
اعتماد به آمریکا؛ بلیت یکطرفه به سوی سقوط و نابودی

خیانت آمریکا به متحدانش یک قاعده تکراری است، نه یک اتفاق نادر. تاریخ ثابت کرده که واشنگتن همیشه منافعش را اولویت میدهد و مهرههای بیفایده را کنار میگذارد. آیا اوکراین قربانی بعدی است؟
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از مهر، چند روزی از تحقیر علنی «ولودیمیر زلنسکی» در کاخ سفید میگذرد. صحنهای که شاید در نگاه اول فقط یک مشاجرهی سیاسی بین دو رئیس جمهور به نظر برسد اما در حقیقت چیزی بیشتر از آن بود؛ یک نمایش از سیاست واقعی آمریکا، سیاستی که سالها در پس پردهی وعدههای پر زرق و برق و لبخندهای دیپلماتیک پنهان شده است.
کاخ سفید، ساختمانی که همه تصور میکردند میزبان بزرگترین تصمیمات و توافقهای تاریخ بوده است، آن روز شاهد صحنهای بود که یکی از خبرنگاران حاضر در محل، آن را «بیسابقه» توصیف کرد. «در تمام ۲۰ سالی که در اینجا مشغول به کار هستم، هرگز چنین چیزی ندیده بودم.» توهینهای بیپرده و بیرحمانه، جملاتی که نه از سر دیپلماسی بلکه از سر یک فرمانده خطاب به زیردستی که کاراییاش تمام شده، گفته میشدند.
ترامپ با همان لحن پرخاشگرانهی همیشگی، به زلنسکی، شخصی که کشورش سه سال است در آتش جنگ میسوزد، گفت: «تو به کشور ما توهین میکنی. رئیسجمهور احمق ما (بایدن) ۳۵۰ میلیارد دلار به تو پول داد. تو باید قدردان باشی.» او ادامه داد: «اگر اوکراین تجهیزات نظامی ما را نداشت، جنگ ظرف دو هفته تمام میشد.» و تیر خلاص را اینگونه شلیک کرد: «تو با جنگ جهانی سوم قمار میکنی. کاری که انجام میدهی، بیاحترامی بزرگی به آمریکا است. یا توافق میکنی یا ما کنار میکشیم و اگر کنار بکشیم، خودت باید بجنگی.»
آمریکا که در ابتدای جنگ، در ۵ اسفند ۱۴۰۰، خود را حامی اوکراین معرفی کرده بود، پس از سه سال در برابر چشمان جهانیان دولتمردانش را تحقیر کرد. این تحقیر حتی تا جایی پیش رفت که ترامپ از زلنسکی انتقاد کرد چرا در این دیدار رسمی، کت و شلوار نپوشیده است. جمله او تذکری ظاهری ساده نبود؛ این نماد همان سیاستی است که آمریکا همیشه با متحدانش در پیش گرفته است؛ وقتی دیگر برایشان فایدهای نداشته باشی، حتی ظاهر تو هم بهانهای برای تحقیر خواهد شد.
تاریخ پُر است از کشورها و حاکمان و دولتمردانی که فریب وعدههای آمریکا را خوردند، در کنار آن ایستادند و در زمانی که بیش از هر وقت دیگری به حمایت نیاز داشتند، رها شدند. امروز، زلنسکی در اوکراین همان درسی را میآموزد که بسیاری پیش از او تجربه کردند: اعتماد به آمریکا، سرانجامی جز تباهی ندارد.
ویتنام جنوبی؛ قولهای توخالی آمریکا و سقوط سایگون
صدای هلیکوپترها در آسمان سایگون میپیچید و باند فرود شلوغ بود. مردم ترسیده بودند و بیهدف میدویدند، و نظامیان آمریکایی آخرین مدارک و تجهیزات را از سفارت بیرون میکشیدند. این همان لحظهای بود که ویتنام جنوبی سالها از آن میترسید. دهه ۱۹۶۰، زمانی که آمریکا به بهانهی جلوگیری از گسترش کمونیسم وارد جنگ شد، واشنگتن به ویتنام جنوبی قول داد که «تا آخرین لحظه» در کنار آنها خواهد بود. شهر سایگون، قلب این کشور، با کمکهای مالی و نظامی آمریکا سرپا مانده بود. اما جنگ، هر روز طولانیتر و خونینتر شد. جنازههای سربازان آمریکایی یکی پس از دیگری به خانه بازمیگشتند، و مردم در خیابانهای نیویورک و واشنگتن شعار میدادند: «این جنگ ما نیست!»
فشارها بیشتر شد. در سال ۱۹۷۳، آمریکا توافق صلح پاریس را امضا و نیروهایش را از ویتنام خارج کرد اما قبل از خروج، به ویتنام جنوبی قول داد که اگر نیروهای کمونیستی دوباره حمله کنند، آمریکا بازخواهد گشت. این قول، چیزی بیش از یک دروغ نبود. دو سال بعد، در سال ۱۹۷۵، ویتنام شمالی حملهی نهایی خود را آغاز کرد. نیروهای ویتنام جنوبی که بدون کمکهای آمریکا ناتوان بودند، یکی پس از دیگری شکست خوردند. سایگون دیگر سقوط کرده بود، اما کسی در واشنگتن به آنها اهمیت نمیداد. پرچم کمونیستها در کاخ ریاستجمهوری به اهتزاز درآمد و ویتنام جنوبی برای همیشه از نقشهی جهان محو شد.
ایران، سقوط پهلوی
محمدرضا پهلوی، از دیگر مهرههای مطیع و خودفروخته سیاستهای آمریکا بود او به جای اتکا به مردمش و جلب حمایت آنها، همواره در دامی که آمریکا برایش گسترده بود، گرفتار شد. در حالی که ایران در موقعیت ژئوپولتیک حساس و مهمی قرار داشت، او نه تنها به غربیها به عنوان «ژاندارم منطقه» خدمت میکرد، بلکه به شکل غریبی چشم بسته به دستورات آمریکا گوش میداد و با واردات تسلیحات پیشرفته و مستشاران خارجی، به وابستگی شدید کشورش دامن زد.
اما در لحظهای که مردم ایران به پا خواستند و صدای اعتراضشان را بلند کردند، پهلوی هیچ تکیهگاه داخلی نداشت. او که همیشه به قدرت آمریکا تکیه کرده بود، در بحران به جای حمایت از مردم، چشم به کمکهای غربی دوخت اما آمریکا سیاستهایش را تغییر داد و رئیسجمهور وقت، آمریکا، به شکل تحقیرآمیزی رهایش کرد و این سرنوشت سقوط شاه خودفروخته، درس عبرتی است برای هر حکومتی که به جای تکیه بر اراده ملت، در دامن بیگانهها به دنبال قدرت باشد.
لیبی، سقوط قذافی
سالها، «معمر قذافی» یکی از سرسختترین دشمنان آمریکا بود اما در دهه ۲۰۰۰ تصمیم گرفت که با واشنگتن راه بیاید. برنامه تسلیحاتی لیبی را کنار گذاشت، درباره تروریستها اطلاعات مفیدی در اختیار آمریکا قرار داد و اجازه داد شرکتهای غربی دوباره وارد صنعت نفت کشورش شوند. او تصور میکرد که این سازش، امنیت او را تضمین خواهد کرد. اما نکته مهم را فراموش کرده بود که آمریکا تنها تا زمانی که به تو نیاز دارد، دوستت باقی میماند.
در سال ۲۰۱۱، زمانی که اعتراضات داخلی علیه قذافی بالا گرفت، آمریکا به سرعت مسیر خود را تغییر داد. ناتو، با حمایت مستقیم واشنگتن، حملات هوایی علیه نیروهای قذافی انجام داد. آمریکا که تا دیروز قذافی را به عنوان یک شریک قابلاعتماد پذیرفته بود، حالا از شورشیانی حمایت میکرد که به دنبال سرنگونی او بودند. کاروان قذافی توسط جنگندههای ناتو بمباران شد و او را به دست مخالفانش سپردند. چند ساعت بعد، فیلمهایی منتشر شد که نشان میداد قذافی در شرایطی بدی کشته شده است.
لیبی دیگر به جای تبدیل شدن به یک دموکراسی باثبات، درگیر جنگهای داخلی و هرجومرج شد. گروههای تروریستی، از جمله داعش، در این کشور رشد کردند. و مهمتر از همه، آمریکا که این نابسامانی را ایجاد کرده بود، بدون هیچ برنامهای برای بازسازی لیبی آن را به حال خود رها کرد. قذافی شاید فکر میکرد که با کنار آمدن با واشنگتن، آیندهاش تضمین شده است اما درسی که از این ماجرا گرفت، دیگر برای خودش هم فایدهای نداشت.
مصر، سقوط مبارک
برای سه دهه، «حسنی مبارک» یکی از وفادارترین متحدان آمریکا در غرب آسیا بود. او اولین دولتمرد عربی بود که با رژیم صهیونیستی اسرائیل صلح کرد، میلیاردها دلار کمک نظامی از واشنگتن دریافت کرد و در جنگ علیه تروریسم با آمریکا همکاری نزدیکی داشت. زمانی که اعتراضات مردمی در سال ۲۰۱۱ در مصر شدت گرفت واشنگتن که انتظار میرفت از متحد قدیمی خود حمایت کند انتخاب دیگری داشت و از مخالفان مبارک حمایت کرد.
تحت فشار آمریکا، مبارک مجبور شد استعفا دهد و حکومت را به ارتش کشورش بسپارد و در لحظه حساس پشتش را خالی کرد. اما خیانت آمریکا به مصر همینجا ختم نشد. در سال ۲۰۱۲، «محمد مرسی»، رئیسجمهور مصر سرکار آمد. واشنگتن از دولت جدید حمایت کرد و تنها یک سال بعد، زمانی که ارتش مصر علیه مرسی کودتا کرد کاخ سفید بازهم تغییر مسیر داد. کمکهای نظامی به مصر کاهش یافت و رابطه میان دو کشور تیره شد.
افغانستان، سقوط کابل
دود از خیابانهای کابل بلند میشد. صدای شلیکهای پراکنده در هوا میپیچید. پایتخت افغانستان، شهری که دو دهه زیر سایهی آمریکا بود حالا در میان ترس و وحشت فرو رفته طالبان، بیهیچ مقاومتی، وارد شهر شده بود. مردم وحشتزده، امیدشان را به آخرین راه فرار دوخته بودند؛ فرودگاه کابل. جایی که هلیکوپترهای نظامی آمریکایی در رفتوآمد بودند، جایی که آخرین پروازها از یک کشور در حال سقوط، در حال انجام بود. هزاران نفر، زن و مرد، پیر و جوان، با چهرههایی مملو از ناامیدی، به سمت هواپیماها هجوم میبردند. اما آمریکا، همان کشوری که روزی وعدهی آزادی و امنیت داده بود، دیگر برای نجات کسی اینجا نبود.
مترجمان افغانستانی، مردانی که سالها در کنار نیروهای آمریکایی جنگیده بودند، با ناامیدی پاسپورتهایشان را بالا میگرفتند، فریاد میزدند: «ما به شما کمک کردیم!» در یکی از تلخترین صحنههای تاریخ، مردم از چرخهای هواپیماها آویزان شدند. برخی از آنها هنگام بلند شدن پرواز سقوط کردند، آنها ترجیح دادند با مرگ روبهرو شوند تا اینکه زیر سایهی طالبان زندگی کنند.
بایدن گفته بود: «ما مأموریتمان را انجام دادیم.» و دولتی که واشنگتن از آن حمایت کرده بود در سکوت محو شد و مردمی که به وعدههای آمریکا اعتماد کرده بودند، پشت درهای بستهی فرودگاه رها شدند.
دوست امروز، قربانی فردا
تاریخ سیاستهای آمریکا پر است از وعدههایی پوچ و توخالی که در لحظات حساس به باد فراموشی سپرده شدهاند. از ویتنام تا افغانستان، از لیبی تا مصر یک الگوی تکراری دیده میشود. آمریکا با قدرت وارد میشود، امید میدهد، متحدان را به میدان میآورد اما درست زمانی که بیشترین نیاز به او احساس میشود، پشتش را خالی میکند.
دولتمردانی که روزی در کاخ سفید روی فرش قرمز قدم میزدند، در لحظهی سقوط، حتی یک تماس از واشنگتن دریافت نکردند. کشورهایی که به پول و تسلیحات آمریکا وابسته شدند، روزی خود را بدون هیچ حمایتی تنها یافتند و مردم، آنهایی که به وعدههای آزادی و امنیت دل بستند، در فرودگاههای جنگزده، پشت درهای بسته، برای جایی در آخرین پروازها التماس کردند.
خیانت آمریکا به متحدانش دیگر یک اتفاق نادر نیست، بلکه یک قاعدهی شناختهشده در سیاست بینالملل است. تاریخ نشان داده که کاخ سفید همیشه منافع خود را در اولویت قرار میدهد و زمانی که یک مهره از بازی بیفایده شود، بدون لحظهای درنگ کنار گذاشته میشود. پس سوال اینجاست اوکراین قربانی بعدی خواهد بود؟