهای بود که حتی پیش پزشکان عمومی برای سرماخودگی ساده هم میرفتم، اولین چیزی که میگفتند این بود؛ برو لاغر شو خوب میشی! وقتی از آنها سوال میکردم چطوری؟ با لحن مسخرهآمیز و تحقیرکننده میگفتند خب نخور تا لاغر شوی و اصلا متوجه ماهیت بیماری من نبودند، چرا که من به صورت ناخودآگاه و بدون اراده دست به پرخوری میزدم. او اظهار میکند: واقعا ناامید شده بودم چرا بقیه میخورند و لاغر هستند و من حتی با خوردن آب هم چاق میشوم.
عضویت رایگان
این عضو انجمن پرخوران گمنام عنوان میکند: خلاصه با فشار اطرافیان در باشگاه ثبتنام کردم و از آنجا که وزنم زیاد شده بود و نمیتوانستم حرکات ورزشی را انجام دهم، یوگا را انتخاب کردم. همانجابود که فردی به من پیشنهاد داد و گفت که انجمنی هست که میگویند وزن را کم میکند و پرخوران را از افسردگی بیرون میآورد. من که تمام راهها را رفته و جوابی نگرفته بودم، با ناامیدی آدرس را پرسیدم و به انجمن رفتم. وقتی وارد جلسه شدم، افرادی تجربههایشان را در مورد رسیدن به وزن دلخواهشان مطرح کردند و من با کمال ناباوری فقط گوش میدادم. باورش برایم سخت بود که در جایی به حرفهایم گوش دهند، بدون آنکه هیچپولی بابت عضویت دریافت کنند. این شهروند پرخور میگوید: در انجمن پرخوران گمنام برخلاف جاهای دیگری که رفته بودم، هیچکس نپرسید چند کیلو هستی؟ چقدر اضافه وزن داری؟ جالبتر از همه این بود که به من گفتند، تنها لازمه عضویت تمایل به قطع پرخوری بیاختیار است. این پرخور میگوید من هم که از بس برای چاقی و اضافه وزن پول دارو و دکتر و مراکز مشاوره و باشگاه و عمل جراحی داده بودم با تمام وجودم پذیرفتم و دوستی را به عنوان راهنما انتخاب کردم و 12 قدم پرخوران گمنام را شروع کردم. او میافزاید: با انجام 12قدم تازه متوجه ماهیت بیماریام شدم که چقدر عمیق بوده است. در واقع 12 قدم من را به دوران کودکی درونم برد که هنوز بالغ نشده و در همان دوران باقی مانده است. زمانی را به یاد آوردم که کودک بودم و نیاز به محبت و عشق والدینم داشتم، اما آنها راهش را بلد نبودند و با خوراکی آرامم میکردند. در واقع همیشه جایزههای من مواد غذایی بود و هر جا میخواستند ساکتم کنند با غذای خوشمزه این کار را انجام میدادند و این رفتار در ضمیر ناخودآگاه من اثر گذاشته بود. هر جا که کم میآوردم، غذا میخوردم. هرجا احساساتم درگیر میشد جای گفتن خواستهها و نیازهایم غذا میخوردم، چون غذا را مسکن تمام دردهایم میدانستم و بهطور ناخودآگاه من را به سمت خودش میکشاند. شاید باورش سخت باشد، اما آنقدر درگیر افکارم میشدم که اصلا متوجه نمیشدم چی و چقدر خوردهام. بعضی وقتها گریه میکردم و غذا میخوردم. در واقع با غذا میخواستم خلأ درونیام را پر کنم، چون بعد از خوردن غذا و سنگین شدن معده ام میافتادم و گوشهای میخوابیدم. اکنون با داشتن تمایل به رها شدن از درد پرخوری بیاختیار جای رفتن به سمت قابلمه غذا به دوستان و راهنمایم در انجمن پورخوران زنگ میزنم و در مورد حال و احساس آن لحظهام با آنها صحبت میکنم. عضو انجمن پرخوران گمنام میگوید: قبل از ورود به انجمن 119 کیلو بودم و در حال حاضر به 95 کیلو رسیدهام، حتی خدا را شکر میکنم که من را چاق آفریده تا پیام انجمن را دریافت کنم. من در انجمن خود را پیدا کردم. او با بیان اینکه شعار انجمن این است که زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند، میافزاید: امیدوارم به یک فرد پرخور هم به عنوان یک بیمار بیاختیارخور نگاه شود.
کاهش وزن 53 کیلویی
او مردی پرخور است. 37 سال دارد و اهل تهران است. هفت سالی است که به عضویت انجمن پرخوران گمنام درآمده است. او میگوید: 124 کیلو بودم که به انجمن راه یافتم و الان 71 کیلو هستم. این پرخور تهرانی اظهار میکند: من در این انجمن وسوسه و میل اجبار به غذا خوردن را از دست دادم. او معتقد است انجمن کمک میکند که فرد بعد از تهیه برنامه غذایی بتواند از شرپرخوری بیاختیار نجات پیدا کند.
با شادی و ناراحتی غذا میخورم
«از کودکی علاقه زیادی به غذا خوردن داشتم، بهگونهای که فکر و ذهن و احساساتم درگیر این مساله میشد، حتی بازیهای کودکانهام با خوردن خوراکی ارتباط تنگاتنگی داشت، یعنی با افرادی ارتباط برقرار میکردم که مثل من خوردن را دوست داشته باشند. این روند را ادامه دادم تا اینکه سنم بالاتر رفت، تا جایی که با احساس ناراحتی، خوشحالی و هیجانزدگی فقط غذا میخوردم.» این حرفهای زن پرخور 47 سالهای از تهران است که میگوید. او با بیان اینکه بسیار کم بیاشتهایی را تجربه کردم، میافزاید: ما چند دسته پرخور داریم. عدهای پرخور عصبیاند و هر حالتی آنها را به خوردن خوراکیها میکشاند. عدهای بیاشتهای عصبیاند و عدهای میخورند و عمدا بالا میآورند که چاق نشوند. این زن اظهار میکند: راههای مختلفی را برای رسیدن به وزن مطلوب امتحان کردم، اما بینتیجه بود تا اینکه با انجمنپرخوران آشنا شدم. او در مورد برنامههای این انجمن میگوید: در جلسات از احساسات خود میگوییم و راهنما یا حامی از ما حمایت میکند. باید جلسات را مرتب شرکت کنیم تا به نتیجه برسیم، حتی با بهبودیها هم در ارتباطیم. او اضافه میکند: در گذشته وقتی برنامه غذایی را از دکتر تغذیه میگرفتم از حمایت خبری نبود، اما در انجمن ما برنامه غذایی خود را با راهنما بررسی میکنیم. بدن پرخوران به برخی غذاها آلرژی دارد که ما در انجمن از آن به عنوان ویار یاد میکنیم. برای مثال برنج برای من حکم ویار را دارد. وقتی یک قاشق برنج بخورم، دیگر نمیتوانم از خوردن یک بشقاب برنج صرفنظر کنم. از این رو راهنما بر اساس شناسایی ویارهای من برنامه غذاییام را تنظیم میکند و این قضیه باعث میشود که وزنم ثابت بماند و به تعادل برسم. این عضو انجمن پرخوران گمنام میگوید: حدود 9 سالی است که با انجمن پرخوران گمنام آشنا شدم. در ابتدا 126 کیلو بودم و اکنون به وزن 66 کیلو رسیدهام و نسبت به گذشته نیز اعتماد به نفس بیشتری دارم.
روح گرسنه
10 سال و هفت ماه و 18 روز است که با انجمن پرخوران گمنام همراه است. زن پرخور 46ساله مشهدی درباره این انجمن میگوید: برنامه پرخوران گمنام برای کاهش وزن در امور متخصصان تغذیه دخالت ندارد و از مشورت اعضا استفاده میکند. او بیان میکند: در واقع فضای امنی فراهم است که اعضا تجربه، نیرو و امیدشان را با افرادی که هنوز از پرخوری درعذاب هستند، به اشتراک بگذارند تا آنها از درد بیماری پرخوری رها شوند. این زن پرخور با بیان اینکه جلسات ما در مکانهای مختلف برگزار میشود، اظهار میکند: زمان آشنایی با انجمن 100 کیلو بودم و هیچامیدی به کاهش وزن نداشتم. این در حالی است که همیشه در فکر کم کردن وزن بودم. این اواخر حتی روحیه خرید هم نداشتم، چون لباسی اندازه من پیدا نمیشد، تا جایی که اعتماد به نفسم را از دست دادم و افراد لاغر در نظرم خوشبختترین افراد بودند. او اضافه میکند: حضور در انجمن موجب کاهش وزن و به تبع افزایش اعتماد به نفسم شد. اکنون به 70 کیلو رسیدهام، چرا که فهمیدم روحم گرسنه بوده است و اکنون با خدمت کردن به دیگران و با داشتن پرهیزهای غذایی تغذیه سالمی دارم. این عضو انجمن پرخوران گمنام میگوید: من با برنامههای انجمن خود را شناختم و از راهنمایی شروع به ادامه تحصیل کردم و اکنون ترم پنج جامعهشناسی هستم.
عضویت حدود 6هزار نفر
مسئول کمیته روابط عمومی انجمن پرخوران گمنام که خود نیز یکی از پرخوران است، درباره این انجمن میگوید: انجمن پرخوران گمنام یک انجمن جهانی است که برمبنای 12 قدم و12 سنت برپا میشود و متشکل از زنان و مردانی است که از بیماری پرخوری رنج میبرند. اعضا با جمع شدن در جلسات تجربیات و امیدشان را با هم به اشتراک میگذارند. ما در انجمن به این باور رسیدهایم که بیماری پرخوری سه بعد دارد؛ جسمی، روحی، فکری. او با بیان اینکه پرهیز ما قطع خوردن بیاختیار است، میافزاید: انجمن ما در ۱۴ شهرستان دایر است و حدود ششهزار نفر عضو دارد. با تمام این تفاسیر باید بگوییم که بزرگترین نکته در درددل پرخوران این است، آنها را به چشم یک بیمار نگاه کنیم و در مسیر پر فراز و نشیب لاغری تنهایشان نگذاریم.