اعترافات هولناک ناپدری سنگدل در باره قتل دختر ۵ ساله
ناپدری که متهم به قتل دختر 5ساله مشهدی است، صبح روز گذشته در اعترافاتی هولناک، ماجرای مرگ دلخراش «رقیه کوچولو» را تشریح کرد.
متهم 37ساله این پرونده جنایی در بازجویی های اولیه، ضمن انکار کتک زدن فرزند همسرش به کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی گفت: آن روز صبح (هفتم اردیبهشت) طبق معمول مشاجره ای بین من و همسر صیغه ای ام آغاز شد که مادرزنم وارد ماجرا شد و به دخالت در امور زندگی من پرداخت. در این لحظه من که به شدت عصبانی بودم، مادرزنم را هل دادم که او روی نوه اش افتاد و دختر همسرم به زمین خورد!
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فردا، اظهارات این مرد که «ع. م» نام دارد با واقعیت های صحنه حادثه مطابقت نداشت، چراکه اعترافات وی برخلاف تشخیص پزشکان درباره علت مرگ دختر 5ساله بود. به همین دلیل قاضی «کاظم میرزایی» (قاضی ویژه قتل عمد) با صدور دستورات قضایی، متهم مذکور را در اختیار کارآگاهان قرار داد تا بازجویی ها از وی به شیوه فنی و تخصصی ادامه یابد.
این مرد در حالی حلقه های قانون بر دستانش گره خورده بود که کودک 5ساله با چشمانی بسته روی تخت مراقبت های ویژه بیمارستان شهیدهاشمی نژاد مشهد قرار داشت و آخرین نفس های زندگی اش را می کشید.
پدر این کودک که با شنیدن ماجرای ضرب و شتم فرزندش هراسان و نگران خود را به مرکز درمانی رسانده بود، با دیدن وضعیت وخیم دخترش، حال روحی مناسبی نداشت. او در حالی که از عاملان ضرب و جرح فرزندش شکایت می کرد، گفت: سال گذشته وقتی از همسرم جدا شدم، قرار بود به حکم دادگاه هفته ای یک بار دخترم را ببینم ولی همسرم به مکان نامعلومی رفت و با پنهان کردن دخترم، مرا از دیدن او محروم ساخت تا این که امروز یکی از بستگانم با من تماس گرفت و گفت دخترت در بیمارستان بستری است. من هم بلافاصله خودم را به مرکز درمانی رساندم و با این صحنه دلخراش رو به رو شدم ... .
با توجه به اسناد و مدارک موجود و انجام یک سری تحقیقات میدانی توسط قاضی ویژه قتل عمد و کارآگاه حمیدفر (افسر پرونده) بررسی ها برای کشف زوایای پنهان پرونده کودک آزاری ادامه داشت که «رقیه کوچولو» دیگر نتوانست رنج ها و دردها را تحمل کند و در حالی که پزشکان تلاش می کردند تا اعضای او به بیماران نیازمند اهدا شود، این دختر دچار «ایست قلبی» شد و دار فانی را وداع گفت. با مرگ این دختر که بر اثر کودک آزاری برخی اندام هایش شکسته بودند، تحقیقات کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و این گونه بازجویی ها به شیوه ای دیگر ادامه یافت.
این بار ناپدری 37ساله وقتی مقابل شواهد مستند قرار گرفت، چاره ای جز اعتراف ندید و در حالی که عنوان می کرد آن لحظه هیچ چیز نمی فهمیدم، به تشریح ماجرای قتل رقیه کوچولو پرداخت و در اظهاراتی تکان دهنده گفت: حدود یک سال قبل مادر رقیه را که از همسرش طلاق گرفته بود، به عقد موقت خودم در آوردم تا مخارج زندگی اش را بپردازم، ولی بیکاری من موجب بروز اختلافاتی در زندگی ام شد، چراکه من کارگر ساده ای بودم و بیشتر اوقات نمی توانستم سر کار بروم.
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: آن شب را در منزل همسرم سپری کرده بودم که صبح به منزل همسر صیغه ای ام (مادر رقیه) رفتم. اما به خاطر همین مسائل باز هم مشاجره لفظی بین من و همسرم آغاز شد، در این هنگام «رقیه» از خواب بیدار شده و به داخل اتاق آمد و کنار مادرش قرار گرفت.
من که عصبانی بودم سیلی محکمی به صورتش زدم که او گریه کنان از اتاق بیرون رفت. مشاجره ما همچنان ادامه یافت تا این که به صورت فیزیکی با هم درگیر شدیم، این در حالی بود که مادرزنم نیز وارد اتاق شد تا از درگیری ما جلوگیری کند، ولی باز هم «رقیه» با چشمانی اشکبار داخل اتاق آمد که این بار او را از در اتاق به پذیرایی پرتاب کردم. سرش به سرامیک های کف پذیرایی خورد و در حالی که گیج بود از جایش بلند شد.
دیگر چیزی نمی فهمیدم، خیلی خشمگین بودم که از شدت عصبانیت دوباره او را به سوی کمد پرت کردم و دو یا سه لگد هم به شکم و اندامش زدم! سپس «رقیه» را در همین وضعیت رها کردم و همسرم را به سوی تراس منزل کشیدم تا با هم صحبت کنیم. این جا بود که برادرزنم نیز روی تراس آمد. مشغول مشاجره بودیم که ناگهان مادرزنم هراسان فریاد زد حال «رقیه» خراب است.
وقتی به پیکر نیمه جان او نگاه کردم فهمیدم که وضعیت وخیمی دارد، به همین خاطر او را به بیمارستان شهیدهاشمی نژاد بردیم و ادعا کردم که او از روی پله ها سقوط کرده است. ترسیده بودم، نمی توانستم در مرکز درمانی بمانم، چراکه پزشکان از او قطع امید کرده بودند. به همین دلیل از آن جا خارج شدم، ولی وقتی برای جویا شدن از وضعیت او، به مرکز درمانی رفتم، توسط پلیس دستگیر شدم.
اما اظهارات دیگر مادر کودک، باز هم ماجرای این پرونده جنایی را پیچیده تر کرد. این زن که مدعی بود به خاطر اختلافات خانوادگی نتوانسته با همسر سابقش زندگی کند، درباره ماجرای مرگ «رقیه» به کارآگاهان گفت: «ع. م» در حالی که به شدت عصبانی بود، با دسته چاقو ضربه محکمی به سر فرزندم زد به طوری که دسته چاقو شکست!
در پی اظهارات این زن، چاقوی مورد ادعا نیز برای بررسی های دقیق تر ماجرای مرگ «رقیه کوچولو» توسط کارآگاهان ضبط شد. بنابراین گزارش، تحقیقات بیشتر در این باره با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی میرزایی همچنان ادامه دارد.