سیستان و بلوچستان ؛ گنجی ناشناخته در جنوب شرق
سیستان و بلوچستان، جاذبههای طبیعی؛ از گِل فِشان و جنگل حرا و سواحل بینظیر چهاربهارش تا آتشفشان نیمه فعال تفتان و درختان انجیر معابد، طبیعت استان سخاوتمندانه هر چه در چنته دارد به میهمانانش عرضه میکند.
به گزارش اقتصادآنلاین ، ایران نوشت : «در پوشاکهای سنگین و پسندیده راه میروند، مینشینند، لم میدهند و نگاه میکنند. من این پوشش را خیلی دوست میدارم. نجابت و اصالتی دارد. این دستار آویخته بر سینه این پیراهن بلند و این تنبان خوش حالت که به هنگام گام برداشتن اینچنین زیبا غلبیرک میخورد و تاب بر میدارد و این چهرهها را من خیلی دوست میدارم. این پوستهای تیره، عصاره آفتاب را و طعم خاک را و تهاجم باد و شوق به آب را در خود حل و هضم کردهاند. این چهرهها از فراسوی تاریخ با انسان سخن میگویند. این سفریهای راهور تاریخ، هنوز همچنان بر اطمینان و به آرامی گام برمیدارند. اینان پیروزمندان بر فقر و بیتابی هستند. بر ناخوشیها، بر مرضها، حقارتها و عذابها غالب آمدهاند، با چه ابزاری؟ با آرامش و بردباری و ژرفنگری ذاتی که خود بازتابی بوده است از موقعیت مکانی و تاریخیشان. اینان، این یعقوبان، رویگران سرگردان خیابانهای امروزی، چنین اطمینانی به انسان میدهند که قادرند با نان و پیازی روزگار بگذرانند. چقدر احساس آرامش میکنم در میان این مردم.» اینها توصیف محمود دولتآبادی است از مردمانی که در جنوب شرقیترین نقطه ایران زیست میکنند. مردمانی که دولتآبادی در کتاب «دیدار با بلوچ» از آنها سخن گفته، قلبهایی دارند به وسعت اقلیمشان، نگاههایی که شکوه و نارضایتی در آن دو دو نمیزند، آنها نه از سر جبر که از سر وسعت قلب، آرامند و پذیرا. به تعبیر دولتآبادی ساعتها میتوانند خاموش بمانند بیآنکه خاموشیشان تو را بیازارد. نشانی از کبر در سکوتشان نیست. آنها سالهاست هزینه مرزنشینیشان را با برچسبهایی که بر پیشانی فرهنگ غنیشان جا خوش کرده، میپردازند و دم نمیزنند. بهای همسایگی با ناامنی را میدهند و همچنان صبورند. گنجینهای ناشناخته را در آغوش دارند و منتظرند گوهرشناسی به سراغشان برود تا سخاوتمندانه برایش از تاریخ دیارشان بگویند و ببالند به سرزمینی که هر گوشهاش نشان از تمدنی دارد که جهان را حیرتزده کرده است.
حالا شهرهایشان از تصاویری که دولتآبادی در سال ٥٣ از آنها داده است فاصله گرفته، اما هنوز مانده تا برسند به جایگاه شایسته این قوم اصیل ایران. هنوز امکاناتی که در اختیار دارند به اندازه وسعت و قدمت استانشان نیست. مانده تا سیستان و بلوچستان قد راست کند از زیر بار نگاههای ملامتگر و همسایگیهای بیرحم که ثمری جز سایه ناامنی برسرش نداشتند. اما نخستین قدمها برداشته شده. قرار است این استان در سال ٩٦ مقصد گردشگری ایران شود. استانی که از هر منظری به آن بنگری، حرفی برای گفتن دارد.
قومشناسی؛ مردم این سرزمین و مطالعه فرهنگ و آدابی که در اوج سادگیهای زندگی شان دارند، جذابیتی منحصر به فرد است.
هنرشناسی؛ در هر سوزنی که زنان بر پارچه میزنند و نتیجهاش از زیر انگشتان هنرمندشان به شکل سوزن دوزیهای مسحورکننده بیرون میآید، قصهای نهفته که تنها با نقشهای پروانه، گل لاله و طاووس میشود روایتش کرد.
صنایع دستی؛ در سفال کلپورگانشان دنیایی حرف نشسته که ساده و بیآلایش زیر دستان هنرمندانه شان میلغزد و نقش میگیرد و هر بینندهای را مبهوت این سادگی و زیبایی میکند.
گردشگری غذا؛ غذاهایشان هر کدام ماجرایی دارند، سفرههایشان نه با غذاهای خوشطعم که با روی باز و قلب مهربان صاحبخانه رنگ و لعاب میگیرد.
تاریخ؛ قصه تاریخ را که بخواهی مرور کنی، همین جا بهترینجاست، برای مرور تاریخ در بمپور و اوشیدا. برای شناخت منطقهای که قهرمانانی در آن میزیستند که از کودکی نامشان در گوشمان نشسته، از رستم و زال تا یعقوب لیث که بقای زبان امروزمان را مدیون سلحشوریهای اوییم.
قصه جهان باستان؛ باستانشناسان این خطه را بهشت خود میدانند و از میان یافتههای گستره وسیع شهر سوخته پازل دنیای باستان را تکمیل میکنند.
جاذبههای طبیعی؛ از گِل فِشان و جنگل حرا و سواحل بینظیر چهاربهارش تا آتشفشان نیمه فعال تفتان و درختان انجیر معابد، طبیعت استان سخاوتمندانه هر چه در چنته دارد به میهمانانش عرضه میکند.
مردمشناسی؛ مردمانی که مهرشان را میشود در چشمانشان دید، در صداقت کلامشان و سادگی ارتباطشان با غریبههایی که میهمانشان میشوند.
وسعت سیستان و بلوچستان و دشتهای پهناورش هر چند فاصلهاش را از مراکز جمعیتی افزایش داده است، اما همین دشتهای بکر و آرام و وسیع در ازدحام زندگی شهری این روزهای مردم جهان، میتواند آرامشی را میهمان ذهنهای آشفته کند که تشنهاش هستند و هیچ کجای صنعت زدگی زندگیهایشان نمیتوانند آن را بیابند. وسعت آرام سیستان و بلوچستان با تمام جاذبههایی که در چنته پر و پیمانش دارد، بدون شناخت و همکلامی با مردمانش، قابل درک نیست. نگاهی به جذابیتهای شمال تا جنوب این استان پهناور موید غنای فرهنگی و پتانسیلهای نهفته در این خاک وسیع است. استانی که سالها زیر سایه کم لطفیها در انزوا روزگار گذرانده و حالا میخواهد از پس بارانهایی که جان تازهای به دشتهایش بخشیده، دوباره جوانه بزند و دوباره نامش را بر زبانها بیندازد.
سیستان و بلوچستان و رونق گردشگری
چند ماهی میشود که مسوولان استانی میگویند هدفشان این است که در سال ٩٦ سیستان و بلوچستان مقصد گردشگران شود. استانی که سالهاست برچسب سنگین ناامنی بر پیشانیاش خورده و مدتی در محدوده قرمز گردشگری قرار داشت. اما حالا مدتهاست که در آن صحبت از امنیت است، توسعه، تقویت زیرساختهای گردشگری، نگاه ویژه به موضوع میراث فرهنگی و همچنین حمایتهای دولت از استانی که دیگر نمیخواهد پسوند «محروم» را یدک بکشد و به تعبیر علی اوسط هاشمی، استاندار سیستان و بلوچستان: «استان محروم نیست، بیتدبیریهای ما مدیران موجب محرومیت آن میشود.» حالا هاشمی از تریبونهای مختلف دعوتنامهای عمومی برای تمام ایرانیان میفرستد: «استان سیستان و بلوچستان را به عنوان مقصدی ناشناخته برای ایرانیان تعریف کردیم که خودشان با سفر به استان آن را کشف کنند و زیباییهای این منطقه را به تصویر بکشند. متاسفانه جهانیان این منطقه را به عنوان یک منطقه قرمز و پرخطر میشناسند که این نشان از بیگانگی جهانیان و کسانی است که ندیده تسلیم این نگاه شدهاند.» استاندار سیستان و بلوچستان وقتی از برنامههای عمرانی آینده سخن میگوید و از کمبودهای گذشته یاد میکند، میشود تصور کرد تا چند سال پیش این استان چه شرایطی داشت و قرار است به کجا برسد. اما رسیدن به این اهداف مستلزم حمایتهایی است که استاندار اینطور بیانش میکند: « امروز سیستان وبلوچستان در سایه امنیت و آرامش در مسیر توسعه همهجانبه قرار گرفته است. اما توسعه استان صرفا با توسعه اقتصادی ایجاد نمیشود بلکه باید توسعه نگاهها به استان اتفاق بیفتد.» سیستان و بلوچستان خود را برای سال شلوغ و پر رفت و آمدی آماده میکند. سالی که تمام سازمانهای فعال در استان یک هدف را دنبال میکنند، معرفی درست این استان و تغییر ذهنیت نادرستی که در این سالها غالب شده است.