حاشیهنشینی باعث افزایش میزان جرموجنایت میشود؟
«روزانه نزدیک به یکونیممیلیون نفر وارد تهران میشوند»؛ خبری است که نعمتالله ترکی، رئیس سازمان برنامه و بودجه تهران چند روز پیش، از آن سخن به میان آورد و در میان صحبتهایش از این گفت که این تعداد برای شغل وارد تهران میشوند و بیشک حملونقل این تعداد مهاجر از شهرهای پیرامونی تهران مشکلاتی را برای این کلانشهر بهوجود میآورد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، افرادی که بهگفته رئیس سازمان برنامه و بودجه تهران قرار است ٥٠٠هزارنفرشان در شهرستان پردیس اسکان داده شوند؛ اسکانی که به گمان ایشان بدون برنامهریزی بوده و بیتردید در آینده مشکلات جدیای را متوجه تهران خواهد کرد. تهرانی که این روزها بیشتر از گذشته به شنیدن خبرهای تلخ عادت کرده است؛ تجاوز به کودکان، مرگ به دلیل خفگی گاز، دزدیها و... تهرانی که در میان شهرها پایتختبودن را به دوش گرفت و برای همین سیاستهای پایتختمحوری را پیشروی خود قرار داد اگرچه در ٥٠سال اخیر این کلانشهر رشد خود را با شتابزدگی و سرعت طی کرد و به موجبات آن افزایش شدید جمعیت، گسترش صنایع، خدمات و بخش عمومی، تمرکز تاسیسات و تجهیزات شهری را به خود دید، البته این رشد سریع مشکلاتی را نیز به تهران وصله کرد؛ وصلههای ناجوری که دستبهدست هم دادند تا امروز آمارها از میزان بزهکاری بگویند که سبب شده زندگی در تهران همراه با آرامش و امنیت کامل نباشد و در مقابل هزینه سنگینی بر دوش جامعه بگذارد تا به موجبات آن نظام قضائی و انتظامی با این جرایم مقابله کنند؛ جرایمی که در واکاوی آنها میتوان دلایل زیادی را جستوجو کرد؛ دلایلی که شناسایی و پرداختن به آنها یک ضرورت است.
ویژگی مشترک
کلانشهر بودن امروزه مترادف شده با تراکم شدید جمعیت که موجبات نارسایی خدمات عمومی و زیربنایی را فراهم آورده؛ جمعیتی که نیازمند محل زندگی است و برای همین کلانشهرها از کمبود مسکن ناله میکنند و نمیدانند برای پدیده نوپای حاشیهنشینی چگونه چارهجویی کنند؛ حاشیهنشینی که به آلودگی صدا و آبوهوا دامن زده است و در دل خود جرایمی نهفته دارد. چنین ادعایی بیمورد نبوده چون یافتههای علمی اذعان میکنند در شرایط امروزی آسیبها و مشکلات اجتماعی با حاشیهنشینی و مهاجرت گرهخورده و ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. درواقع مهاجرت و حاشیهنشینشدن متولد محرومیت است؛ معضلی که کلانشهرها مدتهای مدیدی است با آن دست به گریبان هستند، اگرچه تامل در این معضل نشانههایی را پیشرو قرار میدهند که از ضعف ساختار اجتماعی و فضای زندگی غیررسمی و نامتعارف شهری، ناکارآمدی برنامهریزی فضایی، منطقهای و بیعدالتی اجتماعی و اقتصادی روایت میکنند. واقعیت امر این است که حاشیهنشینی حاصل برونداد مشکلات اجتماعی و ساختاری است که بر اثر جریان سریع مهاجرت از شهرها و روستاها اتفاق میافتد؛ اتفاقی که در کشورهای توسعهنیافته یا درحال توسعه آن را به شکل پررنگتری میتوان شاهد بود که به نوبه خود تاثیرات منفیاش را بر مدیریت شهری میگذارد؛ چون به سبب گسترش فقر و بیکاری، مهاجرانی که حالا حاشیهنشین نامیده میشوند، بیشتر در معرض آسیبهای اجتماعی هستند و رفتارهای پرخطر یکی از موارد مشابه در میان آنهاست.
آدمهای گمنام
اگر امروز شنیدن اخبار جرایم برایمان عادت شده و تنها برای لحظات و شاید ساعتی ما را متأثر میکند، برای این است که از زندگی در اجتماعات کوچک خیلی وقت است که فاصله گرفتهایم؛ اجتماعات کوچکی که روستا مینامیم؛ روستاهایی که همگونی و یکپارچگی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آنها سبب شده، فرد مجرم در مقابل آحاد مردم پاسخگو و شرمنده باشد؛ مسألهای که سالها از خاطرها محو نمیشود و حتی نسلهای بعد نیز از کموکیف آن خبردار میشوند؛ ویژگیای که میتوان از آن بهعنوان مانع بزرگ ارتکاب جرم و جنایت یاد کرد و این درحالی است که در شهرها نه خبر از آن همگونی است و نه میتوان آن یکپارچگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را دید. آدمها در شهرها گمنام هستند و کمتر همدیگر را میشناسند و شاید همین عدمشناخت و گمنامبودن دامن میزد به اینکه افرادی بیترس و بیمحابا دست به جرایمی بزنند، اگرچه عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به این بیمحابابودن دامن میزنند و از ساختارهای زیستشناسی و روانشناختی افراد میگویند. واقعیت این است که تنها گفتن از جرم و جنایت کمکی به حل یا کاهش آن نمیکند و باید پیشگیری را سرلوحه برنامهها قرار داد؛ برنامههایی که باید به مسائل اجتماعی و اقتصادی شهرها بپردازند و پای سیاستهایی را به میان بکشند که شور و انگیزه زندگی در روستاها به جریان بیفتد و شهرها مقوله مهاجرت و حاشیهنشینی را در خاطرات خود جستوجو کنند. برنامههای بلندمدتی که درنهایت به فرهنگسازی و آموزش منتهی شوند.
پیشینه
رهاورد مدرنشدن
یکی از ویژگیهای جوامع مدرن صنعتی پدیده حاشیهنشینی است. پدیدهای که در اطراف شهرها نمود مییابد؛ شهرهایی که از دوران باستان وجود دارند و این ساسانیان بودند که توانستند ترکیبی در جامعه به وجود بیاورند که توازنی بین شهرها و روستاها را به صورت نسبی ایجاد کنند. دورانی که حاشیهنشینی مختص اسیران رومی بود که بیشتر در ساخت پلها و بناها از آنان استفاده میشد. با حمله مغول به ایران شکاف فزایندهای در جامعه ایران به وجود آمد که بهطور غالب جمعیت ایرانیان در روستاها و با فاصله بسیار زیاد از یکدیگر متشکل شده و جمعیت شهری کمتر از ٢٠درصد مردم کشور را دربرمیگرفت. در این شرایط عشایر نیز درصد قابل توجهی را تشکیل میدادند و اکثر روستاها خودکفا بوده و در جدایی کامل از شهرها بودند اما با ورود صنایع جدید و مدرنشدن شهرها که بعد از انقلاب مشروطه صورت گرفت، شکاف چشمگیری میان روستاییان و شهرهای بزرگ پدید آمد که سبب مهاجرت عمده روستاییان به شهرها شد. با این اوصاف میتوان سابقه حاشیهنشینی را در سالهای ١٣٠٠ یافت، روندی که با گذر زمان شتاب گرفت، بهطوری که درسال٧٥ تعداد کل مهاجران به ١٣,٥درصد کل جمعیت کشور افزایش یافت که بیشترشان بروناستانی بود که آن هم در نواحی شهری صورت میگرفت، بهطوری که محل اقامت قبلی ٢٩درصد از مهاجران در نواحی شهری دیگر استانها، ٢١.٢درصد در نواحی شهری شهرستانها و ١٤.١درصد آنان مهاجران داخل شهرستان بودند؛ مهاجرتهایی که نوع جدیدی از مهاجرتهای کشوری و از شهر به شهر بودند و از بعد ماهیتی اهمیت بالایی داشتند. مهاجرانی که بهدنبال آرزوها، خواستهها و نیازهایشان از محل سکونت خود میرفتند، البته شغلهای موقت و فصلی نیز بعد دیگری از این مهاجرتها بودند. مهاجرانی که به حاشیه شهرهایی که به آنها پناه برده بودند، رانده شدند؛ حاشیههایی که خردهفرهنگهایی را به خود میدید که همخوانی با فرهنگ شهر میزبان نداشت و همین تضادها بود که جرقه برخی آسیبها را زد. آسیبهایی که آسیبهای اجتماعی نامیده میشوند و بزهکاریها و جرم و جنایات را شاهد است.
نگاه موافق
واقعیت تلخی که باید قبول کرد
مجید ابهری – آسیبشناس| یکی از بسترهای تولید و آشکارساز آسیبهای اجتماعی، مهاجرت است. تقابل خردهفرهنگها در محلات حاشیهای و شهرکها باعث بروز عوارض و ناهنجاریهایی میشود که دامنگیر ساکنان شهرهاست. در تهران و کلانشهرها خردهفروشی موادمخدر، مالخری، سارقان لوازم خودرو، متکدیان حرفهای، کودکان خیابانی و... تا ٧٥درصد در حاشیهها سکونت دارند. مجید ابهری، آسیبشناس در ادامه صحبتهایش میافزاید: بافت فرهنگی اینگونه محلات باعث حمایت آنها از یکدیگر و حتی کمک به اختفای جرم و مجرمان میکند. بیکاری در روستاها همراه با مشکلات طبیعی همچون خشکسالی و پایین بودن سطح بهداشت باعث هجوم افراد به شهرها شده و درحال حاضر تنها ٢٥درصد جمعیت ما در روستاها سکونت دارند. ابهری فرهنگ را مقوله مهمی در این زمینه دانسته و میگوید: حل شدن در فرهنگ میزبان و تغییر هویت یکی دیگر از آسیبهای مهاجرت و در نتیجه حاشیهنشینی است. فرد مهاجر ابتدا زبان و لهجه خود را تغییر داده و سپس تغییر نام میدهد و بعد از آن نوع پوشش و پیرایشش به شهر میزبان نزدیک میشود. درواقع واژگونگی هویت اتفاق میافتد که خود این مسأله نیز در حد و اندازه خود آسیبهایی را متوجه شهر میزبان میکند و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. این آسیبشناس اجتماعی یکی از راهکارها را مهاجرت معکوس دانسته و اذعان میکند: مهاجرت مسألهای است که به دلیل برخی مشکلات در روستاها و شهرهای کوچک اتفاق میافتد و حاشیهنشینی را برای کلانشهرها به وجود میآورد؛ مقولهای که به آسیبهای اجتماعی با هر حد و اندازه دامن میزند. شاید در این میان مهاجرت معکوس یکی از راهکارهای پیشروی کلانشهرها باشد؛ مهاجرتی که میطلبد اشتغالزایی در شهرهای کوچک در برنامههای مدنظر قرار بگیرد وگرنه روستاها خالیتر و کشاورزی بیمارتر میشود. هجوم لشکر دستفروشان در خیابانها و معابر، مترو و اتوبوس یکی از نمادهای اصلی حاشیهنشینی است. محلات حاشیهای که بدون هیچگونه اصول فنی و مهندسی ایجاد شدهاند، هنگام بروز بلایایی همچون زلزله یا آتشسوزی باعث بالا رفتن ضریب تلفات خواهد شد. متاسفانه شهرکهای حاشیهای از مهاجران مختلف، از استانها و نواحی مختلف کشور و همینطور مهاجران بیگانه تشکیل یافته و همین تنوع فرهنگی باعث بروز آسیبهای مختلفی میشود. ابهری مسائل اجتماعی را بههمتنیده میداند، مسائلی که به شکل عجیبی بر هم تاثیرگذاری داشته و علت و معلول یکدیگر میشوند. برای اینکه بتوان کاهش جرم و جنایات را در کلانشهرها شاهد بود، باید جذابیت زندگی در شهرهای کوچک و روستاها را بالا برد. واقعیت این است که تجمیع امکانات به این مسأله دامن زده است و اشتغال مسألهای شده تا به موجبات آن شاهد مهاجرتهای همیشگی یا روزانه باشیم. مهاجرتهایی که هریک به فراخور وسعت خود آسیبهایی را مشمول کلانشهرها میکنند. این آسیبشناس اجتماعی اشارهای به آمارها کرده و میگوید: در میان بزهکاران ٤٠درصد مهاجران تازه به شهر آمده دیده میشوند و ٦٥درصد کودکان خیابانی و متکدیان را مهاجران غیرایرانی تشکیل میدهند که هر دو آمار قابل تامل بوده، چون هرکدام آسیبها و بزههایی را در پی دارند که درنهایت کلانشهرها را متضرر میکنند. بنابراین برای کاهش جرایم باید سیاستهای کوتاهمدت در جلوگیری از ساختوساز شهرکهای حاشیهای و محلات اقماری به کار گرفته شوند و در میانمدت ایجاد مشاغل روستایی و تقویت زیرساختهای کشاورزی در دستور کار قرار گیرند وگرنه روزبهروز با افزایش چشمگیر آسیبهای اجتماعی و جرایم خشن روبهرو خواهیم بود.
نگاه کارشناسی
برنامهریزی کنیم
مهدی غنی- استاد دانشگاه | جرم و جنایت مقولهای است که در شهرهای مختلف جهان دیده میشود و تنها تفاوت شهرها در این است که برخی شهرها این مقوله را در سطح بسیار پایینی دارند، ولی گویا این مسأله هیچگاه نتوانسته به نقطه صفر برسد. هر شهر و جامعهای به فراخور قوانین و فرهنگی که دارد، موانعی را برای بازدارندگی افراد از آسیبهای اجتماعی و جرم و جنایتها در نظر گرفته است. مهدی غنی، استاد دانشگاه در ادامه صحبتهایش میافزاید: افرادی که ساکن شهری هستند، از قوانین و فرهنگ حاکم بر آن تبعیت میکنند، درحالیکه این تبعیت در میان مهاجران کمتر دیده میشود، همچنین همان مهاجران نیز در شهرها و کشورهای خود از فرهنگها و بایدها و نبایدهای شهر خود تبعیت میکنند، اما گمنامی در سایر شهرها آنها را موظف به چنین کاری نمیکند، شاید به همین دلیل است که آمار آسیبهای اجتماعی و بزهکاریها در حاشیه شهرها که بیشتر محل سکونت مهاجران است، دیده میشود؛ آماری که دلایلی همچون ناشناختگی در آن شهر یا سرزمین، از بعد اجتماعی مانعی وجود ندارد که این افراد دچار مشکلات حیثیتی شوند. از طرفی دیگر آنها دچار فقر و نابرابریهای اجتماعی هستند که این مسأله آخر خود به بزهکاریها دامن میزند. یکی دیگر از ویژگیهای حاشیه شهرها شاید حضور کمرنگ قوانین و نهادهای قانونی باشد که بازدارنده هستند. غنی این آسیبها و بزهکاریها را هزینهای هنگفت برای جوامع دانسته و عنوان میکند: هزینه این دست مسائل میتواند در ابعاد دیگر به کار گرفته شود و آثار مثبتی به جا بگذارد، شاید برای جلوگیری از این هزینهکردها باید مقوله مهاجرت را مورد بررسی قرار داد و آن را به صفر رساند، چه مهاجرتهای روزانه و چه مهاجرتهای طولانی که گاها تا آخر عمر ادامه دارد. یکی از مشکلات شاید این است که تمام جذابیتها را در کلانشهرها متمرکز کردهایم، چه امکانات رفاهی، چه تفریحی و چه از بعد اشتغال، تحصیل و ... در این شرایط باید علل مهاجرت در ابعاد مختلف را مورد واکاوی قرار بدهیم، مبدأهای مهاجرت را شناسایی و هزینهکردها را به این مبدأها معطوف کنیم و در آنها امکانات و شرایط مطلوبتری فراهم بیاوریم تا درصدی از مهاجرتها را کاهش دهیم. این استاد دانشگاه در ادامه میافزاید: ما در کنار مهاجرتهای روزانه که بیشتر جنبه اشتغال دارد، مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها را نیز داریم که هریک به فراخور خود آسیبها و هزینههایی را متوجه کلانشهرها میکند؛ هزینههایی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. ما در کنار آنها مهاجرانی از کشورهای همسایه داریم که به دلیل ناامنیهایی که دارند مقصد خود را ایران قرار میدهند. البته نباید همیشه مهاجران و حاشیهنشینی را عامل جرم تلقی کنیم، بلکه میتوان به این مسأله بهعنوان یک فرصت نگریست و از آن بهره برد، اگرچه این نوع نگاه نیازمند تامین زیرساختها و برنامهریزیهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت است. کاری که جوامع دیگر به آن پرداختهاند. شاید یکی از ایرادات دیگری که میتوانیم به خودمان وارد کنیم این است که میتوانیم برای مهاجرتها برنامهریزی کنیم و حسابشده آنها را انجام بدهیم و مانع مهاجرتهای خودبهخودی شویم. بهعنوان مثال برخی از شهرهای ما دچار کمآبی هستند یا در آینده به این مشکل دچار خواهند شد، خب این افراد ناگزیر به مهاجرت هستند. این مسائل را میشود از امروز پیشبینی کرد و برای آن برنامه داشت تا همگی به شهرهای بزرگ هجوم نیاورند. باید جامعتر به مسائل بپردازیم.
نگاه مخالف
به علتها نمیپردازیم
مصطفی اقلیما- رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران | جرم و جنایت مسألهای است که جوامع کموبیش با آن روبهرو هستند و برای کاهش و مقابله با آن راهکارها و قوانینی در نظر گرفتهاند. در همه جای دنیا وقتی فردی جرمی را مرتکب میشود و به دادگاه میرود، تنها فرد را مسئول قلمداد نمیکنند، بلکه سیستمهای آن جامعه را مسئول میدانند. هر فردی که به دنیا میآید، نه دزد است، نه آدمکش و نه روسپی. ما هستیم که با شرایط اجتماعی، با قوانین و رفتارهایمان افراد را در شرایطی قرار میدهیم که به آن سمت کشیده میشوند. مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در ادامه میافزاید: چرا جرم و جنایتها در کشورهای جهان سوم رو به افزایش است؟ به این دلیل که قوانین در این جوامع اجرا نمیشود. قوانین زیاد است اما به دلخواه اجرا میشوند و به همین دلیل است که امنیت آدمها بهم میریزد. زمانی که امنیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی یک جامعه بهم میریزد، موجبات جرم و جنایت را فراهم میآورد. زمانی که پدر خانواده قوانین خانواده را رعایت نمیکند، بچه چطور میخواهد رعایت کند؟ زمانی که معلمی زور میگوید و حرف شاگرد را که درست است، گوش نمیدهد، کودک یاد میگیرد که حرف کسی را نشنود. اقلیما با طرح یک سوال میافزاید: چه زمانی جرمها بهوجود میآید؟ در این جوامع به دلیل فشارهای اقتصادی -بیکاری، فقر و تورم- افراد برای بهدست آوردن حداقلهای زندگی به کارهای خلاف روی میآورند. واقعیت این جوامع این است که فردی که یکبار مرتکب خلافی میشود، راه بازگشت ندارد. بهعنوان مثال فردی که ٦ماه در زندان بوده، اگر دنبال کار باشد، از او سوءسابقه میخواهند، درواقع ما او را بیکار مادامالعمر میکنیم. اگرچه جوامعی هستند که بعد از گذراندن حکم، سوءسابقه فرد پاک میشود. رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران مسائل اقتصادی را نیز دخیل دانسته و اذعان میکند: میزان تورم با درآمدها همخوانی ندارد. به عنوان مثال مینیبوس تجریش-دانشگاه شهیدبهشتی دوسال پیش ٥٠٠تومان کرایه داشت که حالا باید ١٦٠٠پرداخت شود، یعنی ٢٠٠درصد رشد، اما درآمد فرد تنها ٢٠درصد افزایش داشته است. با این درآمد باید از کارم بدزدم و جای دیگری کار کنم یا به خلاف و رشوهگیری رو بیاورم! در ماههای اخیر اخباری در مورد کشتن و آزار کودکان منتشر شدند؛ مجرمانی که طبق قانون حکمهایی برایشان صادر شد، اما کسی نمیپرسد علت این دست اتفاقات چیست؟ یکی از قوانین ما مربوط به مجازات کودکآزاری است، اما پدری که به این جرم در زندان است، فرزند و مادرش از چه منبعی درآمد خواهند داشت؟ یا زمانی که پدر دوران محکومیتش تمام شد، آیا دیگر به آن کودک آسیب نخواهد زد؟ واقعیت این است که برای مسائلی از این دست ما نیازمند راه درمان هستیم. با پاک کردن صورتمسأله، مشکل برای همیشه باقی خواهد ماند. مشکل ما این است که به علتها نمیپردازیم. اقلیما بر این باور است که در جوامع جهان سوم چون قوانین بهدرستی اجرا و امکانات مورد نیاز تامین نمیشوند و فقدان پاسخگویی وجود دارد، بنابراین به آمار جرم و جنایتها دامن میزنند. رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران میگوید: نمیتوان گفت مهاجران موجبات افزایش جرم و جنایت را فراهم میآورند. مهاجرت به این معناست که فردی در شهر خود، امکانات ندارد و نتوانسته گذران زندگی کند، پس مهاجرت میکند. اقلیما به تفاوت شهرهای کوچک و بزرگ پرداخته و عنوان میکند: نگاه اجتماعی در شهرهای کوچک وجود دارد؛ مانع بزرگ جلوگیری از جرم و جنایت. اما در شهرهای بزرگ اجراییشدن درست قوانین است که میتواند ایجاد مانع کند. نمیتوان گفت که مهاجران افرادی با پتانسل تخلف هستند، اما وقتی مهاجرت میکنند، دیگر از جایگاه اجتماعی خود برخوردار نیستند و این درحالی است که تخصصی نیز ندارند، پس به دستفروشی و کارهایی از این دست میپردازد که گاها این دست مشاغل نیز دردسرهای خود را دارد که گاهی اوقات نمیتوان آن را به دلیل برخی شرایط ادامه داد. واقعیتهایی از این دست مسائلی هستند که به شکل سلسلهمراتب به هم مرتبط هستند و برهم تأثیر دارند. سوال این است که چه امکاناتی برای مهاجران مهیا کردیم یا سوال اصلیتر این است که اصلا چرا این افراد مهاجرت میکنند؟ مسائل اجتماعی از ریزهکاریهای زیادی برخوردارند که به توجه ویژه نیازمند هستند. فقر، طلاق، کودکان کار خیابانی و.... اگر به علتهای آسیبهای اجتماعی نپردازیم، پاککردن صورتمسأله مشکلی را حل نمیکند.
تجربه دیگران
پیشروان مبارزه با مهاجرت
از زمانهای دور است که مهاجرت تنها مسألهای معطوف به یکی یا دو کشور نیست و به جرأت میتوان گفت این مسأله وسعت جهانی یافته است تا جایی که در چندین کشور اروپایی احزاب مخالف مهاجرت ایجاد شده و قدرت گرفتهاند.
فرانسه بلاتکلیف
در انتخابات ریاستجمهوری ٢٠٠٧ فرانسه، فرزند یک مهاجر مجارستانی پیروز میدان شد؛ نیکلا سارکوزی. فردی که در جریان رقابت برای انتخابات مسأله مهاجرت را جزو اولویتهای خود عنوان میکرد و در گفتههایش بر این باور بود که مهاجرت امکان فراهم آوردن مهارتها، استعدادها و توان و انرژی جدید را فراهم میآورد. اما همه این باورها در همان رقابتها باقی ماند، چون تلاشهای دولت او در ادامه فعالیت عاملی تاثیرگذار در اعمال محدودیتهای بیشتر در اتحادیه اروپا برای مهاجران بود. تقریبا یکسال از روی کار آمدن سارکوزی میگذشت که به پیشنهاد او قوانین مهاجرت و پناهندگی توسط اتحادیه اروپا تصویب شد تا ورود مهاجران به اروپا محدودتر شود. البته در دوران ریاستجمهوری بعدی؛ فرانسوا اولاند، وزیر کابینه در نظر داشت از شر بسیاری از قوانین محدودکننده مهاجرت خلاص شود و برخورد با پروندههای مهاجرت را یکسانسازی کند، اما با همه این تفاسیر در سال ٢٠١٢ فرانسوا فیون به انتقاد از آنچه از آن بهعنوان سرازیر شدن مهاجران به فرانسه مینامید، پرداخت و بسیاری از مشکلات اقتصادی و همچنین عدمانسجام ملی را به آن مرتبط دانست.
تلاشهای بیفایده ایتالیا
پیوستن ایتالیا به ائتلاف نامرئی مبارزه با مهاجرت به سال ٢٠٠١ و پیروزی سیلویو برلوسکنی برمیگردد؛ فردی که با ماموریت دادن به ارتش برای مقابله با مهاجران همچنین حمایت و ائتلاف با یکی از سرسختترین احزاب ضدمهاجرت بهطور جدی به مقابله با پدیده مهاجرت پرداخت، اما این سیاستهای سختگیرانه خیلی کارگشا نشد، چون طی سالهای ٢٠٠٠ تا ٢٠١٠ میزان مهاجرتها بین ٢٠٠تا٤٠٠درصد افزایش را به خود دید تا در سال٢٠١٢ از لحاظ جمعیت مهاجران رتبه ٢٥ در میان کشورهای جهان نصیب ایتالیا شود.
بریتانیای خرسند
میزان مهاجران تا جایی افزایش را به خود دید که دولت بریتانیا نیز برای در امان ماندن از آسیبهای این پدیده درصدد اعمال سیاستهای مهاجرتی و تابعیتی سختتر از گذشته برآمد. تصمیمی که پیشبینی میشد خوشحالی و رضایت قشر گستردهای از مردم بریتانیا را تامین کند.
یونان افراطی
هنوز تاریخ یونان سال ٢٠٠٩ را در حافظه دارد، سالی که پلیس در جریان درگیری اجازه حمله معترضانی از احزاب راست افراطی را به خانه ٦٠٠پناهجو داد. متوقف کردن اعطای اجازه کار موقت و مزایای تامین اجتماعی برای پناهجویان و اعطای پناهندگی به کمتر از یکدرصد پناهجویان ازجمله این سیاستها بود. البته اتفاقی جدید درسال ٢٠١٢ رقم خورد آن هم با راه یافتن حزب راست افراطی نوظهوری به نام طلوع طلایی برای نخستینبار. حزبی که به شکل فعال به مهاجران پرداخت. یکی از مستندات دیگر در مورد افراط یونان در برابر مهاجرت کمپهای مهاجران است که در این کشور به داشتن شرایط اسفبار شهره هستند.
خطرناکترینها
بیرمگنام را شهر جادو نیز مینامند؛ بزرگترین شهر ایالات آلاباما که ٧٠درصد جمعیت آن را سیاهپوستان تشکیل میدهد. این شهر با داشتن ١٤٨٣ مورد خلافکاری در میان ١٠٠هزار نفر بهعنوان پنجمین شهر خطرناک آمریکا شناخته میشود؛ خلافکارانی که بیشتر به تخلفاتی همچون دزدی و قاچاق موادمخدر دست میزنند، البته نباید از خاطر برد که این شهر یکی از فقیرترین شهرهای آمریکاست. اما در لیست شهرهای خطرناک شهر رودخانه نیز دیده میشود، شهری که این لقب را به دلیل همزیستی با رودخانه میسیسیپی گرفته است. شهری که در لیست جایگاه چهارم را به خود اختصاص داده است، آن هم با ١٥٨٣نفر از هر ١٠٠هزار نفر. وضع ممفیس بهگونهای است که پلیس اعلام کرده میزان دزدی و خشونت در این شهر بالاست و اما اوکلند؛ هشتمین شهر بزرگ ایالات کالیفرنیا که مقام سوم را در این لیست کسب کرده است؛ شهری در غربیترین نقطه آمریکا. این شهر بهازای ١٠٠هزار نفر، ١٦٨٣مورد خلافکاری را دارد و بیشتر خلافکارانش در کار قاچاق موادمخدر هستند، این درحالی است که میزان خشونت در اوکلند بالاست، اما در زمینه خلاف دزدی این شهر نخستین شهر در آمریکاست. شهر دروازهها؛ تقریبا یکی از شهرهای مرکزی آمریکا در این لیست دومین جایگاه را دارد. در میان جرایم مختلف در این شهر باید گفت بزرگترین طاق دنیا در این شهر احداث شده است. در مورد تخلفات باید گفت بهازای هر ١٠٠هزارنفر، ١٨٥٧خلافکار وجود دارد و بیشتر خلافهای این شهر قاچاق موادمخدر و قتل است؛ تخلفاتی که در مورد قتل جایگاه چهارمی آمریکا را به خود اختصاص داده است و اما دیترویت، یکی از شمالیترین نقاط آمریکا که در نزدیک مرز کانادا قرار دارد. این شهر به شهر اتومبیل شهره است و بزرگترین شهر ایالت میشیگان شناخته میشود و در این لیست نخستین جایگاه را کسب کرده است. در توصیف این شهر همین بس که میزان بالای جنایت در این شهر نزدیک به ٥برابر بیشتر از متوسط جهانی است.