x
۲۲ / مهر / ۱۳۹۶ ۰۷:۴۳

قتل راننده سمند در پی فحاشی

قتل راننده سمند در پی فحاشی

راز قتل راننده مسافرکش با تماس شهروندی با پلیس، فاش شده و مشخص شد مقتول قربانی یک درگیری شده‌ است.

کد خبر: ۲۲۴۹۲۶
لاماری

 به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، شانزدهم مهر سال جاری، در پی تماس فرد ناشناسی با مرکز فوریت‌های پلیسی ١١٠، گروهی از مأموران کلانتری ١١٣ بازار راهی یکی از پارک‌های محدوده استحفاظی خود شدند؛ چراکه مرد ناشناس در تماس با پلیس، مدعی شده بود: «مرد جوانی که لباس تیره به تن دارد و در پارک شهر روی صندلی نشسته است، مدتی قبل مرتکب قتل شده است». مرد ناشناس با گفتن این جمله تماس را قطع کرد. با اینکه احتمال دروغ‌بودن تماس وجود داشت و فرد تماس‌گیرنده  اطلاعات دقیقی از ماجرای قتل در اختیار مأموران قرار نداد، احتمال درستی ادعای تماس‌گیرنده دور از ذهن نبود و همین باعث شد در پی این تماس مرموز، مأموران تحقیقات برای بررسی صحت گفته‌ها، موضوع را با حضور در پارک شروع کنند. مأموران پس از حضور در آدرسی از پارک که تماس‌گیرنده ناشناس گفته بود، مردی با لباسی تیره را روی یکی از صندلی‌ها شناسایی کردند. یکی از مأموران، برای اطمینان بیشتر، نامی را که فرد ناشناس در اختیار پلیس گذاشته بود، صدا کرد. او برگشت و مأموران اطمینان پیدا کردند تماس ناشناس اطلاعات درستی داده ‌است و آن مرد را بازداشت کردند. مرد جوان در بازجویی به قتل راننده خودروی سمند اعتراف کرد و گفت: چند وقت قبل، به مشهد رفته بودم و شنبه ١٥ مهر سال جاری تصمیم گرفتم به تهران برگردم. در ترمینال با راننده سمندی آشنا شدم که او هم قصد آمدن به تهران را داشت. او می‌خواست مسافر بزند؛ به‌جز من، یک مسافر دیگر هم سوار ماشین شده بود که در راه فهمیدم امید نام دارد و با راننده آشنایی مختصری داشت. مظنون بازداشت‌شده ادامه داد: بعد از مدتی، راننده  به سمت تهران حرکت کرد و فقط من و مردی که دوستش بود، در ماشین بودیم. در راه به شهرستان «داورزن» در استان خراسان‌رضوی رسیدیم، راننده جوان چون معتاد بود، برای مصرف مواد مخدر شیشه در کنار بزرگراه توقف کرد. او و امید با هم برای کشیدن شیشه از خودرو خارج شدند. چند دقیقه بعد ناگهان راننده به من فحاشی کرد. من که از این کار او متعجب و ناراحت شده بودم، از داخل ماشین قفل‌ فرمان را برداشته و به طرف راننده سمند حمله کردم و چند ضربه به سرش زدم که او بیهوش شد و روی زمین افتاد. بعد از چند دقیقه، متوجه شدیم او مرده است. جسد را به کمک امید داخل ماشین سمند گذاشتیم. امید سوار ماشین شد و جنازه را به روستایی در همان نزدیکی برد. بعد از ساعتی برگشت و ما با یک خودروی عبوری، خودمان را به تهران رساندیم. صبح یکشنبه به تهران رسیدیم و به پارک شهر آمدیم. چون پولمان تمام شده بود و پولی نداشتیم، امید گفت از یکی از اقوامش پول می‌گیرد. او تلفن همراه من را گرفت و گفت به یکی از اقوامش زنگ می‌زند تا برای ما پول بیاورد. بعد از آن هم امید من را ترک کرد و گفت همان‌جا منتظر بمانم و اگر کسی من را به فامیلم صدا زد، همان کسی است که برایمان پول آورده است. بعد از آن، دیگر امید را ندیدم. داخل پارک روی همان صندلی که با امید قرار گذاشته بودم، نشسته بودم که من را صدا زدند. تصور کردم مرد جوانی که من را صدا زده، از اقوام امید است؛ اما اشتباه فکر می‌کردم، او مأموری بود که دستبند به دستم زد. آن‌طور که بعدا متوجه شدم، امید به پلیس ماجرا را لو داده و با دادن مشخصات من به مأموران، گفته که من مرتکب قتل راننده‌ای شده‌ام. سرهنگ حمید مکرم، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، در این رابطه گفت: پس از اعتراف مرد جوان، هماهنگی‌های لازم با پلیس شهرستان مربوطه برای کشف جسد صورت گرفته است. تحقیقات در‌این‌باره ادامه دارد تا واقعیت ماجرا روشن شود. او ادامه داد: بررسی‌های ما برای مشخص‌شدن ادعای این مرد و پیداکردن جسد همچنان ادامه دارد.

ارسال نظرات
x