چند روش ساده برای بهبود روابط در محیط کاری
احتمالا همه ما در محیط کار، با درگیری مواجه بودهایم. بسیاری از ما دوست داریم در محیط کار آزادانه حرف بزنیم و اعتماد به نفس خود را نشان دهیم.
در یک جهان کامل، این مساله میتواند آسان باشد؛ شما میتوانید در نهایت به همکاری که وسط حرف شما میپرد و در کارتان خلل ایجاد میکند بگویید که دقیقا چه احساسی دارید. میتوانید بر سر او فریاد بکشید، ناامیدی و عصبانیت خود را که ماههاست شما را فرسوده کرده بر سر او خالی کنید. میتوانید در نهایت بخشی از خودتان را که احساس میکنید مورد قدرنشناسی و بیتوجهی قرار گرفته است، شرح دهید. اما بیان آزادانه نظرات میتواند دشوار و گاهی طاقتفرسا باشد؛ بهخصوص اگر فردی خجالتی و فاقد اعتماد به نفس باشید و از فرهنگی آمده باشید که در آن بیان آزاد نظرات چندان راحت نباشد. قاطع بودن، بهخصوص اگر شما فردی کمرو باشید یا از درگیری پرهیز کنید، میتواند تحمیلکننده و بینهایت سلطهجویانه باشد. این کار میتواند غیراستادانه یا غیرطبیعی باشد؛ مخصوصا اگر مایل باشید تا ناامیدیها و گلایههای خود را با روشی غیرمستقیم یا انفعالی بیان کنید. ترسها برای بیان بلند نظرات زیاد هستند اما فائق آمدن بر آنها غیرممکن نیست. به گزارش دنیای اقتصاد، بیان ناامیدی با یک «فرمول جرات و جسارت» میتواند راهگشا باشد.سالها پیش با خواندن کتاب «مهارتهای افراد» نوشته رابرت بولتون، ایده یک فرمول جرات و جسارت به ذهنم خطور کرد. گرچه بولتون فرمول خود را برای نمونههای زندگی هرروزه بهکار برد (به عنوان مثال، بحث در مورد کارهای عادی و روزمره خانواده)، اما به نظر من این فرمول برای محیط کار نیز مناسب است. طی زمان الگوی سه بخشی خودم را در آموزش و تربیت توسعه دادم.
1. با یک عبارت کوتاه، ساده و بیطرف در مورد رفتار فرد دیگر شروع کنید و بگویید که دوست دارید چه چیزی تغییر کند. به عنوان مثال: «زمانی که طی جلسات حرفم را قطع میکنید» یا «زمانی که برای کاری که با هم انجامش دادهایم، تمام اعتبار آن را به نفع خودتان تمام میکنید». هدف شما در اینجا جلب توجه فرد دیگر است و در انجام این کار حالت دفاعی آنها را به حداقل میرسانید. این عبارت باید کوتاه، مناسب، منصفانه و غیرهیجانی باشد تا آنها بتوانند پیام شما را بشنوند و فورا با شما مخالفت نکنند.2. اثر منفی که این رفتار بر شما داشته است را توصیف کنید. توضیح دهید که چرا رفتار این فرد مسبب یک مشکل شده است. به عنوان مثال اگر بخش اول این فرمول این است که «زمانی که شما طی جلسات بهطور مداوم حرف من را قطع میکنید» ممکن است به این ترتیب اضافه کنید که «من فرصتی برای بیان نظرم ندارم.» یا برای این جمله که «زمانی که کل اعتبار کاری که با یکدیگر انجام دادهایم را به نفع خودتان تمام میکنید» ممکن است این جمله را اضافه کنید که «من هیچ شانسی برای برجسته کردن نقش و همکاری خودم ندارم.» هدف در اینجا ایجاد یک منطق علت و معلولی است؛ یعنی مرتبط کردن رفتار آنها به اثری که این رفتار بر شما داشته است.
3. با یک «شرح احساسات» گفتوگوی خود را پایان دهید. در اینجا میخواهید نشان دهید که چگونه رفتار انحرافی آنها نه تنها بر فعالیتهای شما اثر منفی گذاشته، بلکه احساسات شما را نیز جریحهدار کرده است. یک مثال از شرح احساسات ممکن است این باشد که «من احساس میکنم مورد بیتوجهی قرار گرفتهام.» یا «احساس میکنم قدرم دانسته نمیشود.» گرچه فرد دیگر ممکن است از شنیدن این حرفها اظهار تعجب و حتی ناراحتی کند، اما رد کردن احساسات یک فرد دشوار است. اضافه کردن این المان پیام جرات و جسارت را بهطور کلی قویتر میسازد.با قرار دادن همه این بحثها در کنار هم، چیزی شبیه این را خواهید داشت: «زمانی که طی جلسات وسط حرف من میپرید، من فرصتی برای بیان نظراتم ندارم و احساس میکنم در حاشیه قرار گرفتهام.»البته حتی با یک فرمول کنترل شده، ابراز «جرات و جسارت» همیشه آسان نیست. کاملا ممکن است که گیرنده پیام شما بهطور منفی واکنش نشان دهد، بنابراین شما خواهان هرگونه واکنشی با یک حضور آرام، ثابت و مطمئن خواهید بود. همچنین خواهان جمعآوری شواهد زیاد برای حمایت از بخش اول پیامتان خواهید بود؛ شرح احساسات در مورد رفتار انحرافی فرد دیگر.
هدف شما ارائه وضوح کافی در مورد این رفتار است به طوری که تکذیب این «شرح احساسات» غیرممکن باشد. آنچه به شما کمک میکند نشان دادن یک الگوی رفتاری در طول زمان است که ممکن است نیاز باشد تا یک دفترچه روزانه از نمونههایی را که در آن احساس ضربه خوردن، تحلیل یا رنجش از فعالیتهای افراد دیگر کردهاید، بنویسید. از این یادداشتها در حالتی که همتایتان شما را تکذیب میکند و نیاز به قانع شدن دارد، به عنوان یک نیروی پشتیبانی استفاده کنید. این مدرک احتمال شنیده شدن پیامتان را افزایش خواهد داد و در نهایت اثر مورد نظر را بر گیرنده خواهد گذاشت.
در خاطر داشته باشید که یک الگوی پیام مناسب برای همه وجود ندارد. میتوانید با تغییری جزئی آن را به سبک خودتان شکل دهید. به عنوان مثال، با مدیری مصاحبه میکردم که دوست داشت چندین دفعه و با سرعت راهروی شرکت را بالا و پایین برود و خودش این شیوه راه رفتن را «سبک اجرایی» مینامید تا جسارت خود را در برابر همکارش نشان دهد. فرد دیگری اطمینان مییافت که از «کلمات توصیفی» در سخنرانی خود استفاده نکند «من واقعا متاسفم، اما...» یا «شاید فقط در مورد من اینطور باشد، اما...» و در عوض هدفش را برای رسیدن به این نقطه میگذارد «من با این... راحت نیستم.» سایر افراد، دلایل خود را ترسیم میکردند- دلایلی که بهخاطر آنها نظرات خود را آزادانه بیان میکردند- تا به آنها جرات و جسارت دهد. نکته اصلی این است که شما نیروی بیشتری از آنچه تصورش را میکنید دارید تا یک روش منحصربهفرد برای بیان آزاد نظرات خود بیابید.در پایان، باید بگوییم که بیان نظرات برای بسیاری از ما کاری دشوار است و برای نتایج آن هیچ تضمینی وجود ندارد. فرد مقابل ممکن است فورا با یک روش مثبت پاسخگو باشد؛ ممکن است بهطور مثبت و سودمند و با یک تاخیر قابلتوجه پاسخ دهد؛ یا ممکن است اصلا تغییر نکند اما برای شما، برانگیختن جرات و جسارت برای بیان ناامیدیهایتان در وهله اول میتواند یک پیروزی قابلتوجه باشد.