تحصیل مهاجرانی که ناتمام ماند
افغانستان کشوری با جمعیت ٣٢ میلیون نفر در مرکز آسیا قرار دارد. این کشور محل اتصال خاورمیانه به چین و آسیای میانه به آسیای جنوبی است و از منظر فرهنگی نیز محل اتصال فرهنگهای بودایی، برهمایی و اسلامی شیعی است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، مسئله آموزش در افغانستان، کشوری که بهمثابه حفره امنیتی قدرتهای منطقه و جهان است هنگامی پررنگتر میشود که توجه کنیم میانگین سنی در این کشور مسلمان برای زنان ١٨,٢ و برای مردان ١٨.١ است و میل به تحصیل در میان مردمان آن بسیار بالاست. مطابق آمار ارائهشده از سوی مؤسسه Google Trends واژه «دانلود کتاب» در صدر واژههای جستوجوشده در اینترنت در سالهای ٢٠١٣ و پس از آن قرار داشته است. این میزان جستوجو، حتی از میزان جستوجوهای کاربران اینترنتی کشورهای ایران و عراق نیز بیشتر بوده است. در افغانستان نیز حوزه آموزش، در زمره پررشدترین بخش در افغانستان در ١٤ سال اخیر است. برای درک این مسئله، کافی است آمار سالهای ٢٠٠١ و ٢٠١٤ این کشور را مقایسه کرد. درباره جایگاه مسئله آموزش و تأثیر آن روی مهاجرت، بسیاری از کارشناسان، آموزش را در کنار امنیت و بهداشت در زمره سه عامل اصلی حضور مهاجران افغان در کشورهای مختلف میدانند.
مطابق آمارهای رسمی وزارت کشور، هماکنون میزان سوادآموزی در میان مهاجران در حدود ٦٩ درصد است. این درصد کم، به دلیل سیاستهای محدودکننده و سختگیرانه در دولت نهم بود که در دولتهای پس از آن نیز با وجود فرازوفرود فراوان ادامه داشت. مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که مطابق آمارها و بررسیها نزدیک به ٣٢ درصد از شخصیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی افغانستان، تمامی یا بخشی از تحصیلات خود را در ایران گذراندهاند. تجربههای منفی از آموزش در ایران، بر سیاست خارجی ما با افغانستان تأثیرگذار خواهد بود.
تلاش برای مهندسی روانی دستور رهبری
در اوایل سال ١٣٩٤ و به دنبال دستور مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم تحصیل کلیه دانشآموزان افغانستانی ساکن ایران، موجی از شادی و به دنبال آن تقدیر و تشکر از رهبری و مسئولان جمهوری اسلامی ایران در فضای مجازی، نشریات و رسانههای افغانستان و گروههای مهاجران به راه افتاد. این مسئله بهقدری در رسانههای افغانستان بازتاب داشت که خبرگزاری بیبیسی فارسی در برنامهای به این موضوع پرداخت. این شبکه با پررنگکردن این مسئله که «چرا این دستور، سالها پیش صادر نشد؟»، تلاش زیادی برای بهحاشیهکشاندن دستور اخیر رهبری داشت، با این حال تمام زمان برنامه بیبیسی به تماس تلفنی مردم افغانستان و تقدیر و تشکر از مقام معظم رهبری سپری شد. به دنبال سفر «دکتر محمد اشرفغنی»، رئیسجمهوری افغانستان، به ایران و دیدار با مقام معظم رهبری، وی مراتب تشکر ملت افغانستان را خدمت ایشان رساند.
بررسی نحوه اجرای دستور مقام معظم رهبری
«هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرانی که به صورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند». این جمله، بخشی از بیانات رهبری درخصوص تحصیل مهاجران افغان مقیم در ایران است که موجی از امیدواری را در بین فعالان حوزه کودک به وجود آورد. به دنبال این دستور، سخنگوی دولت از استقبال دولت از این دستور خبر داد. با این حال، چگونگی اجرای این طرح از سوی دولت موجب یأس و ناامیدی بسیاری از فعالان حوزه آموزش افغانها شد. این مسائل عبارتاند از:
مهلت کوتاه ثبتنام در کنار تبلیغات بسیار ضعیف رسانهای باعث شد تا به گفته خانم «اشرفی»، مسئول بنیاد حامی، تنها در حدود ١١ درصد (معادل ٤٦ هزار نفر) از دانشآموزان واجبالتعلیم افغان، «مجوز ثبتنام» دریافت کنند.
از سوی دیگر، بسیاری از مدارس به دلیل آنچه «نداشتن ظرفیت» نامیده شد از ثبتنام دانشآموزان افغان دارای مجوز ثبتنام امتناع کردند. این در حالی است که دولت اعلام کرد زیرساختهای آموزشی مورد نیاز تحصیل این کودکان را تدارک دیده است.
گزارشات متعدد دریافت شهریههای گزاف غیرقانونی از سوی مدارس برای ثبتنام کودکان افغان، بارها از سوی خانوادهها و NGOها ثبت شده است.
نتایج تحقیقی که در سال ٩٥ انجام شده، نشاندهنده این است که شکست طرح «ادغام دانشآموزان» منجر به ترک تحصیل دانشآموزان میشود. گراف زیر نشاندهنده تعداد دانشآموزان مدارس خودگردان در سال ٩٥-٩٤ (پس از دستور رهبری) و ٩٤-٩٣ (پیش از دستور رهبری) است.
همانطور که مشاهده میشود، تعداد دانشآموزان مدارس خودگردان در سال ٩٥-٩٤ افت زیادی نسبت به سال پیش از آن داشت. نسبت به سال گذشته، افت محسوسی یافت، اما از نیمه دوم مهرماه، تعداد دانشآموزان مدارس خودگردان افزایش دوبرابری مییابد. دلیل این امر، بازگشت مجدد دانشآموزان افغان به مدارس خودگردان بود. «عدم پذیرش از سوی همکلاسیها» و «تبعیض آموزشی» از سوی ٨٤ درصد دانشآموزان به عنوان اصلیترین عامل بازگشت به مدارس خودگردان اعلام شد و نکته مهم اینکه، متأسفانه ٤٠ درصد دانشآموزانی که از مدارس دولتی انصراف دادهاند؛ به طورکامل «ترک تحصیل» کردند و این مسئلهای است که با روح دستور رهبری در تضاد قرار دارد.
با بررسی کارنامه عملکرد NGOهای ایرانی و افغانستانی فعال در حوزه آموزش اتباع افغانستانی، شاهد این هستیم که این مجموعهها عمدتا کارنامه قابل قبول و در مواردی درخشان دارند. پیشنهاد میشود دولت جمهوری اسلامی ایران با فعالسازی و تسهیل در صدور اجازهنامه فعالیت این مجموعهها، ضمن سبکترکردن بار آموزش از دوش خود، زمینه آموزش بهتر مهاجران را نیز فراهم کند. استفاده از پتانسیل جامعه فرهنگی و دانشگاهی افغانهای ساکن در ایران، کمککننده دولت در امر آموزش اتباع افغانستانی ساکن در ایران است. امید است مسئولان با کسب تجربه از سیاستهای اتخاذی در حوزه مهاجران، شرایط آموزش و زندگی مهاجران در ایران را قانونمند و عزتمند کنند.