خوزستان، تابلوی سوء مدیریت یا موزه فداکاری؟
خوزستان ِ اینجا و اکنون، با پُشته بر پُشته آوار مشکلات و نارساییهایی مواجه شده است،مشکلاتی که با از بین رفتن زیرساختها و سازمان شهری، توسعه نامتوازن و گسترش جمعیت ِ شهرنشین در سایه نبود بازسازی و نوسازی استانی پس از ویرانیهای گسترده بعد از جنگ، خود را نشان دادهاند.
آنچه باعث شده مردم خوزستان امروز با هجمه مشکلات مختلف روبه رو باشند، بیتوجهی درازمدتی است به توسعه اجتماعی و ایجاد مراکز فرهنگی، افزایش خدمات همگانی و رفاه عمومی و توسعه مناسب اقتصادی که ضریب نفوذ فقر و بیکاری را کاهش دهد و با بالابردن خرسندی زیستمندان در این استان و افزایش سرمایه اجتماعی، تابآوری و مشارکت مردمی را، بویژه با تشویق سازمانهای مردمنهاد، در رویارویی با بحرانها و معضلات متفاوت ممکن سازد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، خوزستان از این منظر، استانی توسعهنیافته است؛ نبود نظارت کافی بر محل هزینهکرد ِ ردیفبودجههای پیشبینیشده برای استان، ناکافی بودن مبالغ اختصاصیافته، نبود اولویتبندی تخصیص بودجههای شهری و عمرانی، اقدامات نمایشی و واکنشی مدیریتی درکنار نبودشایستهگزینی و وجود باندبازی سیاسی، وضعیت را به سویی برده است که هر رخداد و حادثهای، پتانسیل تبدیل شدن به بحرانی اجتماعی را دارد. مسأله خوزستان به طور مشخص، برآمده از عملکرد دولت فعلی نیست اما تجربه دولتهای قبلی نشان میدهد که بیتوجهی به زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و برنامهریزی کارشناسی و جامع و مشخص و پیگیری آن تا حصول به نتایج لازم میتواند بحران را عمیقتر و گستردهتر کند و تبعات پیشبینیناپذیری را موجب شود.
بحران زیستمحیطی موجود، بویژه ریزگردها، شاید نشان ِ روندی باشد از مجموعه اقدامات سالیان گذشته در دستکاری و برهم زدن نظم طبیعی بدون توجه به انداموارگی ِ طبیعت و کالایی و ارزانسازی آن در پروژههای کلان سدسازی و انتقال آب به فلات مرکزی که موجب خشک شدن و کاهش آب تالابها، رودخانهها و ماندابها، از بین رفتن رطوبت خاک و پوشش گیاهی و بایر شدن زمینهای کشاورزی شده است. پیشبینی نکردن تبعات این دستکاری، اینک دامان مردم خوزستان را در قطعی آب و برق و ارتباطات و مختل شدن زندگی روزمره در ریزگردهای دائمی گرفته است. خشک کردن هورالعظیم برای استخراج نفت، آلودگی ِ هوا ناشی از سوزاندن گازهای همراه نفت و تصفیهنکردن خروجیهای صنایع متعدد که اهواز را به آلودهترین شهر جهان تبدیل کردهاند، در کنار کیفیت بد آب آشامیدنی، سرریز فاضلابهای صنعتی و بیمارستانی و سرانجام، گسترش بیماریها، بر مشکلات و دردها و نارضایتی ساکنان این استان افزوده است و مهاجرت بسیاری ازافراد را سبب شده و میشود. آنچه در اعتراضات مدنی اخیر به چشم میآید، اشاره به همین موضوع هاست و مطالبه جدی برای حل اساسی آن است؛برای مشکلات خوزستان، راهحل مقطعی و مسکن موقتی کافی نیست. توجه جدی لازم است و تغییر نگرش مجموعه تصمیمگیر در سطح ملی و خواست و عزم واقعی در مدیریت محلی ِ این استان ِ مرزی و هنوز جنگزده.
بیش از یک دهه از آغاز هجوم ریزگردها میگذرد. در این یک دهه نه تنها مجموعه راهکارهای مشخص و کاربردی به منظور مهار و تعدیل و سازگاری با آن صورت نگرفته است، در عوض، اصرار بر برنامههای توسعهای ِ ناپایدار و گسترش صنایع آلاینده و آببر در فلات خشک مرکزی، کشاورزی ناکارآمد و پرمصرف و لاجرم نیاز کاذب به انتقال آب از سرچشمههای کارون، سدسازی بیرویه، در کنار فقر و بیکاری کمسابقه، بر وسعت و دامنه تبعات محیطزیستی و اجتماعی پیامد آن افزوده و واقعیتِ بحران را خشنتر و تحملش را دشوارتر کرده است. با این حال، برنامههای جبرانی همچون گسترش زیرساختهای رفاهی و فضاهای فرهنگی، دولت الکترونیک و آموزش از راه دور، بهبود شاخصهای اقتصادی و اجتماعی همچون توسعه دامنه شمول و جغرافیایی بهداشت عمومی و رفاه، ایجاد معماری شهری متناسب با وضعیت گرد و خاک، بهینهسازی مکانهای آموزشی و اداری، تسهیلات منطبقسازی خانههای مسکونی با شرایط گرد وخاک، عرضه خدمات رایگان ِ سلامت و دستگاههای تصفیه آبوهوا، در دستورکار نبوده و نیست. به همراه مجموعه برنامههای انطباق، میبایست برنامههای درازمدت با شناسایی کانونهای داخلی ِ منشأ ریزگردها و تأمین و رعایت حقآبه رودخانهها و تالابها و طرحهای مهار چون اجرای کمربند سبز و تثبیت خاک، چشم به کنترل این پدیده تازه وارد اما ماندگار داشت. در شرایط تغییر اقلیم و کاهش محسوس بارندگی و گرمایش جهانی که اثرات خود را در خاورمیانه و بویژه خوزستان زودتر از موعد نشان داده، هر برنامه و طرح معطوف به نتیجه میبایست این واقعیتها را به طور جدی درنظر بگیرد.
همچنین، لازم است این دولت و دولت آینده، با شجاعت وارد میدان شده و واقعیت جدید منطقه را برای ساکنان آن بازگو کند. از آنجا که بخشی از مشکلات گرد و خاک نه از داخل که از خارج ایران به دلیل بیمسئولیتی ترکیه و قدرتهای جنگآفرین و گروههای تکفیری در عراق بوده است، بیهوده وعده دادن به مردم را چیزی جز خیانت نمیتوان نامید. اگر بدانیم و بگوییم و تأکید کنیم که تمامی راهحل گرد و خاک استانهایی مانند خوزستان، برخلاف استانهای دیگر با مدیریت و تدبیر داخلی ممکن نیست و باز کردن سدها و نمناک نمودن جلگه خوزستان در حد امکان و پرآبشدن هورالعظیم و واقعیتهای دیگر را در کنار گرد وخاک موجود به مردم نشان دهیم و در صدا وسیما و دیگر نهادهای اطلاعرسانی و آموزشی و سرگرمی، مردم و مسئولان را از وضعیت جدید آگاه کنیم، آنگاه میتوان گفت که وارد فاز مناسب رویارویی با این وضعیت شدهایم.
در وضعیت جدید، لازم نیست که همزمان با طوفان طبیعت، طوفان مردمانگیزی نیز برخیزد و پوپولیسم ضد این دولت یا آن دولت نعره کشد و با فروکش کردن اعتراضات مردم در بحران ِ بیبرقی، دوباره توجه ریشهای به مشکلات اخیر فراموش شود و با جلسات و بخشنامههای بیحاصل، سودای عمل را به مسلخ بوروکراسی ناکارآمد ببریم. در وضعیت جدید، لازم است بهطور مشخص از یک درصد و دو درهزار نفت، برای بهبود پدافند عامل و غیرعامل، امکانات رفاهی و مقابلهای با خشم طبیعت و امکانات جبرانی برای ساکنان، هزینههایی هدفمند در نظر گرفته شود. اگر گرد وخاک خارجی تقدیر ماست، مقابله با آن به تدبیر ما نیاز دارد وگرنه امیدی در پی نخواهد بود. کسی که در خوزستان زندگی میکند، باید مطمئن شود که گرچه گرد وخاک و مسائل دیگر زیستمحیطی وجود دارد، حقوق و مزایای بیشتری دریافت میکند که حق اوست و جبران آن شرایط به حساب میآید؛ در زمان طوفانهای خاک و آلودگی، چندین برابر استانهای دیگر نیروهای خدمترسان وجود دارد. تسهیلات موتورهای برق و منابع آب برای منازل در نظر گرفته شود. نوسازی و نگهداری تجهیزات مختلف با هزینه و نیروی انسانی و دقتی بالاتر انجام شود. مسکن و شهرسازی مناسبتری برای مقابله با طبیعت خشن و خشنترشونده در نظر گرفته شود. مردم بخوبی خدمترسانی را درک میکنند. این گونه نمیتوان مردم را با وعده، سالها سرگرم نمود.
در پژوهشهای اجتماعی و سیاستگذاری اخیر، همواره تنها موردی که فارغ از هر گرایش سیاسی، اقتصادی و سطح تحصیلات مردم، از نظر آنان در اولویت مسائل کشور بوده است، مسائل محیط زیست است. باید از این فرصت استفاده کرد. اگر محیط زیست نقطه اشتراک و اتفاقنظر همه است، باید محور سیاستگذاری باشد. همه باید به محیط زیست توجه کنند نه اینکه سازمان محیط زیست را که بیش از همه متوجه این موضوع بوده است و خدمات شایستهای را با کمترین امکانات و نیروی انسانی و بودجه انجام داده است، سیبل اتهامات خود کنند. از این بازیهای بیحاصل باید گریخت. وقتی از محیط زیست به عنوان نقطه اشتراک اهمیت در مسائل کشور حرف میزنیم، یعنی باید سازمان محیط زیست در حد یک وزارت نیرومند و اثرگذار، ناظر بر امور مرتبط باشد نه مانند حالت فعلی، بلاگردان و کماختیار. باید از این دور باطل بیرون آمد. اقدامات جبرانی عمرانی، مسکن و شهرسازی، اطلاعرسانی، تسهیلات بانکی و همه امور لازم دیگر باید برای کنترل بحران سازماندهی شوند.
نباید چنین شود که جنبش و اعتراض اجتماعی حاصل از مشکلات محیطزیستی با احساس تبعیض و مهاجرت و در واقع، گریز از این استان روز به روز بیشتر شود و انواع مشکلات اجتماعی و حتی سیاسی در پی آن به بار آید و آنگاه مطابق عادت، آن را گردن امریکا ودیگران بیندازیم. همین امروز، سهم امریکا در بیابانساختن عراق و سهم ترکیه در خشکاندن مهد کهن تمدنهای باستانی بشر در عراق، که عامل مهم گردوخاک و آلودگی متحرک هستند، آشکار است. با این حال، سهم ما چیست؟ سهم ما در این میان، نباید فقط دادن وعدهها برای شادی مردم باشد. به اقدامات جبرانی برای رفاه مردم و اقتدار دادن به نگاه زیستمحیطی نیاز داریم. نگاهی همراه با عمل جدی و گام به گام و گزارش دادن مرحله به مرحله به مردم. کلیگویی و نمایش، دردی دوا نمیکند.