امکان استیضاح ترامپ وجود دارد
در سال ۲۰۱۶ میلادی برابر با ۱۳۹۵هجری شمسی نظارهگر تحولات بسیار زیادی در جهان بودیم، اما همچنان انتظار رسانهها و فعالان سیاسی حافظ صلح در ایران و جهان پایان تنشها در جهان بخصوص خاورمیانه آکنده از ترس، جنگ و بحران است.
اما این مساله که با روی کار آمدن ترامپ عملگرا و تاجرمسلک، جهان به کدام سو پیش خواهد رفت و دولت جدید ایالات متحده تا چه اندازه قدرت و نقشآفرینی ایران و همکاری کشورهای اثرگذار در منطقه بخصوص عربستان و ترکیه را به عنوان ملاک پایان برخی مشکلات بپذیرد و دست از مواضع ضدونقیض خود بردارد به سیاست آتی کاخ سفید و پایان کشمکشها در آن بازمیگردد. اما کشورهای اثرگذار در منطقه خود میتوانند تعیینکننده باشند که یا خاورمیانهای امن بسازند یا منطقهای ترسناکتر از هر زمان دیگری.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، بر این اساس ترامپ راهی ندارد جز آنکه مواضع خود را در برابر برخی کشورهای منطقه بخصوص عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی و در نهایت مساله برجام تغییر دهد. در این راستا و مسائلی از این دست، با عبدالعلی قوام، تحلیلگر مسائل بینالملل و استاد دانشگاه شهید بهشتی، گفتوگو کرده ایم که در ادامه میخوانید.
پس از سخنرانی وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس امنیت مونیخ، شاهد اظهارات تند برخی مقامات کشورهای همسایه حتی ترکیه علیه ایران بودیم؛ به نظر جوسازیهای اخیر علیه تهران تحت تاثیر مواضع ترامپ بوده است. آیا در آینده شاهد فضای ملتهبی در منطقه خواهیم بود؟
اظهارات وزیر امورخارجه عربستان در کنفرانس امنیت مونیخ مبنی بر اینکه ریاض میتواند به سوریه نیرو اعزام کند و علیه سیاستهای ایران در منطقه اقدام کند، در شرایطی مطرح شد که کشورهای حوزه خلیجفارس اختلافات زیادی با یکدیگر دارند. اما با وجود همه اختلافات موجود میان عربستان و متحدانش با تهران، اینبار یک عامل بیرونی تحت عنوان ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، وجود دارد که طی این مدت مواضع تندی علیه ایران اتخاذ کرد. بنابراین ترکیه، عربستان، رژیم صهیونیستی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس تصورشان بر این است که آمریکا در موضعگیری خود از آنها حمایت میکند. امروز با ریاستجمهوری ترامپ فضای بیشتری برای عربستان و متحدانشان در منطقه مهیا شده است، زیرا این کشورها با توجه به مواضع آمریکا میتوانند سوار بر موج مخالفت با ایران شوند و همگی درصدد امتیاز گرفتن از ایران باشند. از سویی گرچه موضع اخیر ترکیه علیه ایران تعجب همگان را برانگیخت اما باید گفت این موضعگیری چندان هم دور از انتظار نبود. ایران با ترکیه همواره در رابطه با مسائل منطقه و سایر مسائل اختلافاتی داشت. زیرا سیاستهای ایران با ترکیه در برابر مساله سوریه کاملا متفاوت است. علاوه بر بحران سوریه، ایران سیاستهای متفاوتی با ترکیه نسبت به عربستان و رژیم صهیونیستی دارد. تهران تلآویو را به رسمیت نمیشناسد اما ترکیه با آن روابط دیپلماتیک دارد و این رژیم را شریک استراتژیک خود در منطقه میداند. بنابراین تهران در گذشته نیز این اختلافات را با ترکیه داشت، اما میان کارکردهای مختلف روابط تفکیک قائل میشد. در حقیقت اختلافات سیاسی تهران و آنکارا تاثیری بر روابط اقتصادی ایران با ترکیه نگذاشت.
با این همه موضعگیری اخیر ترکیه بر روابط اقتصادی تهران با آنکارا تاثیر میگذارد.
برای ترکیه حفظ روابط اقتصادی با ایران بسیار مهم است، به همین دلیل ترکیه براساس درسی که از گذشته گرفته است، گمان میبرد که بهرغم این اختلافات سیاسی، از نظر اقتصادی حتی اکنون با وجود روی کارآمدن ترامپ و جدیت در موضعگیریهای سیاسی باز هم میتواند به روابط اقتصادی خود با ایران ادامه دهد. زیرا آنکارا بر این تصور است که ضمن همصدایی با ایالات متحده، امتیازات بسیار زیادی از واشنگتن کسب میکند.
با وجود ترامپ، عربستان میتواند برای ایران در منطقه بحرانآفرین شود؟
عربستان تصور میکند که با روی کار آمدن ترامپ اندکی از فشارهای منطقهای و بینالمللی نسبت به او در ارتباط با حوثیها و یمن کاسته میشود. از سویی رژیم صهیونیستی از همان ماههای نخست توافق مدعی مخالفت با برجام بود و همچنان مدعی است که باید فشارها و محدودیتهای بیشتری بر ایران اعمال کرد و بازدیدهای دقیقتری از فعالیتهای اتمی ایران به عمل آورد. به هر رو، با روی کارآمدن ترامپ، تلآویو، ریاض و آنکارا علنیتر و جدیتر از گذشته مواضع خود را مطرح میکنند. خواستههای بیشتری برای گرفتن امتیازات بیشتر طلب میکنند. اما این پرسش که نتیجه موضعگیریهای رژیم صهیونیستی، عربستان و ترکیه چه خواهد شد تا اندازهای به مساله حلوفصل بحران سوریه بستگی دارد. درواقع اگر طرفهای درگیر بتوانند به توافقی نسبی در سوریه دست یابند تا اندازهای از فشار موجود بر تهران کاسته خواهد شد. از سویی تداوم یا عدم تداوم این موضعگیریها به نتیجه مبارزات و کشمکش بر سر قدرت در کاخ سفید، شورای امنیت ملی و وزرات امورخارجه بستگی دارد. درواقع مشاور ارشد ترامپ، استیو بنن، تلاشش بر این است که تا اندازهای سیاستگذاری را از وزازت امورخارجه به کاخ سفید منتقل کند. بنابراین کشمکش قدرت اکنون میان رئیسجمهور، شورای امنیت و وزرات امورخارجه و همچنین جریانهای حامی کنگره در خارج از کاخ سفید وجود دارد؛ در چنین شرایطی ما شاهد مواضع علنی ترکیه، عربستان و تلآویو در کنفرانس امنیت مونیخ بودیم که ادامه این روند و امکان بروز تنشها یا عدم بروز آن تحت تاثیر مساله سوریه بوده و سپس به آینده کشمکش میان وزرات امور خارجه، شورای امنیت ملی و مشاور رئیسجمهور بستگی دارد. درواقع باید دید که سرانجام چه کسی دیگری را مغلوب میکند و در آینده چه سیاستی در کاخ سفید نسبت به مسائل منطقه و برجام اتخاذ خواهد شد. زیرا از سویی از استیو بنن به عنوان رئیسجمهور در سایه یاد میشود و ترامپ نیز تحت تاثیر مواضع بنن است، در صورتی که گروه بنن در اختلافات دولت جدید آمریکا دست بالا را داشته باشند در این صورت ما شاهد تنشهای بیشتری در منطقه خواهیم بود. اما اگر سیاستهای تیلرسون، وزیر امور خارجه، به کاخ سفید منتقل شود در این صورت ما شاهد تغییرات ولو اندکی در مواضع ترامپ نسبت به منطقه خواهیم بود.
شرایط بسیار نامطلوبی تحت تاثیر سیاستهای رئیسجمهور جدید آمریکا در کاخ سفید حکمفرماست. استیضاح ترامپ تا چه اندازه محتمل است؟
در همان بدو ورود ترامپ به کاخ سفید رفتارهای ناشیانه و تناقضات بسیار زیادی در مواضع ترامپ مشاهده شد که علت آن نیز روشن است. زیرا ترامپ تا قبل از ورود به کاخ سفید تجربه سیاستمداری نداشته است؛ تنها یکی از اعضای کنگره به شمار میرفت و کار اجرایی نداشت. او به طور کل یک تاجر بود، به همین دلیل به همهچیز از زاویه تجارت مینگرد. گرچه وی در بسیاری از موارد در تجارت موفق نبود اما توانست به یک میلیاردر تبدیل شود. برای مثال ترامپ برخلاف سایر روسای جمهورآمریکا که وضعیت پرداخت مالیات خود را روشن میکنند، در این مورد هنوز تکلیف را روشن نکرده است. بنابراین دولت جدید واشنگتن در رابطه با دیوار مکزیک انتظارش این بود که هزینه دیوار را دولت مکزیک به دلیل مبادلات موجود میان دو کشور مکزیک و آمریکا پرداخت کند. اکنون این موضوع یک مساله ملی و حیثیتی برای آمریکا است و از سویی یادآور این واقعیت تلخ که مکزیک در گذشته تحت سلطه ایالات متحده بود؛ این موضوع از منظر ملیگرایی در میان مکزیکیها مساله مهمی است. برای مثال ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود اشاره کرد که ناتو یک سازمان کهنه و ازردهخارجشدهای است که اهمیت خود را درجنگ سرد از دست داده است؛ همچنین در آن زمان وی تاکید داشت که کشورهای عضو ناتو باید هزینه حمایت آمریکا از خود را بپردازند. گرچه تمامی روسایجمهور آمریکا در رابطه با پرداخت هزینه ناتو به واشنگتن اتفاقنظر داشتند و همواره از این امر سخن به میان میآوردند اما کهنگی و از رده خارج شدن این سازمان برای نخستین بار است که توسط رئیسجمهوری از آمریکا بیان میشود. در رابطه با ژاپن، ترامپ قبل از این عنوان کرد: «اگر این کشور میخواهد ما از امنیت پکن حراست کنیم، باید هزینه حمایت و حراست از خود را بپردازد.» اما در ملاقات خود با نخستوزیر ژاپن گفت که آمریکا صددرصد از ژاپن حمایت میکند. بنابراین قبل از این نیز عدم تحقق وعدههای ترامپ در موارد مذکور قابل پیشبینی بود. در مورد کشورهایی که ورود شهروندان آنها به ایالات متحده منع شده است این ممنوعیت یک وضعیت و تظاهرات بسیار غیر قابل انتظاری به وجود آورده است؛ بنابراین احتمال برکناری ترامپ وجود دارد.
رسانههای آمریکایی میتوانند روند استیضاح را تسریع کنند یا منجر به تعدیل مواضع ترامپ شوند؟
ترامپ شمشیر را برای رسانهها از رو بسته است، در حالی که رسانه، آزادی قلم و بیان عناصر اساسی سیستم دموکراسی آمریکا است. ترامپ با مواضع منفی خود نسبت به رسانهها، آزادی و سیستم آمریکا را زیر سوال میبرد. وی هیلاری کلینتون را وارث و مدافع این سیستم میدانست و همواره مدعی بود که من در تقابل با این سیستم خواهم ایستاد. بنابراین ممکن است وضعیت به سمتوسویی پیش برود که رسانههای ایالات متحده زمینه استیضاح رئیسجمهور را فراهم کنند؛ همان کاری که در زمان واترگیت صورت گرفت. رسانهها نقش مهمی در برکناری ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایفا کردند، در حالیکه اکنون ابعاد اقدامات ترامپ با نیکسون قابل مقایسه نیست. بنابراین احتمال شکست و استیضاح ترامپ وجود دارد. زیرا در سیستم آمریکا در صورت وابستگی به هر یک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات باز هم همگی باید در اعتقاد به نظام دموکراتیک و قانون اساسی این کشور وجه اشتراک داشته باشند. در نهایت ترامپ راهی ندارد جز آنکه در موضع خود تعدیل ایجاد کند، در غیر این صورت بدون تردید زمینه شکست او توسط رسانهها فراهم خواهد شد.
نگرانیهای جدی از سوی مسکو به کاخ سفید به خاطر افشاگریهای اخیر مبنی بر روابط پنهانی روسها با ترامپ و دخالت آنها در انتخابات اخیر آمریکا مشاهده میشود. آیا ماندن و رفتن ترامپ میتواند تاثیری در سرنوشت و نقش روسیه در منطقه بگذارد؟
ترامپ پیشاپیش تصمیم خود را در مورد روسیه گرفته بود؛ وی قصد داشت اختلافات آمریکا با این کشور را حل کند. درواقع او برخلاف اوباما خواهان سیاستی مثبت نسبت به پوتین بود، اما در شرایط کنونی وضعیت متفاوت است، زیرا حتی احتمال تشدید تنشها میان روسیه و آمریکا وجود دارد. برای مثال اگر ترامپ یا وزیر امورخارجه او نیز در گذشته روابطی با پوتین داشتند اکنون وضعیت متفاوت است و او در کسوت یک رئیسجمهور قرار دارد که نماینده و حافظ منافع یک کشوراست. بنابراین نمیتواند امتیازی به رقیب بدهد و در مقابل چیزی بهدست نیاورد. چنین امری امکانپذیر نیست و با موضع و سخنان ترامپ کاملا درتضاد است. وی مدعی بود: «ما به دنبال بازگرداندن رویا و غرور آمریکا به او هستیم»، درحالی که ممکن نیست هم آمریکا قدرت برتر باشد و از سویی روسیه نیز کشور شماره اول جهان باشد! چنین امری ممکن نیست و باید یک بازی برد - باخت وجود داشته باشد. بنابراین احتمال امتیاز آمریکا به روسیه بسیار ضعیف است، طوریکه تیلرسون وزیر امورخارجه ترامپ در جلسهای که قرار بود برنامه خود را در کنگره آمریکا به عنوان وزیر امورخارجه اعلام کند، موضعگیری بسیار جدی نسبت به روسیه اتخاذ کرد و گفت: «روسیه، کریمه را اشغال کرده و باید کریمه را ترک کند، باید اوکراین را به حال خود بگذارد و از تشویق گروههای جداییطلب شرق اوکراین دست بردارد». تیلرسون کاملا سیاستهای روسیه در اوکراین را به باد انتقاد گرفت. بنابراین به طور کل چنانچه ترامپ بر مسند قدرت بماند، حتی در صورت عدم حضور، تغییرات چندان زیادی در سیاست خارجه آمریکا در قبال روسیه نمیتوان مشاهده کرد. زیرا به هیچ رو ساده نیست که ایالات متحده از منافع خود در قبال روسیه عبور کند، در این صورت دهها مدعی در کنگره و حزب دموکرات نسبت به آن وجود خواهد داشت و به هیچ رو جامعه آمریکا این مساله را برنمیتابد. در صورت استیضاح ترامپ نیز باید مشاهده کرد که رئیسجمهور جدید پس از ترامپ تا چه اندازه این سیاستها را تعدیل خواهد کرد.
آیا استیضاح یا شکست ترامپ میتواند به منافع روسیه در خاورمیانه آسیب وارد کند؟
این تصور وجود دارد که ترامپ حامی روسیه خواهد بود، اما در درجه نخست آنچه برای آمریکاییها دارای اولویت است منافع خود آنهاست. بنابراین استراتژی اصلی روسیه این است که نظام را از یک نظام تکقطبی تبدیل به نظام چندقطبی کند. درواقع مفهوم استراتژی مذکور این است که آمریکا یکی از این قطبها باشد و نه یک قطب. چنین وضعیتی برابر با تنزل قدرت آمریکا است. بنابراین بهراستی جای شک و تردید در این امر وجود دارد که فردی مانند ترامپ یا هر فرد دیگری در جایگاه رئیسجمهور آمریکا میتواند به این مساله تن در دهد و از سیاست آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در جهان عدول کند و موقعیت خود را به خاطر کوتاه آمدن در برابر روسیه تنزل ببخشد! البته ممکن است ترامپ شرایطی برای همکاری روسیه و ناتو ایجاد کند. این امر تا حدی تنشها را کاهش خواهد داد. بنابراین باید مشاهده کرد تا چه اندازه شرکای اروپایی ایالات متحده به این امر تن در میدهند. برای مثال وزیر امورخارجه ترامپ قبل از این گفته بود: «دولت جدید آمریکا تحریمهای ضدروسی را برمیدارد.» در حالیکه این امر علاوه بر آمریکا مستلزم موافقت اروپا است، بنابراین باید مشاهده کرد که واکنش اروپاییها نسبت به لغو تحریمهای روسیه چیست. اما به هر رو آمریکا نمیتواند بدون اروپا چنین امتیازاتی به روسیه بدهد. در حال حاضر جامعه آمریکا تصورش بر این است که باید به ترامپ فرصت بدهد و برای شهروندان این کشور کار ایجاد شود. باید منتظر ماند و دید که در روابط اقتصادی آمریکا با چین چه تغییراتی ایجاد خواهد شد. اما اگر ترامپ بخواهد باز هم دست به تصمیمات و اقدامات ناشیانه بزند و روند کنونی را همچنان در پیش بگیرد، همان رایدهندگان آمریکایی علیه او به پا خواهند خواست. به طور قطع ادامه اقدامات ناشیانه نارضایتی مردم را در پی خواهد داشت و در چنین شرایطی روند استیضاح ترامپ، تسریع خواهد شد.
آیا فشارهای موجود بر ترامپ میتواند منجر به تعدیل موضع او نسبت به مسائل داخلی آمریکا، خاورمیانه و برجام شود؟
قطعا همینطور است. شعارهای کاندیدای انتخاباتی پس از رسیدن به قدرت در عمل دستخوش تغییراتی خواهد شد، اما نمیتوان گفت که ترامپ در همه سیاستهایش تعدیل ایجاد میکند. زیرا رئیسجمهور آمریکا براساس وعدههای خود رای کسب کرد و در صورت تعدیل در هر یک از وعدههای داخلی و خارجی رایدهندگان آمریکایی نسبت به آن معترض خواهند شد. اما به نظر ترامپ مواضع خود را نسبت به بخشی از وعدههای داخلی و خارجی تعدیل خواهد کرد. به طور مثال ممکن است با مکزیک به توافقهایی برسد اما به طور کلی سیاست بالا کشیدن دیوار مکزیک را کنار نمیگذارد، زیرا در این صورت مشروعیت ترامپ زیر سوال خواهد رفت یا در مورد برجام وی بارها به این امر اشاره کرد: «برجام مصیبتبارترین توافق میان آمریکا و ایران است». او بهکرات تهدید کرد که برجام را پاره میکند. اما پس از ورود به کاخ سفید وی دریافت که واقعیتها در دنیای سخن تا عمل بسیار متفاوت است و آمریکا انتخاب دیگری جز برجام نداشت. حتی ترامپ نیز اکنون به این نتیجه رسیده است که برجام بهترین اقدامی بود که اوباما میتوانست انجام دهد. اما اگر سخن خود را تغییر دهد و بگوید بهترین قرارداد آمریکا برجام بوده است، قطعا مشروعیت خود را از دست میدهد. درواقع رایدهندگان مشروعیت او را زیر سوال میبرند. اما با اینهمه تحریمهای بیشتری در زمینههای دیگری بر ایران اعمال میکند، برای اینکه با این اقدامات در سیاست گذشته خود تعدیل به عمل بیاورد و از سویی به نحوی به طور غیر مستقیم برجام را تحت تاثیر قرار خواهد داد، اما وی به هیچ رو در نقض برجام پیشقدم نخواهد شد. تحریمهایی مربوط به تروریسم، حقوق بشر و تسلیحات نظامی، ایران را برای افکار عمومی برجسته خواهد کرد اما برجام را نقض نمیکند. در حالی که همه طرفها با برجام موافق هستند، ترامپ به تنهایی توان نقض آن را ندارد، اما به طور یقین برجام را از درون تهی خواهد کرد.
همانطور که در داماتو ایران از اروپا کمک گرفت و با یکدیگر در برابر ترامپ ایستادند، آیا ایران میتواند در برابر تحریمهای جدید ترامپ از اتحادیه اروپا کمک بگیرد؟
داماتو با تحریمهای قبل از برجام و با تحریمهای کنونی کشور قابل مقایسه نیست؛ در تحریمهای گذشته راههای فرار بسیار زیادی در آن وجود داشت و به آن صورت نبود که اگر بانکی مبادله مالی با ایران انجام میداد آمریکا آن کشور را جریمه کند. اما در رابطه با تحریمهایی که به تعبیر واشنگتن به ایران هوشمندانه تحمیل شد بسیاری از بانکها جریمه شدند، همچنان سایه این تحریمها بر سر بسیاری از بانکهای اروپایی سنگینی میکند. بنابراین گمان میرود با این جریان ایران بتواند ارتباط خود را با اتحادیه اروپا توسعه دهد؛ گرچه ممکن است محدودیتهای بسیار زیادی از نظر مبادله دلار با آمریکا وجود داشته باشد، زیرا اروپا به حفظ برجام اعتقاد دارد و بسیاری از سیاستهای آنها با سیاست ترامپ در تعارض است، به همین دلیل ایران مانور بسیاری در این مورد میتواند داشته باشد.
جبران بحران ترامپیسم برای ایران با توسعه روابط با اروپا امکانپذیر است؟
تا اندازه زیادی ایران میتواند با توسعه روابط خود با اروپا و از سویی چین و روسیه، بحران ترامپیسم را جبران کند، اما مساله اینجاست که شرکتهای بزرگ اروپایی هنوز به مرحله نهایی قراردادهای خود با ایران نرسیدهاند، درواقع آنها در انتظار اتخاذ سیاستهای رسمی و آتی آمریکا در برابر ایران هستند. بنابراین تا وقتی در مورد شرکتها و موسسات اقتصادی اروپا، روابط آمریکا با ایران و نوع رفتارهای آمریکا در قبال ایران اطمینان حاصل نشود، گمان نمیرود که ایران بتواند در توسعه روابط خود با اروپا از وضعیت کنونی فراتر برود.
یکی از پیامهای ترامپ در کنار تهدیدهایش به ایران این بود: «بیایید با یکدیگر باشیم، اگر با هم باشیم با برجام کاری نداریم.» ترامپ از ایران چه میخواهد و تهران باید در مقابل چه کار کند؟
تا امروز علت روابط خصمانهای که میان ایران و آمریکا وجود داشت، این بود که ایران از نظر آمریکا یک مساله و آمریکا از نگاه ایران یک مشکل تلقی میشود. در واقع هر دو کشور یکدیگر را به عنوان بخشی از مساله و نه راهحل تعریف میکنند. اما اگر ایران و آمریکا یکدیگر را به عنوان بخشی از منطقه و مسائل بینالمللی قلمداد کنند در این صورت ما شاهد یک تحول عمده در روابط ایران و آمریکا و به طور کل غرب و سیاست خارجی این کشورها خواهیم بود. بنابراین باید مشاهده کرد که تا چه اندازه زمینه برای این تغییر وجود دارد. تا زمانی که ایران از منظر آمریکا یک مساله تلقی شود و ایران عامل اصلی همه مسائل خاورمیانه از نگاه آمریکا باشد، این تنشها همچنان ادامه خواهند داشت. بنابراین در این صورت با هم بودن آنطور که ترامپ عنوان کرد هیچ مفهومی ندارد مگر اینکه ایران سیاستهای خود را تعدیل کند و آمریکا را از صورتمساله خارج کند. شاید بتوان گفت آمریکا در مواردی میتواند صورت مساله باشد و در مواردی هم میتواند با ایالات متحده همکاری کند؛ در عالم واقعیت نیز وضعیت بدین صورت است. دو کشور در همه زمینهها نمیتوانند با یکدیگر همکاری داشته باشند. نمونه بارز آن ترکیه است. ایران و ترکیه با یکدیگر روابط دوستانه دارند و حجم مبادلات اقتصادی میان دو کشور بالاست، اما در واقعیت سیاسی تهران و آنکارا اختلافات جدیای با یکدیگر دارند، بنابراین در مورد تهران و واشنگتن نیز وضعیت به همین ترتیب است. برای مثال در بحران عراق، ایران با آمریکا همکاری کرد و مذاکراتی مستقیم صورت گرفت. ایران در کنفرانس بن که در آن رهبران افغان برای انتخاب رهبر دولت موقت افغانستان گرد هم جمع شدند، نقش مهمی ایفا کرد. بنابراین این زمینهها و سوابق وجود دارد. با این همه باید مشاهده کرد که تا چه اندازه و در چه زمینههایی از منظر آمریکا، ایران میتواند بخشی از راهحل باشد و از نگاه ایران، آمریکا در چه زمینههایی بخشی از راه حل است.