ریزش و رویش مشاغل
«در اقتصاد سنتی، بازار چیزی بیشتر از یک فروشگاه بود. انبار غله بود. کارگاه بود. بانک هم بود. آنجا بود که زمیندارها محصولشان را میفروختند، صنعتگران کالاهایشان را تولید میکردند، بازرگانان اجناسشان را معامله میکردند، آنهایی که پول لازم داشتند میرفتند وام میگرفتند و همانجا هم بود که تجار مسجد و مدرسه میساختند و پولش را میدادند.
به علاوه، بازار نه تودهای بیشکل و بیقاعده حاصل کنار هم قرار گرفتن تصادفی بازرگانان و... بلکه مجموعهای منظم از اصناف بود. هر صنعتی، هر کسبی و هر حرفه غیرتخصصیای سازمان، سلسلهمراتب، سنن و حتی در مواردی زبان منحصر به فعالان خودش را داشت. سال ۱۳۰۵، بیشتر از صد صنف مختلف از صنعتگران، حدود هفتاد صنف از کسبه و چهل صنف از کسانی وجود داشت که کار تخصصی نمیکردند یا منابع مالی در اختیار متقاضیان میگذاشتند.»
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، یراوند آبراهامیان، مورخ ارمنی ایرانی، در کتاب مردم در سیاست ایران، نقش اصلی تحولات در دوران مشروطه را به بازار میدهد و در ابتدای صحبتش اینطور فضای بازار را تبیین میکند. از تصویر تاریخی او، حالا مغازههایی در محدوده میدان امامخمینی تهران باقی مانده که هنوز باربرها جنسهای سنگین را روی کمرشان جابهجا میکنند و خانههای اطراف بازار در خیابانهای شوش، خیام و... در دهک اول و دوم، فقیرترینهای جامعه، جای میگیرند. بازاری که در تاریخ معاصر ایران، محل اصلی تحولات سیاسی و اجتماعی بود، حالا با تحولات اقتصادی در هم شکسته است. از یک طرف مالها علیه بازار سنتی قیام کرده و مردم را از سطح شهر و بازارها به داخل پاساژها و مجتمعها کشاندهاند؛ فرهنگ خرید و مصرف آنقدر تغییر کرده که جامعهشناسان برای این ویژگی عصر مدرن، عبارت «The Malization» مالی شدن، را ساختهاند. از طرف دیگر هم جوان هایی درست نقطه مقابل بازاریان کت و شلوارپوش، با تیپ هایی اسپرت شکل گرفته اند و زندگی شان به استارت آپ بازی می گذرد. آن ها مقید به هیچ جغرافیایی نیستند و تنها با ایده های خلاقانه جلو می روند. تمام این تحولات نه در طی یک دهه و چند دهه که تنها در 4 سال اخیر رقم خوردهاند. جوان های خلاق و استارت آپ باز مدام سهم شان از اقتصاد بیشتر میشود و از آن طرف سنتیها سهم شان هر روز کمتر می شود. برخی مشاغل از بین رفته اند و برخی دیگر ناگزیر از پیوستن به جرگه مدرن شدن هستند؛ یا باید فعالیت شان را به روز کنند یا اینکه کسب و کارشان در گوشهای از اقتصاد ایران خاک خواهد خورد.
داستان های به سر رسیده در اقتصاد خرد
نبش کوچه ای در محله جنتآباد تهران نشسته، بساطی مقابلش پهن کرده و انگار به جایی دورتر از این کوچهها و خیابان ها چشم دوخته است. چند بورس واکس، بندهای رنگی و چند کفش کهنه کنارش چیده و از فکرهای دور و دراز که بیرون میآید، مشغول دوختن کفه یکی از کفشها می شود. او می گوید:«خیلی سال است که کارم همین است. کار دیگری بلد نیستم ولی دیگر کمتر کسی از این کارها می کند. الان دو سالی می شود که سر این کوچه می نشینم و مردم محله هم به من عادت کرده اند و معمولا سفارش میگیرم.» کفش دوزها و کفاشی های دورهگرد، یکی از نوستالژیک ترین مشاغلی هستند که حداقل در پایتخت تقریباً از بین رفته اند. ناصر فکوهی، انسانشناس در مقاله ای با عنوان «گیوه های گم شده» مینویسد: «استناد به کفش، خود استناد به یک رده پایین سلسله مراتبی بوده. شغل واکسی و کفاش در پایینترین سطح قرار داشتند و «بچه واکسی» تا نیمه قرن بیستم، معادلی برای «کودک خیابانی» امروزی بود. هر چند شغل کفاشی بهویژه اگر مغازهدار بود، یعنی کفشدوز و تعمیرکار کفش به نسبت کفاش دورهگرد موقعیت بالاتری داشت. گروهی از کفاشان نیز حتی میتوانستند به موقعیتی باز هم بالاتر برسند، کفاشان کفشدوز و بهویژه کفشدوزهایی که شهرتی مییافتند مثل «میرچی» که زمانی (بهویژه در دهههای ١٣٣٠ تا ١٣٦٠) نامی مهم برای دوخت کفش در تهران به شمار میآمد و این تا زمانی است که کفشهای حاضری جای دوخت کفش را گرفت و کفاشیهای مدرن در تهران (منطقه سپهسالار و سعدی و پهلوی آن زمان و ولیعصر کنونی) و شهرستانها جایگزین کفاشیهایی شدند که یا در خیابانها و «زیر پلهها» و گذرها، باقی ماندند یا به کلی از میان رفتند.»
این تنها حکایت تعمیرکننده های کفش نیست. چاقو ساز، بند زن چینی، لحاف دوزی، جاروبافی، سماورسازی، رفوگری، آهنگری سنتی و یا مشاغلی با موقعیت جغرافیایی خاص مانند عبابافی در یزد نیز داستان شان در اقتصاد خرد ایران تقریباً به سر رسیده است. با این حال بعضی هایشان در برخی نقاط شهر، هنوز زنده هستند و نفس می کشند. در نزدیکی های عید، در محله های جنوب شرق تهران هنوز صدای «فرشی»ها به گوش می رسد. یکی از آن هایی که در این ایام با پارو در خیابان های محلات سنتی شهر می چرخد، می گوید:«اینجا کار و بار باز هم خوب است. بعضی مردم قدیمی هستند و برای شستن فرشهایشان، هنوز فقط به ما اعتماد میکنند.»
قصههایی که سر خط هستند
بر اساس آمار اعلام شده از سوی رئیس مرکز امور اصناف و بازرگانان وزارت صنعت، معدن و تجارت 3میلیون واحد صنفی و 8 هزار اتحادیه صنفی در کشور وجود دارد که حدود 71 الی 91درصد تولید ناخالص داخلی توسط اصناف تأمین میشود. هنوز آمار و ارقام دقیقی از اندازه بازار تجارت الکترونیک در ایران وجود ندارد اما برخی اطلاعات نشان میدهد که حدود 4 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور از طریق معاملات اینترنتی تأمین میشود.
تاکسیهای آنلاین به نمادی از کارهای اینترنتی تبدیل شدهاند و رونق بازار آنها بیش از هر کسب و کار دیگر است.
مدیرعامل یکی از تاکسیهای آنلاین چند ماه پیش اعلام کرده بود که این تاکسی آنلاین 600 هزار کاربر فعال دارد که بسیاری از آنها روزانه چند بار از این سرویس استفاده میکنند. آخرین اطلاعات از تعداد رانندهها نیز مربوط به ۷ ماه پیش میشود که اعلام کرده بودند 30 هزار نفر راننده با آنها همکاری میکنند. با درنظر گرفتن میانگین 10 هزار تومانی برای هر سفر تنها توسط یک تاکسی اینترنتی، روزی 6 میلیارد تومان پول در ایران جابهجا میشود.
به موازات این تحولات، آژانسداران بیش از هر صنف دیگری نگران کسب و کارشان هستند. قاسم قربانی، رئیس اتحادیه مؤسسات کرایه اتومبیل قربانی اعلام کرده است که ۴۰ تا ۵۰ هزار راننده تحت پوشش اتحادیه مؤسسات توریستی و اتومبیل کرایه تهران قرار داشتهاند ولی حالا تعداد رانندههای آژانسها به ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر تقلیل یافته است. این اعداد و ارقام نشان میدهد که تحولات، با سرعت رو به جلو میروند و دامنه تغییر به هر صنفی در حال گسترش است؛ صنفهایی که راه حیاتشان هر روز بیشتر به دنیای مدرن گره میخورد.