x
۰۶ / خرداد / ۱۳۹۶ ۱۰:۴۶

چرا «سهامدار» نمی‌شویم؟

چرا «سهامدار» نمی‌شویم؟

در حال حاضر با توجه به تغییر سیاست های کلان در حوزه بازار سرمایه و تغییر سمت و سوی قوانین موجود به سمت بازارهای جهانی، نیاز به فرهنگ سازی بازار سرمایه نیز بیش از پیش احساس می شود.

کد خبر: ۱۹۵۸۱۰
آرین موتور

 با توجه به توسعه بازار سرمایه و نیز افزایش نقدینگی در کشور، لزوم مدیریت منابع و آموزش اصولی روش های بهینه سرمایه گذاری، بیش از پیش جلوه گر شده است. توسعه بازار سرمایه از طریق فعالیت مردم در بورس اوراق بهادار به عنوان ابزار گردآورنده پس اندازهای خرد و هدایت آنها به سوی فعالیت های مولد اقتصادی نیازمند بسط فرهنگ و ارتقای دانش عمومی و آشنا سازی جامعه با این ابزار است. لذا با در نظر گرفتن ارزش والای بازار سرمایه بر اقتصاد می توان اینگونه دریافت که در بیشتر موارد رشد اقتصادی در کشورهای صنعتی با رشد بازار های سرمایه همراه بوده است. در حال حاضر در کشوری زندگی می کنیم که به دلیل شرایط مختلف، اکثر مردم پس انداز خود را در طلا، ارز و ... سرمایه گذاری می کنند و اگر دقیق تر نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که این پس اندازها به صورت مجموعه های غیرمولدی در می آید که نه تنها دیدگاه توسعه ای در کشور ایجاد نمی کند بلکه می توانند به عنوان یکی از عوامل عدم توسعه اقتصادی به شمار آیند. این موضوع تنها مربوط به ایران نیست بلکه در اکثر کشورهای در حال توسعه شاهد این چرخه هستیم که این به خودی خود موجب ضعف اقتصادی آن کشور می شود. به دلیل پراکندگی و نا بسامانی پس اندازها در کشورهای در حال توسعه، سرمایه ها به مسیر بهینه هدایت نمی شوند که این خود به مرور زمان موجب هجوم سرمایه به یک بخش از بازار های موازی و ایجاد هیجان کاذب در خرید و فروش درآن بخش و به نوبه خود در مرحله آخر تورم می شود که این تورم مانند سرطانی به تمام بخش ها نفوذ کرده و در نهایت موجب آسیب پذیری در ساختار کلی اقتصاد می شود. پس بهتر است با معرفی روش های درست سرمایه گذاری به عموم افراد، هرچه بیشتر آنها را در مسیر رشد اقتصادی کشور سوق دهیم و بورس اوراق بهادار نیز به عنوان یکی از بازارهایی است که ریشه در اقتصاد کشور دارد و به مرور زمان موجب رشد و توسعه کشور می شود.

در حال حاضر فرهنگ سازی مقوله ای است که مورد کم لطفی مسئولان قرار گرفته و حرکت رو به رشد آن نسبت به خود بازار دارای تاخیر زمانی می باشد در حالی که این عامل خود مقدمه ای برای شروع یک سرمایه گذاری است که از  طریق آن سرمایه گذاران هرچه بیشتر و بهتر با مفهوم بورس آشنا می شوند. اگر افرادی که قصد سرمایه گذاری در بازار سرمایه را دارند در ابتدا با این مفهوم آشنا شده و چرایی و چگونگی  آن را بیاموزند و از طرفی با آموزش های درست و منطقی زمینه لازم را برای ورود به بازار سرمایه بدست آورند، در شرایط خوب و بد بازار قادر خواهند بود تصمیمات درست و منطقی را بگیرند و اسیر هیجانات موجود در بازار نشوند . اینکه سرمایه گذاران از همان ابتدا با ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک موجود در بازار سرمایه آشنا شوند و قادر به تشخیص شرایط خوب و بد بازار باشند، نیاز به یک سرمایه گذاری در بخش فرهنگ سازی دارد.

شناخت بازار سرمایه به عنوان دماسنج اقتصادی کشور به افرادی که تازه قصد ورود به بازار سرمایه را دارند می تواند این حس را در افراد به وجود بیاورد که در اقتصاد کشور مشارکت می کنند و موجب رشد و توسعه کشور می شوند و برخلاف بازار های موازی دیگر که فقط جا به جایی نقدینگی و دلالی است که بعضا در این میان بازی صفر و یک در جریان است که عایدی آن یا سود فراوان می شود و یا ضرر سنگین که ممکن است فرد را به صورت یک باره از بازار خارج کند. پس باید دید مناسب را برای سرمایه گذاری به افراد مختلف داد تا بتواند از فرصت هلای موجود به خوبی استفاده کند و از طرفی راه مناسب را برای سرمایه گذاری خود انتخاب کند و بتواند تصمیم گیری درست همراه با منطق را برای ورود به بازار داشته باشد نه اینکه با هیجان همراه با استرس وارد بازار شوند.

آموزش حلقه گمشده بازار سرمایه:

یکی از چالشهایی که در امر فرهنگ سازی در بازار سرمایه وجود دارد عدم آموزش کافی فرد می باشد. متاسفانه بسیاری از افرادی که وارد بازار سرمایه می شوند دانش کافی برای خرید و فروش سهام ندارند و چه بسا ممکن است به دلیل شنیدن خبرهایی از گوشه و کنار و یا کانال های تلگرامی اقدام به خرید سهم کنند و ممکن است ضرر بسیار سنگینی را متحمل می شوند . باید سازوکاری تعیین شود که فرد قبل از ورود به بازار سرمایه ملزم به آموزش حداقل در سطح مقدماتی شود و در کنار یادگیری مفاهیم اولیه بازار سرمایه حداقل با ریسک های این بازار آشنا شود. این آموزش ها باید به صورت موثر باشد به گونه ای که باعث تفهیم مسائل مالی به فرد شده و کارکردهای بازار سرمایه را برای او روشن کند و از طرفی مهارت های لازم را برای انتخاب آگاهانه در فرد به وجود بیاورد.

دانشگاه ها به عنوان نقطه عطفی برای ورود

دانشگاه ها هم می توانند به عنوان یکی از مراکزی باشد که در امر آموزش بورس فعال باشند.اگر بتوان اینگونه متصور بود که یک دانشجو تازه وارد در ابتدای ورود به دانشگاه با مفهوم بورس آشنا شود و واحدی را به عنوان پیش نیاز در آن بگذراند، رفته رفته در فرد علاقه ایجاد شده و به ناگاه قدم در این راه می گذارد که اگر این امر ادامه پیدا کند رفته رفته به تعداد فعالان بازار سرمایه افزوده شده که این خود موجب گسترش تعداد سهامداران و از طرفی توسعه بازار سرمایه می شود. یکی از کارهایی که سازمان بورس در قالب فعالیت دانشجویی می تواند انجام دهد واریز هزینه ای هر چند اندک به حساب دانشجویان در قالب وام های کمک آموزشی در این زمینه و یا دادن تعدادی سهام به عنوان جایزه به دانشجو باشد تا فرد بتواند با این تعداد سهام روند حرکتی خود را به عنوان یک سرمایه گذار در بورس آغاز کند و رفته رفته با افزودن دانش و اطلاعات خود بتواند در آینده، خود را به عنوان سرمایه گذار در بورس بداند. اما تاکنون اتفاقات این چنینی روی نداده است که آن را هم می توان با گذشت زمان و ایجاد فرایندی برای اجرایی کردن آن حل کرد.

اطلاع رسانی و تبلیغ، بستر فرهنگ سازی مناسب است.

تبلیغ و اطلاع رسانی درست یکی از مصادیق فرهنگ سازی در حوزه بازار سرمایه است که این به نوبه خود می تواند اثرات خوبی در گسترش و توسعه آن داشته باشد.شناخت پتانسیل های مناسب برای تبلیغ و ارائه راهکارهای درست می تواند کمک قابل توجهی برای پویایی بازار سرمایه داشته باشد. حال این سوال ایجاد می شود که آیا رسانه ملی می تواند نقش متولی را در این موضوع ایفا کند؟؟ میتوان گفت که با توجه به ضریب نفوذ بالای رسانه در بین مردم پاسخ مثبت است اما به گونه ای که هیجان کاذب در بین مردم عادی ایجاد نکند و بازار سرمایه را صرفا به عنوان محلی برای کسب سود معرفی نکند بلکه هدف خود را بیشتر آموزش و یادگیری قرار دهد حال می تواند در قالب داستان های کوتاه و آموزنده باشد و یا در قالب انیمیشن. اگر یک موضوع و یا مفهوم در قالب انیمیشن که جذابیت لازم را داشته باشد بیان شود هدف یادگیری محقق می شود چون قالب کلی این گونه آموزش ها تاکید بر ساده و روان بودن آن است و این سادگی و روانی میتواند به عنوان نقطه ورود برای مشارکت مخاطب باشد.

عدم سرمایه گذاری مناسب در شهرستان ها در زمینه آموزش بورس

همانطور که همه می دانیم طیف گسترده افرادی که در بازار سرمایه فعالیت می کنند مربوط به تهران و چند کلان شهر می باشد و عملا شهرستان هایی که پتانسیل بالایی هم در سرمایه گذاری دارند حتی با مفهوم بورس و سرمایه گذاری آشنا نمی باشند پس تکلیف چیست؟؟ سازمان بورس می تواند همایش های سازمان دهی شده ای را در قالب آموزش همگانی در تالار شهرستان ها برگزار کند و به صورت جامع مخاطبان را با مفهوم سرمایه گذاری و به خصوص بازارسرمایه آشنا کند. معمولا قائده کار در این همایش ها به این صورت است که عملا به آن به دید تکلیف نگاه می شود و برگزاری همایش ها به صورت کوتاه و چند ساعته بوده و چیزی در ظاهر امر حاصل نمی شود و فقط مخاطب یک علامت سوال بزرگ روبه روی خود می بیند و پس از چندی هم کلا آن جلسه و انتخاب نوع سرمایه گذاری به فراموشی سپرده می شود. برگزاری کلاس های رایگان آموزشی در چند جلسه و آشنا کردن نسبی افراد مختلف با خرید و فروش سهام می تواند یکی از مشوقهای اصلی افراد تازه وارد به بورس باشد تا با دانشی هر چند مختصر و شناخت ریسک های موجود در بازار، آگاهانه تر قدم در این راه بگذارند و بتوانند بهتر تصمیم بگیرند.  

آیا با فرهنگ سازی تمامی مشکلات حل می شود؟

برای پاسخ به این سوال باید به این نکته توجه کرد که آیا نقش متولی بازار سرمایه فقط مربوط به فرهنگ سازی است و یا باید زمینه های لازم را پس از ورود فرد به بازار سرمایه نیز فراهم کند؟؟ متولیان بازار سرمایه باید شرایطی را فراهم کنند که اطلاعات محرمانه کمتر قابلیت انتشار پیدا کنند که این می تواند با نظارت بیشتر بر سیستم های کنترل داخلی شرکت میسر شود تا از این طریق رویه ای برابر بین افرادی که از شرکت اطلاع دارند و بعد نسبت به خرید سهم اقدام می کنند تا افرادی که هیچ اطلاعی از سهم ندارند، برقرار شود و این یعنی اینکه وجود رانت اطلاعاتی به حداقل ممکن کاهش یابد و بازار سرمایه ما هم شکل نیمه قوی کارایی را به خود ببیند هر چند که هنوز در مرحله اول (شکل ضعیف کارایی) هم درجا میزنیم. شکل گیری این امر خود موجب اعتماد بیشتر سرمایه گذاران به بورس شده و در بلند مدت موجب ایجاد ثبات و شکل گیری فرهنگ صحیح سهامداری در بورس می شود اما واقعیت این است که هنوز راه طولانی در این مسیر داریم.

حال باید فکری به حال فرهنگ سازی در بازار سرمایه کرد و این فرهنگ سازی به گونه ای نباشد که بگوییم کشورهای مختلف برای این موضوع چه کردند و ما هم بر مبنای همان اصول و روش پیش برویم. بلکه باید اختلافات فرهنگی بین جوامع را سنجید و دید کدام الگو را در چه زمانی پیاده کرد . تحقیقی در بین مردم شانگهای در چین و نیویورک در آمریکا انجام شد و نشان داد که حتی الگوی انتخاب و چینش سهام در بین این دو گروه افراد متفاوت می باشد. مشارکت کنندگان امریکایی تمایل داشتند که 67 درصد سهام خود را در شرکت هایی سرمایه گذاری کنند که روند ثابت و رو به رشدی دارد ولی مشارکت کنندگان چینی تمایل داشتند که 42 درصد سهام خود را در شرکت های رو به رشد و 58 درصد سهام خود را در شرکت هایی سرمایه گذاری کنند که حرکت نوسانی دارند. این خود نشان میدهد که الگوی سرمایه گذاری در کشورهای مختلف متفاوت است و نمی توان صرفا در بحث اقتصادی و مالی کورکورانه تصمیم گیری کرد. اینکه بخواهیم روحیه سهام داری را در بین سرمایه گذاران ایجاد کرد اندکی مشکل است و از طرفی بازار ما عمق و ساختار لازم را برای این امر ندارد که بخواهیم مانند کشور های توسعه یافته عمل کنیم .در کشورهای توسعه یافته مانند امریکا قریب به 95 درصد سهامدارند اما در ایران این عدد حتی به 10 درصد هم نخواهد رسید. این اختلاف در چه چیز خلاصه می شود؟؟ آیا دلیل این است که بازارهای موازی ما فرصت های بیشتر و بهتری را برای کسب سود در بین افراد جامعه ایجاد می کند و یا اینکه دانش مالی در زمینه سرمایه گذاری در بورس در بین افراد جامعه ما ایجاد نشده است و یا هر دو؟ دلیل هرچه است ریشه در یک موضوع دارد و آن هم ساختار نامنظم اقتصاد در کشور می باشد. اگر پول هایی سرگردانی که در جامعه وجود دارد درست و به صورت بهینه و در جهت رونق اقتصادی مدیریت شود هرگز سوداگری و دلالی به سمت بازارهای موازی دیگر نخواهد رفت و به شکلی درست مدیریت خواهد شد. حال اگر بخواهیم این ثبات و رویه را در منابع مالی موجود در کشور به وجود بیاوریم نیاز به فرهنگ سازی و یک سری آموزش عمومی و کلی در زمینه بازار سرمایه خواهیم داشت که به نظر می رسد به مرور و با گذشت زمان، قادر به انتخاب مسیر درست در این زمینه خواهیم کرد.

* کارشناس بازار سرمایه

نوبیتکس
ارسال نظرات
x