بیسرپرستی سرچهارراه فقر
80 درصد کودکان کار و خیابان با خانواده های خود زندگی می کنند
سلب حضانت کودکان کار و خیابان از والدین آن ها، هنوز به قانون تبدیل نشده است اما حتی فکر کردن به تصویب این قانون نیز ، مثل تصور خاری که در سینه بغلتد دردناک است. ذهنیت اکثر ما از کودکان کار و خیابان، بچههایی هستند که در اماکنی نظیر گاراژ و خرابه و خانه های قدیمی به صورت گروهی زندگی می کنند. بهخصوص به لطف سریال هایی که در سال های اخیر ساخته و پخش شده و عوامل آن به خود زحمت اندکی تحقیق و عینی کردن داستان را نداده اند، تصور اغلب مردم این است که این بچه ها به سرپرستی غولی بی شاخ و دم، به کار در خیابان و تکدی گری و دزدی مشغول هستند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون ، واقعیت اما این است که 80 درصد کودکان کار و خیابان با خانواده های خود زندگی می کنند و حتی اگر دسته جمعی کار کنند، شب را در خانه های خود می گذرانند. کودکانی که اغلب به واسطه فقر شدید خانواده یا اعتیاد والدین، از پشت میزهای مدارس به خیابان نقل مکان کرده اند تا زودتر از موعد، وارد چرخه کار از نوع کاذب شوند و درآمدی برای کمک به خانواده داشته باشند. بچه هایی که خو گرفتن با محیط خیابان و سر و کار داشتن با انواع و اقسام آدم ها، آن ها را به لحاظ ذهنی از سن واقعی شان جلوتر برده و نمی توان با آنها مثل کودکان عادی برخورد کرد و همین موضوع شاید عاملی است که گاه از یاد می بریم این افراد هنوز کودکی بیش نیستند و برای یک کودک، چه چیز دردناک تر از گرفتن حضانتش از خانواده؟ نمی توان به خانواده تمام این کودکان لقب بد سرپرست داد و تصویب چنین قانونی در حقیقت، سوزاندن تر و خشک با یکدیگر است. مسئولان هر روز اعلام می کنند که کودکان کار، نیازمند چتر حمایت هستند و سازمان های ذی ربط در خصوص جمع آوری آن ها از خیابان و تحویل به بهزیستی نهایت اهتمام را به کار می برند. سوال اینجاست که تحویل این کودکان به مراکز بهزیستی در حالی که اغلب در صدد فرار از این مراکز هستند یا سلب حضانت آن ها، چتر حمایتی و اقدام برای بازتوانی است؟ در مواردی مانند خشونت های خانگی و مورد آزار قرار گرفتن کودک، می توان از این قانون به عنوان حمایت نام برد اما در سایر موارد، جدا کردن کودک از خانواده خود به انواع و اقسام آسیب ها می انجامد و چیزی در حد پاک کردن صورت مساله است.
کودکان کار نیز عزیز خانواده ای هستند
کودکانی که این روزها پشت چراغ قرمز، داخل مترو و اتوبوس ها، در امکان عمومی و کافه ها و رستوران ها به ما فال و دستمال و کیک می فروشند، برایمان آواز می خوانند و دف می زنند، دسته گل های پلاسیده را جلوی چشممان تکان می دهند تا بخریم و گاه روی تکه ای مقوا و در کنار یک وزنه در حال نوشتن مشق هستند، هرگز از زهر نگاههای دلسوزانه و اغلب تحقیر آمیز ما رهایی نداشته اند. اما در حقیقت این کودکان نیز اکثرا عزیز خانواده ای هستند. خانواده ای که به هر دلیل از تیر فقر و اعتیاد و انواع آسیبها در امان نمانده و کودک این خانواده نیز درپی مشکلات، راهی خیابان شده است بی آنکه کسی از انواع مشکلات این خانواده ها سخن بگوید. همه از کار کودکان حرف میزنند و از بی توجهی و خشونت خانواده ها و حتی مقامات عالی و مسئول نیز به ریشه مشکل توجهی ندارند و برای مثال هیچ کس نمی پرسد اگر این خانواده کودک خود را از ادامه تحصیل بازداشته است، دلیل چیست؟ وقتی حداقلهای زندگی وجود ندارد، راه چاره این خانواده چیست؟ «انوشیروان محسنی بندپی»، رییس سازمان بهزیستی سال گذشته اعلام کرد که وقتی کودکان کار از خیابان ها جمع آوری می شوند، خانواده ها برای تحویل گرفتن این کودکان مراجعه می کنند و بهزیستی چاره ای جز تحویل ندارد مگر اینکه عدم صلاحیت والدین مشخص شود، پس لازم است قانونی تصویب شود که بهزیستی بتواند از خانواده هایی که کودکان خود را به خیابان می سپارند، سلب حضانت کند. در روزهای اخیر، رییس سازمان بهزیستی بار دیگر از این موضوع سخن گفته و با اشاره به اینکه تولیت کودکان کار و خیابان در برنامه ششم توسعه برعهده سازمان بهزیستی قرار داده شده است، خبر داده که در دو ماه گذشته، دوهزار و 640 کودک کار از خیابان جمع آوری شده اند. وی همچنین از لایحه ای خبر داده که در حال بررسی است و طبق آن اگر کودکی بیش از سه بار پذیرش شد، حضانت کودک از والدین سلب و در اختیار سازمان قرار میگیرد تا مراقبت، نگهداری و آموزش او تحت پوشش سازمان باشد. این در حالی است که رسیدگی به هر کودک کار، به سالانه حداقل پنج میلیون تومان نیاز دارد.
خود بچه ها چه می خواهند؟
در این میان آنچه هرگز به آن اشاره نمی شود، خواست خود این بچه هاست. اینکه آیا آن ها با وجود کار زودهنگام و رها شدن در خیابان، زندگی در مراکز بهزیستی را به زندگی در کنار خانواده های خود ترجیح می دهند؟ در این خصوص «امیرمحمود حریرچی» ، جامعه شناس و مددکار اجتماعی می گوید که جای خالی این سوال در لایحه ای که برای تبدیل شدن به قانون بررسی می شود، به چشم می خورد و هیچ اشاره ی به آن نشده است. این بچه ها به دلایل مختلف در خیابان کار میکنند. بیکاری پدر، اعتیاد والدین، فوت پدر یا مادر، خشونت های خانگی و اجبار و ترس از تنبیه و غیره از جمله این دلایل است و نمی توان تمام این کودکان را به عنوان کودک بدسرپرست یا بی سرپرست لحاظ کرد و حق حضانت را به راحتی از والدین سلب کرد. به گفته حریریچی، در حال حاضر بیش ازپنجمیلیون کودک کار در کشور وجود دارد و سلب حق حضانت آن ها از خانواده به چه نتیجه ای خواهد انجامید؟ به نگهداری از این کودکان در مراکز بهزیستی؟ در حالی که امکانات و برنامه های مراکز بهزیستی نیز در حد امکانات همین خانواده ها ناقص است و انتقال بچه ها به این مراکز، تنها جنبه نگهداری و عدم رها شدن در خیابان خواهد داشت، نه جنبه عاطفی و نه حتی جنبه پرورشی. به گفته این جامعه شناس ، بیشتر این کودکان از تحصیل در مدارس بازمانده اند اما از تحصیل در کدام مدارس؟ مدارسی که با کمترین امکانات، با انواع آسیب ها و تحقیرهای زیاد برای این بچه ها همراه است. حال اگر از این کودک محروم از تحصیل که عنوان کودک کار را نیز به دوش می کشد، خانواده را نیز حذف کنند چه به سر او خواهد آمد؟ ریشه این مشکل جای دیگر است. چرا به جای سلب حق حضانت، وضعیت خانواده این کودکان بررسی نمی شود؟ شاید وضعیت اقتصادی خانواده آنقدر وخیم است که مجبور است کودک را سرکار بفرستد. شاید هم نگاه والدین به کودک فقط نگاه ابزاری است و لازم است کودک از چنین فضایی دور باشد. این ها نیازمند بررسی است و نمی توان به صرف سه بار جذب کودک در مراکز، حکم سلب حضانت صادر کرد.
بهترین پرورشگاه ها از بدترین خانواده ها بدترند
«به لحاظ روحی، بهترین پرورشگاه ها از بدترین خانواده ها بدترند. این البته یک فرمول جهانی است و به واسطه تعلق خاطر فرزند به والدین به خصوص در سنین کودکی مطرح شده است». این را طیبه حاج محمدی یزدی مطرح می کند و با اشاره به اینکه جدا کردن کودک از خانواده حتی به واسطه فقر و آسیب، بار روانی زیادی را به کودک تحمیل خواهد کرد، میگوید: « ممکن است برخی از خانوادهها به واسطه وضعیت اقتصادی نامطلوب و سبک شدن بار مسئولیت زودتر با این موضوع کنار بیایند اما کودک به لحاظ عاطفی متحمل آسیب های جبران ناگزیر خواهد شد». «هوشنگ پوربابایی» ، حقوقدان و وکیل دادگستری نیز با اشاره به اینکه قانون مدنی به صراحت تاکید می کند که حضانت، تکلیف و هم حق پدر و مادر بوده و بنابراین تا زمانی که چنین تکلیفی را قانونگذار بر اساس دستور شارع بر عهده آنان گذاشته است، گفت: «هیچ مقام یا سازمان دیگری اجازه دخالت در این حق و تکلیف را ندارد مگر در موارد استثنایی که پدر یا مادر برابر قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بدسرپرست یا بی سرپرست، در نگهداری طفل به وظایف کامل خود عمل نکنند. در این موارد، چون ادامه زندگی در آن خانواده به مصالح طفل نیست، در این مقطع سازمان بهزیستی یا تشکل های مردم نهاد می توانند به خاطر رعایت مصلحت طفل، مراتب را به دادگاه اعلام کنند. پس از اعلام و صدور حکم محکمه حقوق و قضا به بدسرپرستی، سازمان بهزیستی جانشین سرپرستی پدر و مادر می شود. حکم دادگاه قطعی است و نمی تواند حضانت را منوط به شرط خاصی کند». آنچه مسلم است حضانت فرزند از والدین، تابع شرایط خاصی است و کودک کار بودن، شرایط گرفتن حضانت کودک از والدین را فراهم نمیکند. گرفتن کودکان از والدین و سپردن آن ها به مراکزی که تنها قصدشان بیرون کشیدن این بچه ها از خیابان است، دردی را دوا نخواهد کرد. خانواده های کودکان را دریابیم که این بچه ها، برخاسته از همین خانواده ها هستند. با پاک کردن صورت مساله، به انواع آسیب هایی که با قدکشیدن این کودکان گریبان خودشان و جامعه را خواهد گرفت، نیفزاییم.