وی ایکس
آگاه 3 مثقال طلا
لاماری ایما/ آرین موتور
x
فونیکس
آمارکتس
فلای تودی
۱۶ / اسفند / ۱۴۰۳ ۱۴:۳۰
پارادوکس سلاح اقتصادی ترامپ؛

چرا موفقیت در فشار اقتصادی به کشورها، باعث افول آمریکا در بلندمدت خواهد شد؟

آنچه فشار اقتصادی را نتیجه بخش می‌سازد صرفا میزان وابستگی متقابل مادی کشور هدف نیست، بلکه انتظارات و اولویت‌های آن کشور نیز اهمیت دارد. کشور‌هایی که انتظار بهبود روابط با آمریکا در آینده را ندارند و یا خواهان چنین بهبود رابطه‌ای تیستند، حتی در صورت شدید بودن فشار کم‌تر در برابر آن سر خم می‌کنند. آن کشور‌ها ممکن است آماده پرداخت هزینه‌های اقتصادی قابل توجهی برای پیگیری اهداف استراتژیک خود باشند. در واقع، تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده در مورد وادار کردن دشمنان به ارائه امتیازات سیاسی سابقه بسیار ضعیفی دارد.

کد خبر: ۲۰۴۲۸۲۰
آرین موتور

به گزارش اقتصاد آنلاین، "نیکلاس مولدر" محقق امور مرتبط با تحریم در دانشگاه کرنل در مقاله‌ای در نشریه "فارن افرز" با اشاره به وجود یک تناقض درونی در رویکرد ترامپ در عرصه سیاستگذاری اقتصادی می‌نویسد: "دونالد ترامپ" از زمان بازگشت به کاخ سفید طوفانی از تغییر سیاستگذاری ها، ادعا‌های ارضی و تهدیدات اقتصادی را به راه انداخته است. ترامپ در چند هفته نخست ریاست جمهوری خود ابراز تمایل کرده بود که کانادا، گرینلند، کانال پاناما و نوار غزه را تحت کنترل مستقیم آمریکا قرار دهد. او هم چنین تهاجم تجاری خود علیه چین را به کانادا و مکزیک دو شریک تجاری بزرگ ایالات متحده نیز گسترش داده است. در مورد کانادا، ترامپ فشار تجاری خود را به طرح این خواسته خیره کننده که آن کشور به ایالتی از ایالت‌های آمریکا تبدیل شود گره زده است. علاوه بر تمام این موارد، ترامپ یک چرخش چشمگیر علیه اوکراین انجام داد و تمام کمک‌های ایالات متحده به آن کشور را به حالت تعلیق درآورد. بسیاری از مفسران به یکباره از مشاهده این حرکات آشفته و متحیر شده‌اند. روزنامه "وال استریت ژورنال" در ماه ژانویه تهدید ترامپ مبنی بر اعمال تعرفه‌های ۲۵ درصدی بر کانادا و مکزیک را به عنوان آغازگر "احمقانه‌ترین جنگ تجاری تاریخ" به سخره گرفت. با این وجود، استفاده ترامپ از ابزار اجبار و تحقیر اقتصادی علیه سایر کشور‌ها آن قدر‌ها هم که به نظر می‌رسد غیرقابل توضیح نیست. از لحاظ تاریخی، هدایت استفاده از اهرم اجبار اقتصادی علیه متحدان به جای دشمنان سیاستی بسیار موفق بوده است: از زمانی که اقتصاد جهان در قرن نوزدهم یکپارچه شد، ابزار‌های اجبار اقتصادی اغلب زمانی که علیه شرکای دیپلماتیک و اقتصادی به کار گرفته می‌شدند، موثرتر از زمانی بودند که علیه کشور‌های متخاصم مورد استفاده قرار می‌گرفتند. واشنگتن در طول جنگ سرد به طور مرتب از اجبار اقتصادی علیه متحدانش استفاده می‌کرد. دولت‌های پیشین آمریکا از نظر لحن مورد استفاده متفاوت از دولت ترامپ متفاوت بودند، اما مضمون تهدیدات شان اغلب مشابه بود: یا از اولویت‌های آمریکا در سیاستگذاری پیروی کنید یا با آسیب‌های اقتصادی جدی مواجه خواهید شد. ترامپ در تلاش است تا از این قدرت نادیده گرفته شده در تلاش برای درهم شکستن اتحاد‌های چندجانبه و ایجاد یک حوزه نفوذ جدید تحت رهبری ایالات متحده استفاده کند که در آن واشنگتن از اولویت نامحدودی در مراودات خود با کشور‌ها برخوردار خواهد بود. ترامپ روش دیپلماتیک خام و آینده نگری استراتژیک ناقصی دارد. با این وجود، او درک شهودی از نحوه استفاده از اهرم فشار در مذاکرات دوجانبه‌ای را دارد که در آن رقیبش دست ضعیف تری داشته باشد. در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ، تیم او متوجه شد که قلدری تجاری علیه کشور‌های رقیب و متخاصم اغلب بی اثر است، اما می‌تواند به سرعت متحدان ایالات متحده را وادار به تسلیم کند. اکنون به نظر می‌رسد که ترامپ تلاش‌های خود را برای تقویت قدرت آمریکا از طریق وادار کردن کشور‌های دوست به وابستگی عمیق‌تر به بازار ایالات متحده و دلار دنبال می‌کند".

چرا استراتژی ترامپ در مورد همه کشور‌ها اثربخش نخواهد بود؟

نویسنده کتاب "سلاح اقتصادی: ظهور تحریم‌ها به عنوان ابزار جنگ مدرن" با اشاره به علت آن که استراتژی ترامپ در قبال همه کشور‌ها اثربخش نخواهد بود، می‌نویسد:"با این وجود، این استراتژی تنها در روابط دوجانبه‌ای که ایالات متحده بدون شک از نظر اقتصادی در آن مسلط است، کارآمد خواهد بود. همان طور که نظم اقتصادی جهانی در جهت حمایت از صنایع داخلی، مرکانتیلیسم و چند قطبی گرایی حرکت می‌کند، به طور فزاینده‌ای مشخص نیست که چه تعداد از کشور‌ها در این دسته قرار می‌گیرند. تجزیه و تحلیل در مورد وضعیت همسایگان ایالات متحده در آمریکای شمالی یا کشور‌هایی که برای بقای خود عمیقاً به کمک ایالات متحده وابسته هستند از جمله اوکراین، متفاوت از سایر اقتصاد‌های اروپایی و آسیایی است. تلاش‌های ترامپ برای رهبری در سراسر کانادا و مکزیک ممکن است به کار خود ادامه دهد، اما برای اقتصاد‌های حوزه اوراسیا، جذابیت بدیل‌هایی مانند تبادل بین منطقه‌ای بیشتر و ادغام در زنجیره‌های تامین چین به سرعت افزایش خواهد یافت".

مولدر
 

پارادوکس فشار اقتصادی

او با اشاره به این که برای درک تهاجم تجاری ترامپ فهم این که چرا فشار اقتصادی می‌تواند تأثیرات متفاوتی بر کشور‌هایی که در معرض آن هستند داشته باشد مفید خواهد بود، می‌افزاید:" آن چه فشار را موفق می‌کند صرفا میزان وابستگی متقابل مادی کشور هدف نیست، بلکه انتظارات و اولویت‌های آن کشور نیز اهمیت دارد. کشور‌هایی که انتظار بهبود روابط با آمریکا در آینده را ندارند و یا خواهان چنین بهبود رابطه‌ای نیستند، حتی در صورت شدید بودن فشار کم‌تر در برابر آن سر خم می‌کنند. آن کشور‌ها ممکن است آماده پرداخت هزینه‌های اقتصادی قابل توجهی برای پیگیری اهداف استراتژیک خود باشند. در واقع، تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده در مورد وادار کردن دشمنان به ارائه امتیازات سیاسی سابقه بسیار ضعیفی دارد. شبکه تحریم‌هایی که دولت جو بایدن، رئیس جمهور پیشین آمریکا برای محدود کردن روسیه هماهنگ کرده بود تا هزینه جنگ را برای پوتین رئیس جمهور روسیه افزایش دهد تاکنون او را مجبور به عقب نشینی از اهدافش نکرده است. هم چنین، انبوه رو به رشد کنترل صادرات و تحریم‌های ایالات متحده علیه شرکت‌های چینی و واردات فناوری منجر به ارائه امتیازات قابل توجهی از سوی پکن نشد. بالعکس، چین بیش‌تر تحریک شد تا جاه طلبی هایش برای دستیابی به خودکفایی در عرصه فناوری را تشدید کند تلاشی که پیشرفت‌های قابل‌توجهی را در حوزه تراشه‌ها، وسایل نقلیه برقی، جت‌های جنگنده، انرژی‌های تجدیدپذیر و هوش مصنوعی به همراه داشته است. با این وجود، واکنش کشور‌هایی که روابط نزدیک اقتصادی و امنیتی با واشنگتن دارند کاملا متفاوت بوده است. کانادا، مکزیک و سایر متحدان به احتمال زیاد تسلیم تهدید‌ها و فشار‌ها می‌شوند، دقیقاً به این دلیل که برای پیوند‌های عمیق خود با ایالات متحده اهمیت و اولویت قائل هستند. واشنگتن از اهرم بسیار بیشتری بر کشور‌هایی برخوردار است که بر روی اتحادی بلند مدت با آن کشور‌ها سرمایه گذاری کرده است. این آسیب پذیری از دیرباز توسط محققان مورد توجه قرار گرفته است. "پل شرودر" مورخ حوزه دیپلماسی، ۵۰ سال پیش استدلال کرده بود که اتحاد‌ها نه تنها "سلاح قدرت" علیه دشمنان، بلکه "ابزار مدیریت" برای وادار کردن متحدان سرکش به پذیرش خواسته‌ها هستند. اکثر اتحاد‌های شکل گرفته در قرون نوزدهم و بیستم، فارغ از آن که صرفاً مشارکتی مناسب بوده باشند، ترتیبات پیچیده و چند منظوره‌ای بودند که توسط قدرت‌های بزرگ برای مهار، کنترل و تأثیرگذاری بر سایر دولت‌های ظاهرا دوست مورد استفاده قرار می‌گرفتند".

سابقه اعمال فشار ماهرانه آمریکا بر متحدان آن کشور

این متخصص مسائل تحریم در ادامه با اشاره سوابق آمرکیا در اعمال فشار اقتصادی عمدتا موفقیت آمیز بر متحدانش می‌نویسد:"ایالات متحده در طول جنگ سرد نشان داد که در اعمال فشار اقتصادی علیه متحدان خود ماهر است. در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، دولت ایالات متحده در تحمیل پیامد‌های اقتصادی جدی بر دولت‌های امپراتوری اروپایی که سیاست‌های شان متفاوت از خواسته‌های آمریکا بود تردیدی به خود راه نمی‌داد. برای مثال، دولت "ترومن" در سال ۱۹۴۸ میلادی تهدید کرد که کمک‌های طرح مارشال را از هلند پس می‌گیرد، مگر آن که هلندی‌های جنگ خونین ضد شورش خود را علیه جنبش ملی گرای اندونزی کنار بگذارند. دیپلمات‌های آمریکایی به درستی تخمین زدند که می‌توان روی ملی‌گرایان اندونزیایی به عنوان متحدان جنگ سرد حساب کرد و نمی‌خواستند هلند مانعی بر سر راه این اتحاد ایجاد کند. تهدید واشنگتن به قطع کمک ها، دولت هلند را مجبور ساخت تا ظرف مدت یک سال به اندونزی اجازه دهد به استقلال دست یابد. فشار اقتصادی شدید ایالات متحده در سال ۱۹۵۶ میلادی به یک جنگ استعماری دیگر اروپایی پایان داد: جنگ سوئز. پس از حمله فرانسه، اسرائیل و بریتانیا به مصر، دولت آیزنهاور به صراحت اعلام کرد که دیگر از نظر اقتصادی از اقتصاد شکننده پس از جنگ بریتانیا حمایت نخواهد کرد، مگر آن که آن کشور حمله خود را متوقف کند. آیزنهاور به "آنتونی ایدن" نخست‌وزیر بریتانیا گفته بود:" اگر فردا از پورت سعید خارج نشوید، ارزش پوند را به صفر خواهم رساند". ایدن در موقعیتی نبود که بتواند مقاومت کند و به سرعت تسلیم شد. تهدیدات مشابه علیه پاریس و تل آویو نیز خروج نیرو‌های فرانسوی و اسرائیلی را تضمین کرد. بحران سوئز تحقیر لندن و پایان جاه طلبی امپراتوری بریتانیا در خاورمیانه و آسیا بود. حل و فصل سریع آن بحران تحت فشار واشنگتن، قدرت اقتصادی ایالات متحده را به عنوان یک ابرقدرت جنگ سرد نشان داد. واشنگتن هم چنین از روابط تجاری و حمایت امنیتی خود از متحدان آسیای شرقی و اروپای غربی برای وادار کردن آنان به ارائه امتیاز استفاده کرده بود. برای مثال، در دهه ۱۹۷۰ میلادی زمانی که "پارک چونگ هی" رئیس جمهور کره جنوبی برنامه ساخت تسلیحات هسته‌ای را دنبال کرد، دولت "فورد" رئیس جمهور وقت آمریکا از تهدید اقتصادی قطع وام آمریکا به کره جنوبی و تجدیدنظر در کلیت روابط امنیتی واشنگتن با سئول استفاده کرد تا کره جنوبی را مجبور کند دست از جاه طلبی هسته‌ای خود بردارد. دولت "ریگان" در دهه ۱۹۸۰ میلادی نیز از تهدید اعمال مجازات‌ها و تحریم‌های تجاری علیه ژاپن، متحد دیگر آمریکا برای جلوگیری از هجوم کالا‌های آن کشور به بازار ایالات متحده استفاده کرد. در سالیان اخیر نیز دولت اوباما و بایدن از تحریم‌های فراسرزمینی و کنترل صادرات استفاده کردند تا بانک‌ها و شرکت‌های اروپایی و آسیایی را مجبور به پذیرش اولویت‌های جنگ اقتصادی ایالات متحده کنند".

هدف قرار دادن دوستان

مولدر در ادامه با اشاره به این که ناکامی ترامپ در تغییر دادن رفتار دشمنان آمریکا از طریق فشار اقتصادی در دور نخست ریاست جمهوری اش او را به سوی اتخاذ رویکرد تازه یعنی هدف قرار دادن دوستان آمریکا سوق داده، می‌نویسد:"ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود در ابتدا تلاش کرد از اجبار اقتصادی علیه دشمنان استفاده کند و تحریم‌ها در چارچوب سیاست "فشار حداکثری" را علیه صادرات نفت ایران و ونزوئلا اعمال کرد. آن تحریم‌ها تأثیر اقتصادی فلج کننده‌ای داشتند، اما هیچ گونه تغییر سیاسی در کشور‌های تحت تحریم ایجاد نکردند. او در سال ۲۰۱۷ یک لایحه تحریم بزرگ علیه ایران، کره شمالی و روسیه را تصویب کرد. او هم چنین در همان زمان حمله اقتصادی ایالات متحده به هواوی و دیگر غول‌های فناوری چینی را آغاز کرد. جنگ علنی تعرفه ترامپ علیه چین منجر به انعقاد یک توافق تجاری در سال ۲۰۲۰ بین دو کشور شد، اما پکن به تعهدات خود برای افزایش خرید کالا‌های آمریکایی عمل نکرد. هشت سال بعد، ایران، کره شمالی و روسیه به یکدیگر نزدیک‌تر شدند و سلاح‌های هسته‌ای (در مورد کره شمالی) و ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم (در مورد ایران) بیش تری را توسعه دادند. هم چنین، شرکت‌های فناوری چینی تحت رهبری هواووی نیز قوی‌تر از همیشه رشد کردند. تقریبا در هر جایی که ترامپ اجبار اقتصادی را علیه دشمنان آمریکا آزموده نتایج ضعیف یا معکوس بوده‌اند. این شکست‌ها در تضاد کامل با فشار موفقیت آمیز ترامپ بر متحدان امریکا در دوره نخست ریاست جمهوری اش بودند. پس از پاره کردن توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی، او آن را با یک پیمان جدید جایگزین کرد که برخی از دستاورد‌های واقعی را برای شرکت‌ها و کارگران ایالات متحده تضمین کرد. سپس ترامپ در سال ۲۰۱۹ از تحریم‌ها استفاده کرد تا ترکیه یکی از اعضای ناتو را مجبور سازد که نیرو‌های نیابتی خود را که با نیرو‌های کُرد تحت حمایت ایالات متحده در سوریه می‌جنگیدند مهار کرده و یک کشیش آمریکایی بازداشت شده را آزاد کند. یک سال پس از آن، واشنگتن بار دیگر به دلیل خرید موشک‌های ضدهوایی اس-۴۰۰ روسیه، ترکیه را مشمول مجازات‌های اقتصادی ساخت. اگرچه ترکیه هیچ گونه امتیاز رسمی‌ای به آمریکا نداد، اما به نظر می‌رسد بی سر و صدا آن سامانه موشکی را کنار گذاشت. درس آشکار در اینجا این بوده است: فشار‌های اقتصادی زیاد بر دشمنان ایالات متحده اغلب با شکست مواجه می‌شود، اما قلدری در برابر متحدان اغلب نتیجه بخش است. به نظر می‌رسد فشار فعلی ترامپ برای مهار شرکایی که هنوز به بازار ایالات متحده گره خورده‌اند، سیاست اصلی او از دور نخست ریاست جمهوری اش می‌باشد. ترامپ به جای آغاز جنگ اقتصادی همه جانبه، علاقه خود را برای دستیابی به توافق هسته‌ای جدید با ایران، احیای مجدد روابط اقتصادی با روسیه و امضای یک توافق تجاری گسترده با چین نشان داده و در مقابل، فشار مجبور سازنده بیش تری را بر شرکای وابسته به کمک‌های امنیتی ایالات متحده و دسترسی به بازار آن کشور اعمال کرده است. اندازه بازار ایالات متحده به تهدیدات تجاری واشنگتن در قبال شرکای تجاری اش در آمریکای شمالی قدرت خاصی بخشیده است. اقتصاد کانادا به شدت به تقاضای ایالات متحده وابسته است: سه چهارم کل صادرات کانادا و ۹۸ درصد صادرات نفت آن کشور به همسایه جنوبی اش می‌رسد. مکزیک سود بزرگی از افزایش سرمایه‌گذاری خارجی چین برده به گونه‌ای که آن کشور به میدان نبرد آشکار در مرحله جدید جنگ تجاری ایالات متحده و چین تبدیل شده است. با این وجود، ایالات متحده کماکان بزرگترین شریک تجاری مکزیک است که همین موضوع به واشنگتن اهرم فشار قابل توجهی می‌بخشد. به همین ترتیب، ترامپ در تلاش‌هایش برای متقاعد کردن دانمارک به فروش گرینلند از موقعیت قدرتمندی برخوردار است. این کشور کوچک در شمال اروپا به بازار ایالات متحده متکی است. در سالیان اخیر، محبوبیت دارو‌های کاهش وزن "اوزمپیک" و "ویگووی" در ایالات متحده، سازنده آن دارو‌ها یعنی شرکت داروسازی دانمارکی "نوو نوردیسک" را به با ارزش‌ترین شرکت در اتحادیه اروپا تبدیل کرده است. فروش سالانه محصولات "نوو نوردیسک" در بازار ایالات متحده اکنون سالانه ۳۰ درصد رشد دارد. مجموع فروش خالص ۴۲ میلیارد دلاری آن شرکت ده درصد تولید ناخالص داخلی دانمارک را تشکیل می‌دهد. چنین وابستگی‌ای به فروش گسترده در بازار آمریکا، کانادایی ها، مکزیکی‌ها و دانمارکی‌ها را به اهدافی جذاب برای باج گیری اقتصادی ترامپ تبدیل می‌کند".

امریکا

خطر استفاده بیش از حد از فشار اقتصادی علیه متحدان

این تحلیگر مسائل مرتبط با تحریم و استفاده از اقتصاد به عنوان اهرم فشار در بخش پایانی مقاله خود به خطرات مرتبط با استفاده بیش از اندازه ترامپ از "اهرم فشار اقتصادی" علیه متحدان آمریکا اشاره کرده و می‌افزاید:"با این وجود، شرایطی که تهدیدات علیه متحدان را پس از جنگ جهانی دوم بسیار مؤثر می‌ساخت متفاوت از شرایط امروز بود. از یک سو، اقتصاد ایالات متحده کمتر به تجارت وابسته شده است. تجارت تنها ۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می‌دهد، اما ۷۳ درصد از تولید ناخالص داخلی کانادا، ۶۷ درصد از تولید ناخالص داخلی مکزیک و ۳۷ درصد از تولید ناخالص داخلی چین را تشکیل می‌دهد. در نتیجه، جنگ‌های تجاری احتمالاً برای اقتصاد ایالات متحده هزینه کمتری نسبت به شرکای ایالات متحده به همراه دارند. نقش دلار به‌عنوان ذخیره و ارز تجاری برتر جهانی کماکان به واشنگتن اهرم قدرتمندی برای نفوذ بر کسب و کار‌ها در سراسر جهان می‌بخشد. با این وجود، آسیب پذیری آمریکا در آنجاست که آن کشور امروز در مقایسه با دهه‌های گذشته نفوذ تجاری کلی کم تری در سراسر جهان دارد. سایر نقاط جهان اکنون مناطق تجاری بزرگ تری هستند و بدیل‌هایی برای کشور‌هایی ارائه می‌دهند که می‌خواهند از قوی شدن دست آمریکا برای اعمال فشار بر خود جلوگیری کنند. حضور ایالات متحده در تجارت جهانی در همه عرصه‌ها به جز فناوری و سوخت‌های فسیلی در یک دهه گذشته کاهش یافته است. هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ میلادی برای نخستین بار به ریاست جمهوری رسید، صادرات و واردات ایالات متحده تقریبا ۶.۵ درصد از اقتصاد جهان را تشکیل می‌داد. تا ابتدای سال جاری، این رقم با یک پنجم کاهش به ۵.۲ درصد رسیده است در چنین شرایطی احتمال قابل توجهی وجود دارد که تلاش‌های ترامپ برای مطیع کردن شرکای آمریکا با تسریع در انحلال هژمونی ایالات متحده نتیجه معکوس به همراه داشته باشد. در طول هشت سال گذشته، اقتصاد جهانی کم‌تر حول محور ایالات متحده چرخیده است. چین به شریک تجاری اصلی اکثر کشور‌های جهان تبدیل شده است. هم چنین، تجارت منطقه‌ای بیش تری در اتحادیه اروپا، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی وجود دارد. این وضعیت سبب شده تا ترامپ به دنبال بهره‌برداری از مزیت ایالات متحده در جایی باشد که بیش‌ترین مزیت را دارد: در مورد کانادا و مکزیک که به‌طور منحصر‌بفردی آسیب‌پذیر هستند. حتی اقتصاد‌های بزرگی که صادرات محور هستند از جمله چین، آلمان، ایتالیا و ژاپن اگر همه صادرات شان به ایالات متحده یک شبه متوقف شود نیز بین سه تا چهار درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست خواهند داد. این یک شوک جدی خواهد بود، اما نه شوکی غیرقابل حل. علاوه بر این، اگر این اقتصاد‌ها طی چندین سال به تدریج از بازار ایالات متحده دور شوند، تعدیل برای آنان قابل مدیریت خواهد بود. برای بسیاری از متحدان ایالات متحده، حضور کم‌تر در بازار ایالات متحده دیگر یک تهدید وجودی اقتصادی محسوب نمی‌شود. با افزایش فشار ترامپ بر آن کشورها، آنان ممکن است در نهایت تصمیم بگیرند که از دست دادن دسترسی ارزان به آمریکای شمالی چیزی نیست که بخواهند به هر قیمتی از آن خودداری ورزند. آن مرحله‌ای خواهد بود که نشان خواهد داد ترامپ دست خود را بیش از حد بازی کرده است. به جای بازیابی سلطه ایالات متحده، این احتمال وجود دارد که اقدامات او کاهش نفوذ جهانی آمریکا را چه در عرصه اقتصاد و چه در سایر عرصه‌ها سرعت بخشد".

ارسال نظرات
کیان طلا
x