گزارش یک کنجکاوی ساده در مناطق آزاد ایران
در خبرها و از زبان مدیران مناطق آزاد همه چیز آن قدر خوب است که هیچ تردیدی درباره موفقیت مناطق آزاد به ذهن نمیآید. اما در عمل و در واقعیت چه اتفاقی افتاده است؟
غلامرضا هدایت ، کارشناس اقتصادی امروز در جهان اقتصاد نوشت : اگر کیش را به عنوان نماینده مناطق آزاد کشور بدانیم میتوان گفت اوضاع چندان هم بد نیست. اما این یک داوری از ظاهر است. در باطن هجوم کالاهای خارجی و خروج ارز از کشور نتیجه عملکرد این منطقه است. در منطقه آزاد انزلی به علت چند پاره بودن منطقه عملا منطقه آزاد به صورت ملموس وجود ندارد. این مساله درباره منطقه آزاد ماکو هم صادق است. اما در هر دو منطقه باز تفوق واردات بر صادرات مشهود است. در جلفا که نامی آشنا برای هر ایرانی است منطقه آزاد کاملا محسوس و محصور است. بنابراین برخی از مناطق آزاد حتی در ظاهر نیز شکلی ملموس و حد و مرز معینی ندارند. اما فقدان حد و مرز پرسشهای بی شمار درباره این مناطق را منتفی نمیکند.
مثلا میتوان پرسید مناطق آزاد چه نسبتی با پیشینه خود دارند؟ جزیره زیبای کیش که امروز به دلیل منطقه آزاد به شهر خرید و پاساژ تبدیل شده است بومیان و فرهنگی داشته است. این فرهنگ کجا رفت؟ یا در همه کتابهای تاریخ معاصر میتوان نام جلفا را دید. در تاریخ جنگهای ایران و روسیه، در نکوداشت نام عباس میرزای قهرمان، در پاسداشت سه شهید، که به تنهایی راه ارتش روس را سد کرده بودند، و در هر بررسی اقتصادی و گمرکی. گمرک جلفا از دیرباز نامی مهم در واردات و صادرات بوده است.
اما اکنون و در سایه ساز و کار منطقه آزاد جلوههای تاریخی ارس از بین رفته است. خودروهای چند صد میلیونی آمریکایی و اروپایی جلفا را تسخیر کرده است. ترکیب متناقض نمای یک فورد یا کادیلاک یا بنز با پلاک ارس با یک پراید یا پژو تصویر همیشگی و مدام تکرار شونده در جلفاست. شاید اگر آن سه سرباز شجاع زنده بودند این بار در برابر تریلیهایی که خودروهای آمریکایی را به جلفا وارد میکنند باید مقاومت میکردند. خودروهای پرقدرتی که در خیابانهای تبریز غرش میکنند و خودنمایی تاسفباری دارند. چرا که پایان تراژیک شعارهای خودکفایی در صنعت خودرو را نمایش میدهند. البته این همه ماجرا نیست. پاساژهای بزرگ با کالاهای ترکیهای این منطقه را به بارانداز واردات تبدیل کرده است. بنابراین دریایی از فرصتها برای وارد کنندگان و گاه قاچاقچیان پیدا شده است نه تولیدکنندگان و صادرکنندگان.
اما باز این همه ماجرا نیست. برخی ایرادهای جدی مدیریتی در مناطق آزاد وجود دارد. در بدو ورود به برخی از این مناطق عکسهای بزرگی از مدیرعامل سازمان دیده میشود. تعجب برانگیز نیست که عکس مدیرعامل سازمان در قطع بزرگ در ورودی منطقه آزاد جای گرفته باشد؟ مگر سازمان منطقه آزاد ملک شخصی است که عکسهای مالک آن بر آن نقش بسته باشد؟ با این همه یک نکته مهم دیگر این است که حتی در ظواهر هم خوش سلیقگی به کار نرفته است. در مناطق آزاد به ندرت رستوارنهای خوب و مدرن با غذاهای ایرانی و خارجی قابل قبول وجود دارد. وضعیت هتلها و سایر خدمات را میشود از وضع رستورانها فهمید. ظاهرا همه چیز در حد یک رفع تکلیف بوده برای باز کردن راه واردات.
به قول ظریفی اگر تابلوهای بزرگ منطقه آزاد را از ورودی شهرها بردارند هیچ کس نمی فهمد که وارد یک منطقه آزاد شده است.
ساختمانهای نیمه کاره یا تکمیل اما غیر فعال و خالی مجتمعهای تجاری جلوه دیگری از مناطق آزاد است. مگر منطقه آزاد محل عرضه کالاهای مصرفی وارداتی است؟ مگر نباید به جای پاساژ پایگاههای صادراتی در مناطق آزاد مستقر شود؟
گمرکهای شلوغ جلوه دیگری از مناطق آزاد است. تریلیها همه نوع جنسی میآوردند و میبرند. تریلیهای ورودی نو هستند. یعنی از راه دور میآیند. اما تریلیهایی که پر میروند همه فرسوده هستند. یعنی بار را تا مقصدی نزدیک خواهند برد. تبریز یا رشت یا تهران یا شهر دیگری در نزدیکی. پس واردات بر صادرات ترجیح دارد. البته صادرات هم انجام میشود اما در مقابل واردات عدد کمی است. یک تریلی پر از لباس و دیگری پر از لوازم خانه رسیدهاند. از ترخیصکاری میپرسم: این جنسها با تعرفه گمرکی وارد کشورمی شود؟ میگوید: نه. اینها فقط برای مصرف در منطقه است. میپرسم: مگر منطقه چه قدر مصرف دارد؟ اصلا چه قدر جمیعت دارد؟ پرسش مهمی است که باید مسئولین مناطق آزاد به آن پاسخ گویند. به عنوان مثال جلفا تقریبا شش هزار نفر جمیعت دارد و حدود ۱۵۰۰ خانوار. یعنی واردات یک روز گمرک جلفا شاید برای مصرف یکی دو سال ساکنان منطقه بس باشد. بقیه جنسها کجا میرود؟ مقدار خرید گردشگران چه قدر است؟ تازه اگر همه واردات را گردشگران به صورتی کاملا قانونی خریده باشند باز این پرسش سر جای خود میماند که چرا ما به دست خود و با صرف میلیاردها سرمایه کشور یک باب جدید برای واردات و مصرف کالاهای خارجی باز کردهایم؟
مناطق آزاد حیات خلوت دولت هاست. بنابراین هر رییس دولتی نزدیکترین شخص به خود را در سمت رییس مناطق آزاد میگمارد. البته میتوان طوری دیگری هم نگاه کرد و گفت: یا مناطق آزاد کلید توسعه اقتصادی کشور است و میتواند الگوی توسعه کشور باشد.
اما در واقعیت آن چه در گرمای سوزان مناطق آزاد جنوب و سرمای جلفا و شرجی انزلی میگذارد با گزاره دوم بسیار متفاوت است. یعنی این عبارات و مشابه آن را، که از زبان مدیران مناطق آزاد و یا منتقدان آن جاری میشود، میتوان به راحتی رد کرد.
بنابراین مناطق آزاد آئینه تمام نمای وضعیت اقتصادی کشور است. البته درستتر آن بود که این مناطق آئینه تمامنمای مزیتها و توانمندیهای اقتصادی و سیستم اداری و مدیریتی مطلوب کشور باشد. مناطق آزاد نیازمند استانداردهای مدیریتی و اداری در سطح بین المللی است.
دستکم باید مدیران این سازمانها زبان انگلیسی بدانند و تجارت خارجی را بشناسند و اطلاعات روزآمدی از وضعیت اقتصادی کشور و کشورهای همجوار و حتی کشورهای دور داشته باشند. اما قطعا چنین نیست. انتصابها از رویه همیشگی در کشور، که انتصاب آشنایان و فامیل و در این دولت بازنشسته هاست، پیروی میکند.
بهتر است تیم قوی و شایسته ای برای همه مناطق آزاد تربیت شوند تا بتوانند در سطح بینالمللی به تحقق اهداف مناطق آزاد کمک کنند. مدیران کوچ کرده از سازمانهای دیگر با تجربیات عمدتا ناموفق و کارمندان محلی آموزش ندیده بدنه این سازمان را تشکیل میدهند.
البته مناطق آزاد محل فساد متمرکز دولتی نیستند. این مناطق بخشی از پیکره اقتصادی کشورند. نه کم و نه بیش. اگر در تهران و تبریز و مشهد فساد و مشکلات هست در این مناطق هم هست و اگر نیست، نیست. اگر تهران و مشهد و تبریز رو به سوی توسعه دارند مناطق آزاد هم همین طور و اگر نه، مناطق آزاد هم نه. پس میتوان پرسید این مناطق برای چه به وجود آمدهاند؟ پاسخ بدبینانه این است: برای هیچ. مناطق آزاد مانند بسیاری از طرحهای اقتصادی کشور هیچ مزیتی برای اقصاد کشور نداشتهاند.