آخرالزمان اقتصاد اروپا فرارسیده است / چگونه اروپا در نوآوری قافیه را باخت؟
رکود، زوال رقابتی و بازگشت دوباره "دونالد ترامپ" به کاخ سفید در امریکا. این موارد همگی چالشهایی هستند که اقتصاد اروپا با آن مواجه است. در واقع، قاره اروپا با "چالشی وجودی" مواجه شده است.
به گزارش اقتصادآنلاین، نشریه "پولیتیکو" در گزارشی با اشاره به این که زمان اروپا در عرصه اقتصادی رو به اتمام است برای توصیف آن وضعیت بغرنج اقتصاد اروپا از عنوان "آخرالزمان" استفاده کرده و مینویسد: "با توجه به اینکه دونالد ترامپ در چند هفته آینده آماده بازپسگیری کاخ سفید است، میتوان گفت که اقتصاد اروپا واقعا در خطر فروپاشی قرار دارد. اقتصاد اروپا در دهههای اخیر به دلیل گسترش آن بلوک به سمت شرق و تقاضای شدید برای کالاهای آن از آسیا و ایالات متحده، به طرز قابل توجهی انعطافپذیر بوده است. با این وجود، با پایان یافتن رونق طولانی مدت چین و افزایش تنشهای تجاری پکن با واشنگتن، تصویر تجارت فراآتلانتیک تیره و تار میشود و به نظر میرسد روزهای خوش پیشین به وضوح به پایان رسیدهاند. بادهای مقابل اقتصادی که سراسر قاره اروپا را تهدید میکند در سال آینده به یک طوفان تبدیل خواهند شد، زیرا ترامپ رها شده از زنجیر چشمان خود را به اروپا معطوف میکند. علاوه بر وضع تعرفهای جدید بر همه چیز گرفته از کت و شلوار ایتالیایی تا نوشیدنیهای اروپایی، رئیس جمهور آینده "جهان آزاد" مطمئنا تقاضای خود را تقویت میکند مبنی بر آن که کشورهای عضو ناتو یا باید پول بیشتری برای دفاع از خود تخصیص دهند یا در معرض خطر از دست دادن چتر حفاظت نظامی امریکا قرار خواهند گرفت. این بدان معناست که پایتختهای اروپایی که در بحبوحه کاهش درآمدهای مالیاتی در حال تلاش برای مهار کسریهای فزاینده هستند، با فشارهای مالی حتی بزرگتری مواجه خواهند شد که میتواند باعث تحولات سیاسی و اجتماعی بیشتر شود. رکودها و جنگهای تجاری ممکن است بیایند و بروند، اما آن چه این مقطع را برای شکوفایی قاره اروپا بسیار خطرناک میسازد، به بزرگترین حقیقت ناخوشایند مربوط میشود: اتحادیه اروپا به برهوتی در عرصه نوآوری تبدیل شده است. اگرچه اروپا دارای تاریخچه غنی از اختراعات چشمگیر است، از جمله پیشرفتهای علمی که همه چیز را از خودرو گرفته تا تلفن، رادیو، تلویزیون و داروسازی به جهان ارائه داد، اما اروپای امروزین که مانی مترادف با فناوری پیشرفته در عرصه خودروسازی بود حتی یک تولید تازه در بین ۱۵ خودروی برقی پرفروش فعلی در بازار ندارد. همان طور که "ماریو دراگی" نخست وزیر و رئیس سابق بانک مرکزی ایتالیا در گزارش اخیر خود درباره رقابت پذیری اروپا اشاره کرده بود که تنها چهار شرکت از پنجاه شرکت برتر حوزه فناوری در جهان اروپایی هستند. اگر اروپا در مسیر فعلی خود باقی بماند، آینده آن نیز ایتالیایی خواهد بود: موزهای رو به زوال اگرچه کماکان زیبا، اما بدهکار و در فضایی باز برای گردشگران امریکایی و چینی. "کریستین لاگارد" رئیس بانک مرکزی اروپا در ماه نوامبر گفته بود:"ما در دورهای از تغییرات سریع فناوری زندگی میکنیم که به طور خاص با پیشرفتهای نوآوری دیجیتال هدایت میشود و برخلاف گذشته، اروپا دیگر در خط مقدم پیشرفت قرار ندارد". او در سخنرانی خود در پاریس هشدار داد که اگر الگوی اجتماعی مورد تحسین قرار گرفته شده اروپا به سرعت تغییر نکند آن قاره در معرض خطر قرار خواهد بود. او گفته بود:"در غیر این صورت، ما نمیتوانیم ثروتی را که برای تأمین نیازهای فزاینده هزینههای مان برای تضمین امنیت، مقابله با تغییرات آبوهوایی و حفاظت از محیطزیست نیاز داریم را تولید کنیم". دراگی که گزارش خود را در ماه سپتامبر به کمیسیون اروپا ارائه کرد در این باره صراحت بیش تری داشت و گفته بود:"این یک چالش وجودی است".
"پولیتیکو" در ادامه با اشاره به معضل "زیرساختهای ضعیف" در اقتصاد سراسر قاره اروپا مینویسد:"متاسفانه در مورد ترمیم زیرساختهای اقتصادی اروپا حرف زدن درباره آن اسانتر از انجام دادن کاری در مورد آن است. با توجه به اینکه "دونالد ترامپ" در کاخ سفید و جمهوری خواهان هم حزبی او کنترل مجلسین امریکا را در دست دارند، اروپا پیشتر هرگز تا این اندازه در معرض هوسهای سیاستگذاریهای تجاری آمریکا قرار نداشته است. اگر ترامپ به تهدید خود مبنی بر اعمال تعرفههای ۲۰ درصدی بر واردات از آن قاره عمل کند، صنعت اروپا متحمل ضربه سنگینی خواهد شد. آمریکا با واردات سالانه بیش از ۵۰۰ میلیارد یورو به خاک خود از اتحادیه اروپا، مهمترین مقصد برای کالاهای اروپایی است. به هر دلیلی به نظر میرسد اروپا به منظور آماده شدن برای بازگشت ترامپ کم کاری کرده است. اولین پاسخ "اورسولا فون در لاین" رئیس کمیسیون اروپا به وضعیت ایجاد شده آن بود که اروپا پیشنهاد خرید گاز طبیعی مایع از امریکا را به ترامپ ارائه دهد تا بتواند او را برای مدتی خوشحال نگه دارد، اما این پیشنهاد به سختی میتواند یک استراتژی محسوب شود. شکست رهبران اروپا در درس گرفتن از دوره قبلی ریاست جمهوری ترامپ این بار نیز در حال تکرار شدن است. البته ترامپ میتواند ناخواسته خبر بدی برای اتحادیه اروپا نباشد. برای مثال، اگر او برنامههای خود را برای تجدید کاهش مالیاتهای گسترده برای ثروتمندان و اعمال تعرفههای جدید را دنبال کند، تورم در ایالات متحده میتواند افزایش یابد و نرخهای بهره را افزایش دهد. این امر باعث تاثیرگذاری بر دلار خواهد شد که به نفع صادرکنندگان اروپایی خواهد بود که درآمدهای دلاری خود از امریکا به یورو تبدیل کنند. هم چنین، ترامپ ممکن است برای جلوگیری از دور تازهای از تعرفهها، آماده مذاکره تجاری گستردهتر با اروپا باشد. با این وجود، حس کلی در صنعت اروپا نسبت به رئیس جمهور آینده نوعی پیشگویی است، تا حد زیادی به این دلیل که مدیران اجرایی صنایع اروپا حافظه خوبی از گذشته دارند. ترامپ در سال ۲۰۱۷ میلادی بر فولاد و آلومینیوم اروپا تعرفه وضع کرد. بانکهای مرکزی اروپا از پیش هشدار داده اند که دور تازه تعرفهها میتواند نرخ تورم را به شدت افزایش دهد و اساس تجارت جهانی را تضعیف کند. "یواخیم ناگل" رئیس بانک مرکزی آلمان اخیرا گفته بود:"اگر دولت ایالات متحده به این وعده عمل کند، میتوانیم شاهد یک نقطه عطف مهم در نحوه انجام تجارت بینالملل باشیم". اگرچه اتحادیه اروپا روی ترامپ و کارهایی که ممکن است در آینده انجام دهد متمرکز است، اما وقتی صحبت از اقتصاد اروپا میشود، ترامپ تنها معضل اقتصاد اروپا نیست. در نهایت، تنها کاری که او با تهدیدات تعرفهای مداوم خود انجام میدهد کنار زدن پرده از روی مدل اقتصادی نابسامان اروپاست. اگر اروپا اقتصادی مستحکمتر داشت و قادر به رقابت با ایالات متحده بود ترامپ اهرم فشار اندکی برای استفاده علیه اروپاییها داشت. میزانی که اروپا از اوایل قرن گذشته تاکنون جایگاه خود را در برابر ایالات متحده از نظر رقابت پذیری اقتصادی از دست داده خیره کننده است. برای مثال، شکاف در تولید ناخالص داخلی سرانه با برخی معیارها دو برابر شده و به ۳۰ درصد رسیده که عمدتا به دلیل رشد بهره وری پایین در اتحادیه اروپا است. به زبان ساده تر، اروپاییها به اندازه کافی کار نمیکنند. برای مثال، یک کارمند آلمانی بیش از ۲۰ درصد ساعات کاری کم تری در مقایسه با همتای امریکایی اش دارد".
این نشریه در ادامه مینویسد:"یکی دیگر از دلایل کاهش بهره وری اروپا، شکست بخش شرکتی اروپا در عرصه نوآوری است. بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول، برای مثال، شرکتهای فناوری ایالات متحده بیش از دو برابر آن چه شرکتهای فناوری اروپایی برای تحقیق و توسعه انجام میدهند، هزینه میکنند. در حالی که شرکتهای آمریکایی از سال ۲۰۰۵ به این سو شاهد جهش ۴۰ درصدی در زمینه بهره وری بوده اند، بهره وری در فناوری اروپا راکد بوده است. این شکاف در بازار سهام نیز مشهود است: در حالی که ارزشگذاریهای بازار سهام ایالات متحده از سال ۲۰۰۵ به این سو افزایشی بیش از سه برابری داشته اروپا تنها با افزایش ۶۰ درصدی مواجه بوده است. "لاگارد" در سخنرانی اش در پاریس گفته بود:"اروپا از فناوریهای نوظهوری که باعث رشد آینده میشوند عقب مانده است". به نظر میرسد لاگارد خیلی خوش بین بوده، زیرا اروپا در این عرصه نه تنها عقب افتاده بلکه اساسا در رقابت حضور ندارد! در نشست سران اتحادیه اروپا در لیسبون در سال ۲۰۰۰، رهبران اروپایی تصمیم گرفتند که "اقتصاد اروپا را به رقابتیترین اقتصاد جهان تبدیل کنند". یک رکن کلیدی استراتژی لیسبون "یک جهش تعیین کننده در سرمایه گذاری برای آموزش عالی، تحقیق و نوآوری" بود. اکنون ۲۴ سال از آن زمان گذشته و اروپا نه تنها به هدف تعیین شده دست نیافته بلکه از ایالات متحده و چین نیز عقب افتاده است. اروپا حتی هرگز به هدف خود مبنی بر صرف هزینه ۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی بلوک اروپایی برای تحقیق و توسعه که محرک اصلی نوآوری اقتصادی میباشد نیز دست نیافته است. در واقع، مخارج این گونه تحقیقات توسط شرکتهای اروپایی و بخش دولتی در حدود ۲ درصد باقی مانده که از سال ۲۰۰۰ به این سو تغییری نکرده است. از بین دانشگاههای برتر جهانی که توسط Times Higher Education بررسی شدهاند، تنها یک موسسه اتحادیه اروپا در میان سی دانشگاه برتر رتبه بندی شده که آن هم دانشگاه فنی مونیخ بوده و جالب است که بدانید در رتبه سی اُم جدول قرار دارد"!
"پولیتیکو" در ادامه با اشاره به یک "راز کثیف" در مورد هزینههای تحقیق و توسعه اروپا مینویسد:"آن راز این است که نیمی از هزینههای تحقیق و توسعه اروپا از آلمان میآید و بخش عمده این سرمایه گذاری صرفا در یک بخش و آن هم خودروسازی جریان دارد. اگرچه این ممکن است با توجه به اندازه آن بخش بدیهی به نظر برسد (درآمد سالانه صنعت خودرو آلمان نزدیک به نیم تریلیون یورو است)، اما آن بخش جایی نیست که بتوانید بیشترین سود دلاریی یا یورویی را کسب کنند به این دلیل که نوآوریها در بخش خودروسازی همانند بهبود بازده سوخت موتور، به شکلی تصاعدی رو به افزایش هستند. به عبارت دیگر، آن شرکتها در عوض ارائه محصولات کاملا جدید، مانند آیفون یا اینستاگرام، که یک بازار کاملا جدید ایجاد میکنند بیشتر در حال اختراع چرخ از نو هستند! البته آلمان نیز گویا در قرن نوزدهم گرفتار شده است. به عنوان بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپا، بدبختیهای اقتصادی آلمان در سراسر بلوک اروپایی طنین انداز شده است. این امر به ویژه در مرکز و شرق اروپا صدق میکند جایی که خودروسازان آلمانی خودروسازی و ماشین آلات آن مناطق را در دهههای اخیر به کف کارخانه خود تبدیل کرده بودند. شما چه مرسدس بنز، چه بی ام و یا فولکس واگن خریداری کنید احتمال آن که موتور یا شاسی آن خودرو در مجارستان، اسلواکی یا لهستان ساخته شده باشد بسیار زیاد است. آن چه بحران صنعت خودروی آلمان را برای اروپا لاینحل میسازد عقب افتادن از عرصه فناوری و نداشتن حرفی در آن عرصه است. در اینجا نیز تضاد با ایالات متحده آشکار است. فورد و و جنرال موتورز در سال ۲۰۰۳ بزرگترین شرکتهایی بودند که برای تحقیق و توسعه در امریکا هزینه کردند. دو دهه بعد آمازون، آلفابت (گوگل) و متا (فیس بوک) این کار را انجام دادند. با توجه به حضور بازیگران فعلی در سیلیکون ولی در دنیای فناوری و تسلط آنان بر این عرصه دشوار است که ببینیم فناوری اروپایی چگونه میتواند در لیگ فعلی بازی کند. یکی از دلایل آن "پول" است. استارت آپهای ایالات متحده معمولا از طریق سرمایه گذاری خطرپذیر تامین مالی میشوند. این در حالیست که مخزن سرمایه خطرپذیر در اروپا بسیار کمتر از امریکاست. طبق گفته صندوق بین المللی پول، تنها در یک دهه گذشته، شرکتهای سرمایه گذاری خطرپذیر ایالات متحده ۸۰۰ میلیارد دلار بیشتر از رقبای اروپایی خود جذب کردند. اروپاییها ترجیح میدهند به جای سرمایهگذاری پول خود در آینده، آن را به صورت نقد در بانک بگذارند، جایی که حدود ۱۴ تریلیون یورو پسانداز اروپاییها به آرامی توسط تورم از بین میرود. در این معادله ورود چین به عرصه را نیز اضافه کنید. بر اساس تحلیل اخیر بانک مرکزی اروپا، تعداد بخشهایی که شرکتهای چینی در آن به طور مستقیم با شرکتهای منطقه یورو رقابت میکنند از حدود یک چهارم در سال ۲۰۰۲ به دو پنجم در شرایط فعلی افزایش یافته است. نکته بدتر برای اروپا این که چینیها در عرصه قیمت گذاری بسیار تهاجمی هستند و همین امر ظرفیت رقابت اروپا را از آن بلوک گرفته است".
"پولیتیکو" در ادامه با اشاره به این که اروپاییها علیرغم مشکلات شان از نظر کسری بودجه و بدهی بالا کماکان به برنامههای "رفاهی" و "اجتماعی سخاوتمندانه" شان ادامه میدهند که خود بر حجم مشکلات میافزاید مینویسد:"در حالی که اتحادیه اروپا ممکن است سهمی رو به کاهش از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص دهد، اما وقتی صحبت از سخاوتمندی سیستمهای رفاهی اعضایش به میان میآید، در همه جدولهای جهانی پیشتاز است. این احتمالا بدان خاطر است که اروپا هنوز هیچ دردی را احساس نکرده اند. کشورهایی مانند فرانسه که در سال جاری با کسری بودجه ۶ درصدی و در سال ۲۰۲۵ با کسری بودجه ۷ درصدی مواجه است بیش از دو برابر حد مجاز منطقه یورو برای حفظ یک دولت رفاهی سخاوتمندانه با مشکل مواجه خواهند شد. پاریس در حال حاضر بیش از ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف هزینههای اجتماعی میکند که در زمره بالاترین کشورهای هزینه کننده جهان در آن حوزه قرار دارد. بسیاری دیگر از کشورهای اتحادیه اروپا نیز در این زمینه عقبتر نیستند. اگر رویکرد اقتصادی اروپا به زودی تغییر نکند، آن کشورها با تصمیمات دشواری روبرو خواهند شد درست مانند یونان در سال ۲۰۱۰، زیرا هزینههای استقراض آنان افزایش خواهد یافت. نتیجه محتمل، چنین وضعیتی رادیکالیزه شدن سیاست است، همان طور که یونان در طول بحران بدهی خود تجربه کرد، زیرا پوپولیستهای راست و چپ افراطی از فرصت برای حمله به نهادهای جریان اصلی استفاده میکنند. این افراط گرایی در حال حاضر در تعدادی از کشورها در جریان است که نگران کنندهترین آن در فرانسه قابل مشاهده میباشد. نکته نگران کنندهتر برای اروپا آن است که بدترین وضعیت اقتصادی برای آن قاره احتمالا هنوز در راه است. درد اصلی هنوز فرا نرسیده است. مشکل اینجاست که وقتی اروپاییها با واقعیت جدید خود بیدار میشوند ممکن است برای انجام کارهای زیاد برای حل آن وضعیت دیگر خیلی دیر شده باشد".