شتابدهی به رشد استارتاپهای ایرانی
از زمانی که استارتآپها در ایران شروع به رشد کردند زمان زیادی نمیگذرد.
همین مدت کوتاه کافی بود تا فضای کارآفرینی در کشور خود را به فضای فناوری نزدیک کند تا از تلفیق این دو موتوری روشن شود که به اعتقاد کارشناسان تا سالها با سرعت قابل قبولی حرکت خواهد کرد. اما برای موفقیت این نوع از کسب و کارها که حالا به استارتآپ مشهور شدهاند یک عامل شتابدهنده نیاز بود که پس از تولد توانایی لازم برای معرفی شدن به بازار و جذب سرمایه داشته باشند. این عاملهای شتابدهنده که در سه سال گذشته درست با همین نام شتابدهندهها شکل گرفتند تبدیل به مراکزی آموزشی شدند که در مدتهای کوتاه 3 تا 6 ماهه به استارتآپها سرمایه اولیه، فضای کاری و خدمات مرتبط با رشد ارائه میدهند. حالا در اطرافمان استارتآپهای موفقی میشناسیم که سرانجامشان یک آرزو و الگو برای دیگر کسب و کارها است. اما شتابدهندهها تا چه اندازه عامل موفقیت این استارتآپها بودهاند؟ گذر از مرحله شتابدهی لزوما به جذب سرمایه برای کارآفرین منجر میشود؟ و آیا جذب سرمایه قله موفقیت است؟ درباره این مسائل با چند تن از فعالان در مراکز شتابدهنده گفتوگو کردیم.
تبدیل مراکز رشد به شتابدهندهها
تولد و رشد سریع این استارتآپها اما مساله مورد توجه همه فعالان در حوزه فناوری است. سرعتی که به فراخور ایده و مدل ارائه آن کاسته یا افزوده میشود. مصطفی نقیپورفر مدیرعامل یک مرکز شتابدهنده درباره تاریخچه آغاز فعالیت استارتآپها در ایران و سابقه دیرینه این نوع از کسب و کارها در سیلیکون ولی در آمریکا اشاره میکند که محل تولد شرکتهای بزرگ فناوریهای نوین بود. به گزارش دنیای اقتصاد؛ وی میگوید: «در داخل کشور از اواخر سال 92 و اوایل سال 93 موج تشکیل شرکتهای استارتآپی در ایران شکل گرفت و شروع به کار شرکتهای کارآفرینی و استارتآپها در کنار مراکز رشد فناوری اطلاعات رقم خورد.»
او به تغییر مدل کار در مراکز رشد فناوری به شرکتهای شتابدهنده استارتآپی اشاره میکند و میافزاید: «به دلیل اینکه در حوزه فناوری اطلاعات سرعت رشد تغییرات زیاد است بنابراین از یک حدی به بعد مفاهیم مراکز رشد خیلی برای این بازار پاسخگو نبود و به این ترتیب بود که بحث شکلگیری مراکز شتابدهنده مطرح شد که رسما از ابتدای سال 93 کار خود را آغاز کردند. به این ترتیب ایدههای کارآفرینی در یک بازه زمانی و بهصورت فشرده مورد کار و تحلیل قرار میگرفتند و در واقع استارتآپها برای ورود به بازار با پروسه شتابدهی همراه میشدند. با تشکیل کارگاههای مرتبط، کارکردن روی محصول و تفکر روی مارکتینگ محصولی که قرار بود در بازار دیجیتال ارائه شود این امکان به وجود میآمد تا استارتآپها با توانایی بیشتر و سریعتری به بازار ارائه شوند و به این ترتیب پروسه موفقیت و شکست آن زودتر مشخص میشد.
پیش از این اگر ایدهای قرار بود شکست بخورد در مراکز رشد مورد بررسی قرار میگرفت و بعد از مدتی مشخص میشد که ایده قابلیت معرفی و ورود به بازار را ندارد اما حالا با وجود کارکرد شتابدهندهها روند کاربردی بودن ایده زودتر مشخص میشود و استارتآپها حالا برای موفق بودن نیاز به این شتابدهندهها دارند.» او ادامه میدهد:«در سه سال گذشته اتفاقات مهمی باعث شکلگیری شتابدهندهها شد که از جمله آنها توجه به شرکتهای دانشبنیان و برگزاری رویدادهای کارآفرینی بود که موجب شد فضای کارآفرینی تشویق شود. به تدریج همین امر منجر به ظهور و شکلگیری استارتآپهای موفق به دست جوانان شد. حالا جسته و گریخته میدانیم که اغلب استارتآپهای موفقی که مورد توجه بازار قرار گرفتهاند به کمک جوانان مستعد شکل گرفته و راهاندازی شدهاند که متاثر از بازارهای جدید، کانالهای اجتماعی، شبکههای پیامرسان و گسترش استفاده از گوشیهای هوشمند این فضای نوآورانه به وجود آمد.
چینش مجموعهای از این عوامل باعث شده تا ریسک باورپذیری به تیمهای جوان کارآفرین بالا برود. امروزه سرمایهگذاران به جای سرمایهگذاری در ملک و طلا به سرمایهگذاری بر استارتآپهای جدید روی آوردهاند.» او به درصد موفقیت این استارتآپها بعد از عبور از مرحله شتابدهی اشاره میکند و میگوید: «در حال حاضر از بین همه استارتآپهایی که متولد میشوند اگر تمامی شرایط مهیا و تامین شود نیز تنها 10 درصد آنها در بازار موفق میشوند. شتابدهندهها در واقع یکی از حلقههای زنجیره نوآوری هستند که ملاکهای ارزیابیشان این است که آیا سرمایهگذارها حاضر شدهاند روی ایدههایی که خروجی شتابدهندهها بودهاند، سرمایهگذاری کنند؟»
او به درصد موفقیت استارتآپهایی که از سوی شتابدهنده متبوع او وارد بازار شدهاند اشاره میکند و میگوید:« اگرچه اکوسیستم نوآوری ایران خیلی جوان است و عمر آن بیشتر از سه سال نیست، اما از سال 93 تاکنون شتابدهنده ما از 15 استارتآپ حمایت کرد و آنها از این مرکز فارغالتحصیل شدند. تاکنون نیز دو استارتآپ موفق به جذب سرمایهگذار شدند که اگر همین دو خروجی را برای همین مدت کوتاه در نظر بگیریم خروجی خوبی به نظر میآید.» به اعتقاد او گذر از مرحله پرورش در مراکز رشد و شتابدهندهها برای استارتآپها بسیار مهم است، چراکه سرمایهگذار در ازای فرصت و پتانسیل بالا حاضر به سرمایهگذاری میشود. «هرچند استارتآپها چندین و چندمرحله را برای موفقیت سپری میکنند. بهطور مثال فیس بوک و واتسآپ در مرحله جذب سرمایهگذار اصلا استارتآپهای درآمدزایی نبودند چراکه بیشترین چیزی که برای موفقیت یک استارتآپ مهم است حجم بازار و کاربر است.»
چاه تمامنشدنی ایده
یکی دیگر از فعالان شناخته شده در عرصه شتابدهندگی، محسن ملایری است که بهعنوان مدیر یک شتابدهنده مشغول به کار است. او در گفتوگویی به استفاده بهینه از تکنولوژی برای خلق ارزش افزوده در بازار کسب و کار اشاره میکند که به اعتقاد او اگر به درستی انجام شود به گردش اقتصادی بازار کمک میکند. او میگوید: «در گذشته مراکزی که با درک عمیق در تجاریسازی ایده شکل گرفتند مراکز رشد فناوری بودند اما امروزه با مدل متفاوتی به نام شتابدهندهها روبهرو هستیم که با مراکز رشد نیز رویکرد تعامل دارند. درحالی که دنیای امروز به سرعت در حال دگرگونی است، فناوریهای نوین بیشتری وارد شرکتها میشود بنابراین اگر کسب و کارها مطابق با این تغییرات بهروز نشوند به تدریج مورد تهدید قرار خواهند گرفت. به نظر من فناوریها در کسب و کارهای نوین همانند چاهی هستند که هیچگاه خشک نمیشوند و به مرور زمان فرصتهای دنبالهداری را به وجود میآورند.»
به اعتقاد ملایری از الگوهای جهانی برای شکلگیری شتابدهندهها در ابتدا استفاده شد اما حالا بر اساس نیاز کارآفرینان مراکز شتابدهنده قدرتمندتر شدند و به سرعت در جهت توانمندسازی استارتآپها گام برداشتند تا به نیازهای آموزشی جوانان پاسخ دهند. «مهمترین شاخصه شتابدهندهها این است که برای استارتآپها ارزشآفرینی میکنند؛ بنابراین این فضا برای استارتآپها بهترین فضا برای موفقیت است.» به گفته او در این شتابدهنده در سه سال گذشته بیش از 300 مدرس دورههای آموزشی و 200 هزار مشتری داشتهاند.
استارتآپها در دوران نوزادی
کارشناسان معتقدند که استارتآپها هرچقدر هم موفق و با اطمینان در بازار کسبوکار قدم بردارند اما بررسی موفقیت آنها در شرایط کنونی کار درستی نیست، چراکه آنها در ابتدای تولد و دگردیسی قرار دارند و تا رسیدن به قله موفقیت مراحل مختلفی را باید در پیش بگیرند. ناصرغانمزاده، مدیر مرکزی که بهعنوان فضای کاری و شتابدهنده فعالیت میکند از جمله کسانی است که به این موضوع باور دارد. او در این زمینه میگوید: «چرخه کار و عمر استارتآپها به مدیریت آنها و روش جذب سرمایهگذار وابسته است. در مرحله ورود به بازار یا خودتان باید روی ایده سرمایهگذاری کنید یا از فرشتگان سرمایهگذاری کمک بگیرید. اما شتابدهندهها درواقع مراکزی هستند که نیازهایی مانند آموزش و شبکهسازی در بازار را برآورده میکنند و فارغ از بحث جذب سرمایه، آموزشهایی را در اختیار استارتآپها قرار میدهند تا تجربهای را که ندارند، بهدست آورند و به بلوغ بیشتری دست پیدا کنند.»
او به رشد تعداد مراکز شتابدهنده در مدت کوتاهی اشاره میکند و میگوید: «واقعیت این است که تعداد شتابدهندهها در این سه سال به شکل عجیبی رشد پیدا کردهاند. برآورد تقریبی از میزان آمار آنها نشان میدهد که بین 50 تا 60 شتابدهنده روی کاغذ شکل گرفتهاند که لزوما همه آنها فعال نیستند و در واقعیت بین 10 تا 12 مرکز بهطور جدی فعال هستند. برای اینکه چرا به یکباره این تعداد شتابدهنده شکل گرفت نمیتوان دلایل حرفهای و اقتصادی اعلام کرد. آنها نیز متاثر از دلایلی هستند که هراز چندگاهی در اقتصاد ایران باب میشود و افراد زیادی به آن سو جذب میشوند و فکر میکنند روش خوبی برای بهدست آوردن سرمایه است.» غانمزاده با وجود مراکز شتابدهندگی درباره میزان موفقیت استارتآپهای موجود در بازار ایران میگوید: «واقعیت این است که به نسبت کشورهای توسعه یافته ما استارتآپهای کمی داریم که بهصورت خردمندانه شکل گرفته باشند چراکه انگیزههای شکلگیری هریک از آنها متفاوت است، با این وجود به نسبت جمعیت کشور تعداد استارتآپهای موجود هم کم است.
شاید در حال حاضر مجموع تعداد استارتآپهایی که با گذر از مرحله شتابدهندگی به بازار رسیده باشند به 70 استارتآپ برسد که طبیعتا همه آنها موفق نیستند هرچند که برای موفق بودن یا نبودن آنها هنوز قضاوت زود است و تا 5 سال آینده نتیجه سرمایهگذاریهایشان به ثمر خواهد نشست.» او همچنین درباره این ایده که استارتآپی که موفق به جذب سرمایهگذار شده باشد لزوما استارتآپ موفقی است، معتقد است: «جذب سرمایه شما را به مرحله بعدی میرساند اما هدف نهایی نیست؛ استارتآپها باید بدانند رسیدن به قله موفقیت مرحله به مرحله و با سرعتهای متفاوتی انجام شدنی است و با وجود اینکه بسیاری از آنها حتی موفق به جذب سرمایه میشوند گفته میشود که بیش از 80 درصد از استارتآپهای موجود شکست میخورند.»
او ادامه میدهد: «اکوسیستم استارتآپی در کشور ما ضعفهایی دارد و نیاز به سرمایهگذاران جسور دارد. با وجود اینکه گفته میشود سرمایهگذاران زیادی جذب این بازار شدهاند اما عملا بین 10 تا 12 سرمایهگذار وجود دارند که بهصورت واقعی پول میدهند. به نظر میرسد مرور زمان این مساله را حل میکند چراکه اکوسیستم استارتآپی در کشور ما بسیار جوان است و درحال طی کردن دوران نوزادی است و طبیعتا برای رسیدن به بلوغ و رشد این نوزاد نیاز به دانش و سرمایهگذاری به تعداد بیشتر دارد.» تجربه موفق چند استارتآپ در بازار ایران ثابت کرده که فضای کسب و کار در ایران پذیرنده ورود فناوریهای نوین است؛ به این شرط که درک درستی برای ایجاد شرایط مناسب و توسعه آنها فراهم شود و ریسک باورپذیری آنها در میان سرمایهگذارانی که کمتر ریسک میکنند بالا رود. به این ترتیب سرعت تولد ایده و تبدیل آن به کار واقعی نیز تحقق میپذیرد.