پژویان: متخصص تربیت بیتخصصها هستیم!
ارتباط و تناسب بین فارغالتحصیلان رشتههای مختلف دانشگاهی و بازار کار و موقعیتهای شغلی در کشور یکی از مهمترین اقداماتی است که باید در جهت بهبود اوضاع اقتصادی، علمی و اشتغال جامعه مورد توجه قرار گیرد.
ایجاد این تناسب بین رشتههای دانشگاهی و بازار کار و اشتغال مسالهای است که از گذشته تاکنون در بخشهای مختلف علمی و دانشگاهی، ازجمله وزارتعلوم مورد بررسی قرار گرفته، ولی همچنان ما با این معضل روبهرو هستیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، درحالی که بهتازگی رئیسجمهور گزینه خود برای وزارتعلوم را به مجلس معرفی کرده، جمشید پژویان، کارشناس اقتصادی، در رابطه با رفع این مشکل میگوید:«بر ارتباط بین بخشخصوصی و دانشگاه تاکید میکنم، چون بازار کار در بخشخصوصی است و در این بخش است که نیاز بازار کار به تخصصهای مختلف با ارتباطی که بین آنها برقرار است، مشخص میشود. دانشگاهها چیزی را تولید میکنند که بازار کار طلب میکند.»
اخیرا رئیسجمهور گزینه پیشنهادی خود را برای وزارتعلوم معرفی کردند. متاسفانه مباحثی که پیرامون این گزینه و بهصورت کلی وزارتعلوم مطرح میشود اغلب سیاسی و اجتماعی است، درحالی که وزارتعلوم نقش بسیار مهمی بهلحاظ تربیت نیرویکار دارد. نظر شما در این رابطه چیست؟
تربیت نیروی انسانی برعهده دانشگاههاست و وزارتعلوم با بخشنامههای مختلف و بهوسیله گروهها و افرادی که از دانشگاهها مطلع نیستند، یا سابقه فعالیت دانشگاهی ندارند، یا سابقه کمی دارند، تنها در این زمینه اختلال ایجاد میکند. افرادی که در وزارتعلوم مشغول به فعالیت هستند، تسلط لازم را برای تربیتعلمی یک جامعه ندارند. یک گروه آموزشی نهادی است که تخصصهای لازم دارد و هیچگروهی بهتر از یک گروه آموزشی نمیداند چطور باید گروه نوجوان را برای مهارتهایی که یک جامعه لازم دارد، تربیت کند. در هیچجای دنیا نهادی شبیه وزارتعلوم در کشور ما وجود ندارد و تمام دانشگاهها مستقل از سایر نهادها هستند. تنها یک نوع ادارات و موسسات رسمی و دولتی وجود دارد که برای مدارک افرادی که قصد خروج از آن کشور دارند، تاییدیه صادر میکند. در تمام دنیا هر دانشگاه بهتنهایی قوانین و مقررات خودش را از طریق گروهبندیها و سلسهمراتب دانشگاهی تعیین میکند. متاسفانه وزارتعلوم بهجز اختلال هیچکار مهمی را در زمینه آموزش انجام نمیدهد، زیرا نمیتواند در درون خود به اندازه دانشگاهها بالاترین متخصصهای هیاتعلمی را داشته باشد. وزارتعلوم یک سازمان تشریفاتی است که حتی در زمان رژیم قبل هم که به وجود آمد، چنین وظایفی را برعهده نداشت، ولی مانند سایر تشکیلات دولتی خودش را بزرگ کرد و با نفوذ در دانشگاهها در راس آنها قرار گرفت، در صورتی که وزارتعلوم بههیچوجه نباید چنین جایگاهی داشته باشد.
اکنون ما با مشکلاتی مانند عدمتوازن میان تحصیل و بازار کار، دانشآموختگان بیمهارت و... مواجهیم. بهنظر شما وزارتعلوم برای رفع این مشکلات باید چه برنامههایی داشته باشد؟
وزارتعلوم نمیتواند در رفع این مشکلات هیچنقشی داشته باشد. در سایر کشورها بخشخصوصی با دانشگاه و بهویژه دانشگاههای تخصصی که بیشتر با نیاز آنها تطابق دارند، در ارتباط است و با آنها تحقیقات مشترک انجام میدهد. اگر وزارتعلوم منحل شود، بهنفع کشور خواهد بود و مشکلات موجود در زمینه کار و تحصیل حل خواهد شد.
در حال حاضر ما در کشور خود یک دستگاه برنامهریزی برای منابع انسانی نداریم، درحالی که در برخی از کشورها وزارت منابع انسانی وجود دارد که این نقش را برعهده دارد. در مورد لزوم این برنامهریزی برای منابع انسانی و بازار کار توضیح میفرمایید؟
من درست به همین دلیل است که بر ارتباط بین بخشخصوصی و دانشگاه تاکید میکنم. چون بازار کار در بخشخصوصی است و در این بخش است که نیاز بازار کار به تخصصهای مختلف با ارتباطی که بین آنها برقرار است، مشخص میشود. دانشگاهها چیزی را تولید میکنند که بازار کار طلب میکند. افراد نمیتوانند تنها با دور یک میز نشستن بدون داشتن مجموعهای از تخصصهایی که در تمام علوم وجود دارد، با بازار کار ارتباط برقرار کنند. در یک دانشگاه چندین گروه علمی و تخصصی وجود دارد. امکانپذیر نیست که چنین مجموعهای را با بالاترین سطح علمی در یک وزارتخانه یا تشکیلاتی به وجود آورد. پس آنچه باید پاسخگوی بازار کار باشد و بازار کار را برای منابع انسانی فراهم کند، همان ارتباط بخشهای تولیدی با دانشگاههاست.
درحالحاضر تمایل فارغالتحصیلان به مشاغل دفتری یک تهدید برای فعالیتهای اقتصادی و بازار کار محسوب میشود. برای رفع این مشکل چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
تمام این موارد براساس یک نوع عرضه و تقاضا تعیین میشود. زمانی که بین درآمد یک تکنسین و یک مهندس اختلاف بسیار فاحشی وجود دارد، همه سعی میکنند مهندس شوند. این در حالی است که عمدهترین مشاغل در خارج از کشور در بخشهای تولیدی در دست همین تکنسینها هستند و حقوقهای بالایی هم دریافت میکنند. تمایل به شغل پزشکی هم بیشتر از پرستاری است، به این دلیل که بین درآمد آنها اختلاف وجود دارد، در صورتی که در کشورهای دیگر درآمد یک پرستار تفاوت فاحشی با درآمد یک پزشک ندارد و کارهای عمده و اصلی را در یک بیمارستان پرستاران انجام میدهند. بازاری که عرضه و تقاضا را بتواند تعیین کند، خودبهخود از طریق رابطه دانشگاهها با بازار کار به وجود میآید.
ما برای اینکه بتوانیم نظامی آموزشی داشته باشیم که افراد بعد از فارغالتحصیلی خودشان بتوانند برای خود اشتغالزایی کنند، مانند شرکتهای دانشبنیان، پارکهای علم و فناوری و دستاوردهای پژوهشی، چه زیرساختهایی را باید فراهم کنیم؟
شرکتهای دانشبنیان تا به حال نتوانستهاند برای کشور ما منفعتی ایجاد کنند. ما در به وجود آوردن شرکتها، نهادها، بنیادها و ابتکاراتی که عجیب است، تخصص داریم، ولی آنچه را لازم است ایجاد نمیکنیم. اگر به «سلیکانولی» بروید که مرکز توسعه علمی در زمینه مسائل کامپیوتری، نرمافزارها و سختافزارها در تمام دنیاست، ملاحظه خواهید کرد اکثر این شرکتها را فارغالتحصیلان دانشگاه استنفورد و برخی دیگر از دانشگاههای معتبر آمریکا مانند MIT به وجود آوردهاند. اگر ما قصد داریم در کشور خود فارغالتحصیلان کارآفرین داشته باشیم، باید همین رابطهای را که بین دانشگاه و سلیکانولی وجود دارد، بین بازار کار و دانشگاهها به وجود بیاوریم. باید از تجربه آنها استفاده کنیم. در آنجا دانشجو مجبور است از همان ابتدا تلاش کند تا بتواند یک کار جدید ارائه دهد و بر اساس آن شرکت خود را راهاندازی کند. آیا چنین نوع انتقال دانشی در دانشگاههای ایران وجود دارد؟ ما نمیتوانیم تنها با حرف زدن و دورمیز نشستن یک مملکت را بهویژه بهلحاظ علمی که نیاز به زمان بیشتری نسبت به سایر فعالیتها دارد، اداره کنیم. این کار نیاز به افراد متخصص و کاملا آگاه به دانشگاهها دارد. باید دید افردی که در وزارتعلوم فعالیت میکنند، در چه دانشگاهی درس خواندند، در چند دانشگاه تدریس کردند و از کدام دانشگاه معتبر در خارج از کشور فارغالتحصیل شدند؟