دیپلماسی در دشوارترین شرایط
در دو هفته گذشته وزیر خارجه ایران درگیر اقدامات دیپلماتیک مهم و گستردهای درباره تحولات منطقه، شرایط اسفبار در غزه و لبنان و وضعیت جنگی بین ایران و اسرائیل بوده است. سفر به شماری از کشورهای عربی و غیرعربی اهدافی مانند جلب حمایت، دعوت به وحدت، زنهار دادن درباره هرگونه حمایت از اسرائیل در تجاوز به ایران و هشدار درباره واکنش قویتر ایران در صورت تجاوز اسرائیل را دنبال کرده است.
به گزارش اقتصاد آنلاین، کوروش احمدی، دیپلمات پیشین در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
در دو هفته گذشته وزیر خارجه ایران درگیر اقدامات دیپلماتیک مهم و گستردهای درباره تحولات منطقه، شرایط اسفبار در غزه و لبنان و وضعیت جنگی بین ایران و اسرائیل بوده است. سفر به شماری از کشورهای عربی و غیرعربی اهدافی مانند جلب حمایت، دعوت به وحدت، زنهار دادن درباره هرگونه حمایت از اسرائیل در تجاوز به ایران و هشدار درباره واکنش قویتر ایران در صورت تجاوز اسرائیل را دنبال کرده است. با توجه به حمایت آمریکا از حمله احتمالی اسرائیل، مسائلی مانند وجود پایگاهها و سربازان آمریکایی در تقریبا همه کشورهای محافظهکار عرب، نوع رابطه ایران با این کشورها و قرارگرفتن این کشورها بین ایران و آمریکا از حساسیت ویژهای برخوردار است. در شرایطی که بهای نفت در این دو هفته حدود ۱۰ درصد افزایش یافته، جلوگیری از حمله به تأسیسات نفتی منطقه موضوع مهمی است که باید در دستور کار دیپلماتیک باشد. تصور اینکه برخی در ایران معتقدند در صورت حمله به تأسیسات نفتی ایران، حمله متقابل نیز باید علیه تأسیسات نفتی در منطقه صورت گیرد یا تردد در تنگه هرمز مختل شود و تهدید برخی محافل عربی به اقدام نظامی متقابل بر حساسیت امر افزوده است. هشدار صریح ایران به کشورهایی که حمله اسرائیل به ایران را تسهیل کنند نیز نشان میدهد که در چه شرایطی به سر میبریم. دو نکته مهم دیگر، یکی اظهارات وزیر دفاع آمریکا مبنی بر «تعهد به شراکت دفاعی با سعودی درباره امنیت منطقهای و تعهد بلندمدت به حمایت از سامانههای دفاعی سعودی و تقویت بازدارندگی در برابر تهدیدهای مشترک» و دیگری اظهارات تأسفآور عربستان و برخی دیگر مبنی بر بیطرفی بین ایران و اسرائیل است.
شرایط سیاسی در لبنان نیز در چند هفته گذشته به موازات تحولات عظیم میدانی دستخوش تحول شده است. صداهایی برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شامل خلع سلاح و فاصلهگرفتن حزبالله از مرز اسرائیل بلندتر شنیده میشود و نخستوزیر لبنان از تمایلش به استقرار ارتش لبنان در جنوب و در مرز، انتخاب رئیسجمهور و... سخن میگوید. شماری از دیگر سیاستمداران لبنانی نیز از احتیاطی که قبلا داشتند، فاصله گرفته و وارد حوزههای جدیدی شدهاند. از حزبالله نیز سخنانی شنیده شده که به قطع ارتباط بین آتشبس در لبنان و غزه تفسیر شده است. مواضع جدید آمریکا در حمایت از «ورود محدود اسرائیل به لبنان» و «اجرای کامل» قطعنامه ۱۷۰۱ و مذاکره با کشورهای محافظهکار عرب درباره آینده لبنان فاصله زیادی با طرح آمریکا در ۲۶ سپتامبر که شامل آتشبس ۲۱روزه و فاصلهگرفتن ۱۰کیلومتری حزبالله از مرز اسرائیل بود، دارد. در شرایطی که اکثر عربها سالها مواضعی داشتهاند که با مواضع حزبالله و ایران فاصله داشته است، اکنون نحوه برخورد آنها و نقش خزانه آنها در این شرایط میتواند مهم باشد. عربها، غربیها، ارتش و برخی جناحها در لبنان ممکن است تصور کنند زمان مناسب برای تبدیل لطمات میدانی به حزبالله به تضعیف موقعیت سیاسی این گروه در لبنان فرا رسیده است. همه این تحولات طبعا باری سنگین را برعهده ایران بهعنوان تنها متحد محور مقاومت میگذارد. آقای عراقچی هدفش از سفرها را رایزنی درباره تحولات منطقه و تلاش برای توقف حملات اسرائیل در لبنان و غزه عنوان کرده است. روشن است که توقف جنایات اسرائیل در شرایطی که شمار زیادی از کشورها طی یک سال موفق به انجام آن نشدند، کار آسانی نیست.
ایران در شرایطی به دیپلماسی روی آورده است که طرفهای مقابل همیشه دیپلماسی را در معنی ائتلافسازی، اعتمادسازی، گفتوگوی مستمر و کار روی راهحلهای دیپلماتیک در دستور کار داشتهاند. نتیجه کار مستمر این کشورها در حوزه دیپلماسی این است که هریک از آنها جزئی از یک ائتلاف هستند و مواضع دیپلماتیک آنها با سابقه چندساله یا چنددهساله موجب شکلگیری علقهها و درجاتی از اعتماد متقابل شده است. ایران با چنین موقعیتی فاصله زیادی دارد که دلیل اصلی آن اصالت قائلنبودن برای دیپلماسی و نداشتن پیوست دیپلماتیک برای طرحهای بزرگ در چند دهه اخیر است.
اما رسیدن به دیپلماسی با تأخیر، بهتر از هرگز به دیپلماسی نرسیدن است. اگر دیپلماسی را به اعلام موضع و تبادل نظر تقلیل ندهیم و به آن بهمثابه کاری مستمر و درازمدت و گامنهادن در مسیر اعتمادسازی و ائتلافسازی نگاه کنیم، حتما دیر یا زود نتیجه خواهیم گرفت. شروع یک روند مذاکراتی مانند آنچه آقای عراقچی شروع کرده است، خود بخشی از هدف است. مذاکره حتما نباید مشروط به نتیجهبخش بودن آن باشد. مذاکره محور اصلی دیپلماسی است و اگر یک روند مذاکراتی هیچ حاصل ملموسی نداشته باشد، نفس انجام آن و آشنایی کنشگران مربوطه با هم و تفهیم و تفاهم و آشنایی دقیق و دست اول با مواضع یکدیگر، خود یک پیروزی است.