ضرر آمریکا و کانادا از تعرفههای جدید/ چرا کاناداییها نگران تعرفههای آمریکا نیستند؟
با اعمال تعرفههای جدید ایالات متحده بر کشور کانادا که از این هفته اجرایی میشود، ممکن است انتظار داشته باشیم که اعتراضات گستردهای در شمال مرز رخ دهد. در نهایت، کانادا بزرگترین شریک تجاری آمریکا است و موانع تجاری جدید به طور نظری میتوانند زنجیرههای تأمین را مختل کرده و قیمتها را برای مصرفکنندگان افزایش دهند. اما اگر به خیابانهای تورنتو یا مونترال سر بزنید یا به امواج رسانههای اجتماعی که از هر دو شهر منتشر میشود دقت کنید، نخواهید دید که مردم دست به اعتراض زده باشند. واکنش عمومی چیست؟ یک شانه بالا انداختن سرد شمالی!
به گزارش اقتصادآنلاین، روزنامه نیوزویک با اشاره به تعرفههای تجاری جدید ترامپ علیه کشور کانادا نوشت: شورای کنترل مشروبات الکلی انتاریو (LCBO) و همتای آن در کِبِک، قبلاً به طور قاطع واکنش نشان دادهاند: آنها از سهشنبه تمامی محصولات آمریکایی را از قفسههای خود خارج خواهند کرد. یعنی دیگر خبری از مشروبهای آمریکایی یا شرابهای کالیفرنیایی نخواهد بود نه فقط برای مصرفکنندگان فردی، بلکه برای رستورانها و بارها هم این محدودیت لحاظ میشود.
در حالی که این اتفاق ممکن است برای برخی افراد ناخوش به نظر برسد، احساس عمومی روشن است: مردم فقط چیزی دیگر مینوشند. این موضوع به ویژه زمانی درست است که کانادا در مقابل با اعمال تعرفه بر کالاهای آمریکایی پاسخ دهد. یکی از افرادی که امروز صبح در یک کافه در مونترال با او صحبت کردم به سادگی گفت: «اگر قیمت آبمیوه پرتقال فلوریدا بالا برود، من میگذرم و فقط آبمیوه انار آذربایجانی میخرم. برای من مشکلی ندارد. هر دو را به یک اندازه دوست دارم.»
برای درک اینکه چرا این دور از تعرفهها اشتباه است، بیایید نحوه عملکرد تعرفهها را تجزیه و تحلیل کنیم. تعرفه اساساً یک مالیات بر کالاهای وارداتی است. وقتی دولت ایالات متحده تعرفهای بر محصولات کانادایی وضع میکند، کسبوکارهای کانادایی میتوانند یا هزینه آن را جذب کنند (که به سود خودشان لطمه میزند) یا آن را به مصرفکنندگان آمریکایی منتقل کنند، که باعث میشود این کالاها گرانتر شوند.
برای صادرکنندگان کانادایی، تأثیر ممکن است متفاوت باشد. برخی صنایع مانند فولاد و آلومینیوم، که قبلا مورد هدف قرار گرفتهاند ممکن است درد واقعی را احساس کنند. اما برخی دیگر به سادگی مسیر خود را تغییر خواهند داد. اگر سود فروش به ایالات متحده کمتر شود، آنها تجارت خود را با اتحادیه اروپا، چین یا بازارهای نوظهور افزایش خواهند داد. دقیقاً همین اتفاق زمانی که دولت ترامپ تعرفههایی بر کالاهای کانادایی اعمال کرد، رخ داد. کانادا پاسخ داد و به جای اینکه تحت فشار تسلیم شود، خریداران جدیدی در جاهای دیگر پیدا کرد.
اما برای آمریکاییها، تعرفهها نوعی خودزنی است. هدف از وضع تعرفهها این است که از صنایع داخلی با گرانتر کردن کالاهای خارجی محافظت کنند. اما اثر واقعی آن اغلب برخلاف این هدف است. وقتی قیمت فولاد وارداتی، لوازم الکترونیکی یا محصولات کشاورزی به دلیل تعرفهها افزایش مییابد، کسبوکارهای آمریکایی که به این کالاها وابستهاند با هزینههای بالاتر مواجه میشوند. این به این معنی است که محصولات ساختهشده داخلی برای مصرفکنندگان آمریکایی گرانتر خواهند شد و رقابتپذیری شرکتهای آمریکایی در بازارهای جهانی کاهش مییابد.
مسأله اینجا است: کاناداییها گزینههای بیشتری دارند، اما آمریکاییها گزینههای کمتری دارند. با خارج کردن محصولات آمریکایی از قفسههای خود، آنها مصرفکنندگان را بدون گزینه نمیگذارند. آنها به سادگی این محصولات را با جایگزینهایی از فرانسه، ایتالیا، استرالیا و دیگر کشورها جایگزین میکنند.
آمریکا همان انعطافپذیری را ندارد. مصرفکنندگان آمریکایی به شدت به بازاری عادت کردهاند که کالاهای ارزان بهویژه از چین و مکزیک به راحتی در دسترس هستند. وقتی تعرفهها زنجیرههای تأمین را مختل میکنند، نتیجه معمولاً افزایش قیمتهاست بدون هیچ گزینه آسان دیگری. کشاورزان، تولیدکنندگان و خردهفروشان آمریکایی، که بسیاری از آنها به صادرات یا مواد خارجی وابستهاند، تقریباً بلافاصله این فشار را احساس میکنند؛ و کانادا، مانند هر کشور دیگری، در برابر تعرفههای جدید بیحرکت نخواهد ماند. اتاوا با اقدامات مقابلهای خود پاسخ داده و برنامهای برای تسلیم شدن ندارد مگر اینکه ایالات متحده عقبنشینی کند. آخرین باری که ایالات متحده تعرفههای گستردهای بر کالاهای کانادایی وضع کرد، کانادا با اقدامات هدفمند علیه صنایع حساس سیاسی آمریکا پاسخ داد. این شامل تعرفه بر برندن آمریکایی (که به ضرر تولیدکنندگان ویسکی در کنتاکی بود) و آبمیوه پرتقال (که به ضرر کشاورزان فلوریدا بود) بود.
این نوع مقابله استراتژیک باعث میشود که صنایع آمریکایی بهویژه آنهایی که لابیهای سیاسی قدرتمندی دارند عواقب را احساس کنند؛ و وقتی صادرکنندگان آمریکایی ناگهان خود را از خریداران کانادایی جدا شده میبینند، آنها فقط این فروشها را موقتی از دست نمیدهند. بسیاری از شرکتهای کانادایی به طور دائم به سوی دیگر تأمینکنندگان و شرکای جدید خواهند رفت. وقتی این روابط شکل بگیرند، آنها به راحتی باز نمیگردند فقط به این دلیل که تعرفهها در نهایت برداشته میشوند.
یکی دیگر از پیامدهای نادیده گرفتهشده موانع تجاری ایالات متحده این است که آنها کانادا را تشویق میکنند تا روابط خود را با دیگر اقتصادها تقویت کند. در سالهای اخیر، کانادا توافقنامههای بزرگ تجارت آزاد را امضاء کرده است، از جمله توافقنامه جامع اقتصادی و تجاری (CETA) با اتحادیه اروپا و توافقنامه جامع و پیشرفته برای شراکت ترانسپاسیفیک (CPTPP) که شامل ژاپن، استرالیا و دیگر کشورهای اقیانوس آرام میشود. این توافقها به کسبوکارهای کانادایی دسترسی به بازارهای عظیم با شرایط مطلوب میدهند.
اگر ایالات متحده بخواهد خود را به عنوان یک شریک تجاری غیرقابل اعتماد معرفی کند، کانادا به سادگی این روابط را تقویت خواهد کرد. این به معنای ورود بیشتر پنیرهای اروپایی، شرابهای استرالیایی و خودروهای ژاپنی به کانادا و کاهش محصولات آمریکایی است. زمانی که این تغییرات شکل بگیرند، بازگشت ایالات متحده به موقعیت قبلی خود دشوار خواهد بود. آنچه ترامپ و مشاورانش بهطور چشمگیری دست کم گرفتهاند این است که کاناداییها به راحتی فراموش نمیکنند و به اندازه علاقه به سسهای عجیب و غریب، از کینهتوزی لذت میبرند.
فراتر از جنبههای اقتصادی، تعرفهها سیاستهای بدی هستند. آنها معمولاً بهعنوان اقداماتی قوی و قاطع معرفی میشوند، اما واقعیت این است که آنها ابزاری خشن هستند که به هر دو طرف آسیب میزنند. تاریخ نشان داده است که حتی جنگهای تعرفهای نسبتاً استراتژیک هم به ندرت خوب پایان مییابند و از نظر من، این یکی صرفا احمقانه است. آنها قیمتها را افزایش میدهند، صنایع را مختل میکنند و در نهایت به از دست دادن شغلها منجر میشوند. بیشتر اوقات، آنها به مذاکره ختم میشوند، جایی که هر دو طرف به طور آرام اقداماتی را که در ابتدا باعث مشکل شدند، لغو میکنند.
برای کانادا، پاسخ ساده است: ادامه دهید. این کشور گزینههایی دارد و برخلاف ایالات متحده، دهههاست که آنها را پرورش داده است. دفعه بعد که یک سیاستمدار آمریکایی به فکر اعمال تعرفههای جدید باشد، باید این سوال ساده را از خود بپرسد: اگر کاناداییها اهمیتی نمیدهند، پس واقعاً چه کسی آسیب میبیند؟
نویسنده: آرون سالیوان