چند روش برای داشتن مدیریت پایدار
استراتژیهایی برای اینکه دوران مدیریتتان زود به پایان نرسد.
مدیر شدن هر فردی برای اولینبار برای او برد بزرگی محسوب میشود و نشانه آن است که در گذشته توانسته به نحو مطلوبی عمل کند. با این همه، مدیران تازه کار باید به این نکته مهم و کلیدی نیز توجه داشته باشند که از این پس موفقیت و پیشرفتهای کاریشان منوط به عملکرد مطلوب دیگران یعنی کارکنان تحت امرشان است، نه صرفا عملکرد درخشان خودشان. وقتی یک کارمند سابق به سمت مدیریت همان شرکتی منصوب میشود که سالها در آنجا بهعنوان کارمند مشغول فعالیت بوده، احساس عجیبی او و همکاران سابق او را فرا خواهد گرفت، چرا که جایگاه آنها و ارتباطات شان دستخوش تغییری اساسی شده است.
در چنین وضعیتی یک مدیر تازه کار با کسانی روبهرو است که دقیقا مثل او فکر میکنند و مانند او کار میکنند و نگرشهایی مثل او دارند. در این حالت باقی ماندن مدیر تازه کار در همان وضعیت کارمندی سابق خود نتیجهای جز سقوط و ناتوانی او به دنبال نخواهد داشت و او باید خیلی زود دست بهکار شود و اقداماتی جدی صورت دهد تا شرایط به شکل مطلوبی تغییر یابد. در ادامه به سه استراتژی کاربردی اشاره خواهد شد که مدیران تازه کار باید آنها را بهکار ببندند تا دوران مدیریت شان تداوم پیدا کرده و به تدریج به رهبرانی قدرتمند و تاثیرگذار تبدیل شوند.
این شما هستید که همه کارها را انجام میدهید
یکی از وسوسههای خطرناکی که دامن بسیاری از مدیران تازهکار و بیتجربه را میگیرد وسوسه قدرت نمایی و بزرگ و مهم جلوه دادن خود است. چنین رویکردی خیلی زود مدیران را به ورطه سقوط میکشاند، چرا که تداوم چنین غرور بیجایی موجب فاصله گرفتن کارکنان از مدیر و تنها ماندن او در برابر مشکلات میشود. بنابراین مدیران تازه کار باید از استراتژی «شما و نه من» استفاده کنند. یعنی اینکه مدیر به کارکنانش اعلام کند که آنها باعث و بانی موفقیتهای شرکت هستند و نه فقط شخص مدیر.
چنین استراتژی موفقی باعث جلب نظر و مشارکت فزاینده کارکنان شده و آنها را به سمت همراهی و نه رویارویی با مدیر جدید سوق میدهد. مدیران تازه کار در نخستین جلساتی که با کارکنانشان برگزار میکنند باید به دنبال یافتن راههای انگیزه دادن و تشویق کارکنان باشند. آنها باید بهطور دقیق دریابند که کارکنان شان در محل کار به چه چیزی علاقه دارند و میخواهند در کارشان به کجا برسند. در چنین حالتی است که بستر مساعدی برای شکوفایی پتانسیلهای کارکنان و تحقق اهداف سازمانی فراهم خواهد آمد.
مربیگری افرادتان را برعهده بگیرید
مربیگری مدیران یکی از کارکردهای کلیدی آنها برای در دست گرفتن اختیار امور است. علاوهبر این، مربیگری تاثیر مثبت بسزایی در افزایش اعتماد به نفس خود مدیران دارد. از طریق مربیگری است که توانایی تیمسازی و هدایت تیمهای کاری نزد مدیران ارتقا مییابد و هم ارتباط بین کارکنان و مدیر بهتر میشود. در جریان همین ارتباطات است که پیوندهای کاری و دوستانه بین مدیران و کارکنان پررنگتر میشود و مدیران میتوانند تواناییهای خود را برای کارکنان اثبات کنند و برای خود کسب اعتبار کنند.توجه کافی به وظایف مربیگری از یک مدیر تازه کار، رهبری مقتدر و تاثیرگذار میسازد که کارکنان میتوانند با خیال راحت به او تکیه کنند و از او چیزهای بسیاری بیاموزند و همین مساله میتواند بقای آن مدیر را تضمین کند.
منحصرا به خودتان فکر نکنید
شما هر چقدر هم مدیر و رئیس توانمند و تاثیرگذاری باشید، باز هم فقط 50 درصد قضیه را تشکیل میدهید و 50 درصد باقیمانده به افرادتان اختصاص دارد که با شما در ارتباط هستند. باید همیشه به یاد داشته باشید که تمام توجه کارکنانتان به اعمال و رفتار شما معطوف شده است و هرگونه خطا و تصمیم اشتباه تان به چشم آنها خواهد آمد. اگر به عنوان رهبر یک تیم بهطور دقیق ندانید که چه میکنید و چه میخواهید، بهطور حتم این ناآگاهی و ناتوانی را به افرادتان تسری خواهید داد. بنابراین، برای اجتناب از وقوع چنین حالتی لازم است که در اوایل دوران مدیریت تان بهطور جدی روی تقویت تواناییهای ارتباطی و شناختی خود کار کنید تا ضمن تقویت خود در راستای تقویت و قدرت بخشی بیشتر به کارکنان تان نیز با موفقیت گام بردارید.میتوانید بهعنوان یک رئیس هر کاری دلتان بخواهد انجام دهید و به کسی پاسخگو نباشید، اما این نکته را هم به یاد داشته باشید که بهترین و قویترین رئیس دنیا هم در صورت عدم همراهی و همکاری صمیمانه کارکنانش به شدت ناتوان و آسیبپذیر خواهد بود.
نمیتوانید افرادتان را مجبور به خوب کار کردن و تحقق اهداف سازمانی کنید، بلکه باید آنها را برای انجام این کار تشویق و ترغیب کنید. یک مدیر نمیتواند به تنهایی تصمیماتی را اتخاذ کند و افرادش را مجبور کند که آن تصمیمات را مو به مو پیاده کنند، درحالیکه شما باید فضایی به وجود آورید که در آن همه کارکنان تان تصمیمات اتخاذ شده از سوی شما را دوست داشته باشند و آنها را از صمیم قلب انجام دهند. در این صورت است که دوران مدیریت شما همیشه همراه با موفقیت و پیشرفت خواهد بود و هر کارمندی از کار کردن با شما و برای شما احساس شادی و غرور خواهد کرد.
کلام پایانی اینکه تمام مدیران و رهبران بزرگ سازمانها و شرکتهای موفق در ابتدای تکیه زدن به صندلی مدیریت با دنیایی از مشکلات و چالشها روبهرو شدهاند و تنها با کمک خلاقیتهای فردی و پیادهسازی استراتژیهای موفقی همچون سه استراتژی که در اینجا به آنها اشاره شد، بسیاری از غیرممکنها را ممکن ساختند.