
آیا مذاکرات با آمریکا ناجی استارتاپهای ایرانی میشود؟

در فضایی که نفس استارتاپها به شماره افتاده، هر زمزمهای از مذاکرات با آمریکا، مثل یک شوک الکتریکی، بازار را تکان میدهد. خبری که میتواند معادلات اقتصادی را به هم بریزد یا دوباره جان تازهای به کسبوکارهای نوآور ایرانی بدهد. اما آیا این مذاکرات میتواند تأثیری واقعی و ماندگار بر فضای استارتاپی ایران داشته باشد یا تنها سرابی است که هر چند وقت یکبار سایهاش را بر سر بازار میاندازد و بعد محو میشود؟
اقتصادآنلاین، مهرین نظری: در اقتصاد ایران که دهههاست با تحریمهای آمریکا دستوپنجه نرم میکند، خبر مذاکرات با آمریکا همیشه با واکنش شدید بازار همراه بوده است. از جهش بورس تا ریزش نرخ دلار، از امید به لغو تحریمها تا ترس از فروپاشی توافقات، همهچیز میتواند ظرف چند ساعت تغییر کند. اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده، تأثیر مستقیم این مذاکرات بر اکوسیستم استارتاپی ایران است.
در سالهای اخیر، استارتاپها به یکی از معدود حوزههایی تبدیل شدهاند که باوجود تمام فشارها، رشد قابلتوجهی داشتهاند. اما این رشد نه حاصل سیاستهای حمایتی، بلکه نتیجهی تلاش فردی، انعطافپذیری و فرار مداوم از موانع ساختاری و تحریمی بوده است.
در صورتی که مذاکرات با آمریکا به کاهش یا لغو تحریمها منجر شود، بزرگترین گره استارتاپهای ایرانی که جذب سرمایه خارجی است، باز میشود. در حال حاضر، بسیاری از سرمایهگذاران خارجی حتی تمایل به بررسی پرونده استارتاپهای ایرانی ندارند، چرا که ساختار تحریمها، نه فقط مبادلات بانکی، بلکه حتی ارتباط ساده با یک شرکت ثبتشده در ایران را با ریسک بالایی همراه کرده است. برداشتهشدن این محدودیتها میتواند موجی از سرمایه بینالمللی را وارد ایران کند، سرمایهای که نهتنها اکوسیستم را از رکود خارج میکند، بلکه به افزایش رقابت، ورود تکنولوژیهای جدید و ارتقای سطح استانداردهای توسعه نیز کمک خواهد کرد.
استارتاپها در حبس ارزی، مذاکرات با آمریکا و چشمانداز نرخ دلار
ارتباط نرخ ارز با عملکرد استارتاپها، پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول بهنظر میرسد. اکثر استارتاپها، بهویژه در حوزه فناوری، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به خریدهای ارزی هستند، سرورهای ابری، APIهای خارجی، ابزارهای تحلیلی و نرمافزارهای توسعه، همگی نیازمند پرداختهای دلاریاند. در شرایط فعلی، خرید یک سرویس ساده مثل Google Cloud یا ChatGPT برای بسیاری از تیمهای استارتاپی تبدیل به کابوسی شده که یا باید از راههای غیررسمی (و پرهزینه) دور زد، یا به کلی قید آن را زد.
کاهش نرخ دلار، که معمولاً از اولین واکنشهای بازار به آغاز مذاکرات با آمریکا است، بهطور مستقیم بر توان خرید ارزی استارتاپها اثر میگذارد. حتی یک کاهش ۵ تا ۱۰ درصدی در قیمت ارز میتواند باعث افزایش حاشیه سود، کاهش هزینههای زیرساختی و افزایش توان رقابت تیمهای نوپا شود. به زبان ساده، مذاکرهای موفق با آمریکا میتواند معادل یک سرمایهگذار خاموش برای هر استارتاپ ایرانی باشد.
از سوی دیگر، تثبیت نرخ ارز و کاهش نوسانات، مهمترین عامل اعتماد برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی است. وقتی بنیانگذار یک استارتاپ نتواند پیشبینی کند که ماه آینده هزینه زیرساختهای دلاریاش چقدر خواهد بود، نمیتواند برنامهریزی بلندمدتی داشته باشد، بنابراین هر میزان از موفقیت در مذاکرات با آمریکا، مستقیماً به افزایش ثبات در فضای استارتاپی منجر خواهد شد.
خصوصیها بهدنبال راه فرار از سیاستزدگی
در سالهای گذشته، بسیاری از شرکتهای خصوصی که در حوزه سرمایهگذاری استارتاپی فعال بودند، یا بهطور کامل از این بازار خارج شدند یا تمرکزشان را به خارج از ایران بردند. چرا که فضای غیرقابلپیشبینی اقتصادی، امنیت پایین سرمایهگذاری و بیاعتمادی مزمن به سیاستهای داخلی است. حالا، اما مذاکرات با آمریکا دوباره این امید را زنده کرده که شاید فضای تعاملات اقتصادی بازتر شود و بخش خصوصی بتواند بدون ترس از مصادره، تعلیق یا بلاتکلیفی، وارد بازی سرمایهگذاری شود.
در صورت موفقیت مذاکرات، شرکتهای خصوصی میتوانند بار دیگر بهعنوان بازوی توسعه اکوسیستم استارتاپی وارد میدان شوند. تجربه دوره برجام نشان داد که تنها در مدت کمتر از دو سال، چندین VC جدید در ایران شکل گرفت، سرمایهگذاریهای جسورانهای انجام شد و استارتاپهایی مانند دیجیکالا، کافهبازار و الوپیک توانستند وارد فاز رشد سریع شوند. اما پس از خروج آمریکا از برجام، این جریان بهشدت کند شد و بسیاری از قراردادهای جذب سرمایه نیمهکاره ماند.
طلا ارزانتر، سرمایهگذاری جسورانهتر
یکی از اثرات غیرمستقیم، اما مهم مذاکرات با آمریکا، تغییر رفتار بازار طلا و داراییهای امن است. در اقتصادهای ناامن، سرمایه به سمت بازارهایی میرود که ریسک کمتری دارند، مثل طلا، ملک یا ارز. اما در فضای باثبات، این سرمایه میتواند از انبار شدن به سمت تولید و نوآوری حرکت کند. استارتاپها، که ذاتاً پرریسک و بلندمدتاند، در اقتصاد ناامن جایی برای نفسکشیدن ندارند.
با آرامتر شدن بازار طلا و افت احتمالی قیمت آن در پی مذاکرات با آمریکا، بخشی از سرمایه سرگردان میتواند دوباره وارد فضای جسورانهتری مانند سرمایهگذاری خطرپذیر شود. این تغییر رفتار، بهویژه در بازار داخلی، میتواند جان تازهای به صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه، شتابدهندهها و استارتاپهای مرحله Seed بدهد؛ جایی که این روزها تقریباً خشک شده و تیمهای کوچک در جذب حتی مبالغ ۱ تا ۲ میلیارد تومانی هم به بنبست رسیدهاند. اما، فقط توافق کافی نیست، اصلاح در داخل هم باید همزمان باشد.
اگرچه مذاکرات با آمریکا میتواند دریچههایی را برای استارتاپها باز کند، اما نباید فراموش کرد که مشکلات داخلی همچنان پابرجاست. بوروکراسی پیچیده، محدودیتهای حقوقی برای استارتاپها، نبود دسترسی به بازار جهانی، عدم بهرسمیت شناختن مالکیت فکری و تضاد قوانین سنتی با مدلهای کسبوکار نوین، همچنان موانعی جدی برای رشد استارتاپها هستند.
در واقع، هرچند موفقیت در مذاکرات میتواند فرصتهایی طلایی بهوجود بیاورد، اما اگر این فرصتها با اصلاحات داخلی همراه نباشند، مثل دروازهای خواهند بود که به دیوار ختم میشوند. توسعهی واقعی تنها زمانی رخ میدهد که باز شدن درهای بیرونی با گشودن گرههای درونی همراه شود.
مذاکرهزدگی مزمن، آیا استارتاپها قربانی بازی سیاسی شدهاند؟
در سالهای اخیر، فضای کسبوکار ایران به شدت مذاکرهزده شده است. هر خبر مثبت یا منفی درباره مذاکرات با آمریکا، یک موج روانی بزرگ در بازار ایجاد میکند. این رفتار احساسی، در اکوسیستم شکننده استارتاپها باعث بیثباتی شده است، تیمهایی که با هر نوسان نرخ ارز، تصمیمات استراتژیکشان را تغییر میدهند، برنامههای توسعه را متوقف یا حتی تعطیل میکنند.
از سوی دیگر، رسانهها نیز بهجای تحلیلهای تخصصی، بیشتر به بازیهای سیاسی روی میآورند. این وضعیت باعث شده بنیانگذاران استارتاپی، بهجای تمرکز بر نوآوری و توسعه بازار، درگیر رصد دائم اخبار سیاسی شوند؛ رفتاری که نهتنها خلاقیت را میکشد، بلکه چرخهی رشد را هم فلج میکند.
مذاکرات با آمریکا، شمشیر دو لبه برای استارتاپها
واقعیت این است که مذاکرات با آمریکا برای استارتاپها هم تهدید است، هم فرصت. تهدید از این بابت که ممکن است مانند گذشته به شکست برسد و دوباره ناامیدی، سرخوردگی و خروج سرمایه را به دنبال داشته باشد. فرصت از این جهت که موفقیت در این مذاکرات میتواند بسیاری از گرههای ساختاری و تحریمی را باز کند؛ از جذب سرمایه خارجی گرفته تا کاهش هزینهها و افزایش قدرت رقابت.
آنچه در نهایت تعیینکننده خواهد بود، نه فقط نتیجه مذاکرات، بلکه نحوه بهرهبرداری داخلی از این موقعیت است. اگر سیاستگذاران ایرانی این فرصت را با اصلاح ساختارها و آزادسازی فضا برای بخش خصوصی همراه کنند، میتوان امیدوار بود که روزی استارتاپهای ایرانی نهتنها در منطقه، بلکه در بازار جهانی حرفی برای گفتن داشته باشند. اما اگر مانند گذشته، فرصتها در هیاهوی سیاسی گم شود، استارتاپها همچنان در حاشیه خواهند ماند؛ با امیدهای بر باد رفته و چشمهایی دوخته به مذاکراتی که شاید هیچگاه به سرانجام نرسند.